#دشمن_شناسی
#صهیونیسم_در_کلام_رهبری (۳۶)
گناه بزرگ و نابخشودنی یک نشریّهی فرانسوی در اهانت به چهرهی نورانی و قدسی حضرت رسول اعظم (صلّی الله علیه و آله) بار دیگر عناد و کینهی شرارتبار دستگاههای سیاسی و فرهنگی دنیای غرب با اسلام و جامعهی مسلمانان را آشکار ساخت.
بهانهی آزادی بیان برای محکوم نکردن این جرم بزرگ که از سوی برخی سیاستمداران فرانسوی گفته شده کاملاً مردود و غلط و عوامفریبانه است.
سیاستهای عمیقاً ضدّ اسلامیِ صهیونیستها و دولتهای استکباری عامل اینگونه حرکتهای دشمنانه است که هر چند یکبار بُروز مییابد.
این حرکت در این برههی زمانی میتواند، نیز به انگیزهی منصرف کردن ذهن ملّتها و دولتهای غرب آسیا از نقشههای شومی باشد که آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این منطقه در سر دارند.
ملّتهای مسلمان بویژه کشورهای غرب آسیا، ضمن حفظ هوشیاری در مسائل این منطقهی حسّاس، باید هرگز دشمنیهای سیاستمداران و سردمداران غربی نسبت به اسلام و مسلمین را فراموش نکنند.
۱۳۹۹/۰۶/۱۸
بیانیه در پی اهانت یک نشریه فرانسوی به ساحت مقدس پیامبر اعظم
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
#رمانهای_دفاع_مقدس_و_شهدا
🌷🇮🇷 #خداحافظ_سالار 🇮🇷🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی
سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
◀️ قسمت چهل و هشتم؛
حسین خودمانی شد و گفت:
"بیخودی نیست که دایی بهت میگه سالار»
تصمیمم جدی بود
در سیمای نجيب و نورانی حسین، آیندهای بود که سعادت و خوشبختی من در آن موج میزد.
ذرهای تردید نداشتم
مدت زیادی بود که منتظر این اتفاق بودم.
چقدر دوست داشتم، آن لحظه تمام نشود.
چند ماه بعد عمه و حسین اسبابکشی کردند و به همدان آمدند.
همه فکر میکردند که او برای سروسامان دادن زندگی من به همدان آمده است.
مامان به آقام اصرار میکرد که تا من زندهام، پروانه رو بفرست سر خونه و زندگیش،
حسین هم از این دربهدری نجات پیدا کنه.
بالاخره آقام قبول کرد
به عمه پیغام داد که:
«گوهرجان! بيا دست عروست رو بگیر و ببر! اما خیلی خودت و حسین را به زحمت نینداز»
قضیه برعکس شده بود.
حسین سنگ تمام گذاشت.
یک سرویس طلای عالی خرید،
لباس عروسی را که همه کرایه میکردند، خرید.
خانه مشت قنبر را هم توی کوچه خودمان در چاله قامدین، اجاره کرد...
و من در هجده سالگی، به خانه بخت رفتم.
خانه مشت قنبر ساده و یک طبقه بود.
دو تا اتاق برای خانواده مشت قنبر بود و دو تا اتاق هم برای ما.
از این دو تا یکی را عمه مینشست و دیگری را حسین و من.
یک آشپزخانه کوچک مشترک هم برای همه بود.
خانه نه آب داشت و نه حمام،
سر حوض با آب سرد، لباسها و ظرفها را میشستیم.
سخت، اما شیرین بود.
برای اولین وعده، برنج با مرغ درست کردم.
یک گاز کوچک داشتیم که با کپسول، کار میکرد.
خانهی مامانم آشپزی نکرده بودم و نازپرورده بودم.
حسین که آمد، آنقدر شاد و سرحال شدم که یادم رفت مرغ روی گاز دارد میسوزد.
بوی مرغ سوخته خانه را برداشت.
سفره را انداختم اما مرغ به حدی سوخته بود که از قابلمه جدا نمیشد.
برنج هم شفته و خمیر شده بود.
کلی خجالت کشیدم.
حسین گفت: «بهبه چه غذایی!»
و چنان اشتهایی برای خوردن نشان داد که من هم دستم به قاشق رفت،
دیدم اصلا خوردنی نیست.
گفتم:
«خجالت میکشم که اولین دستپختم سوخت و خراب شد.»
خندید و در حالی که مرغهای سوخته را به دندان میکشید گفت:
«باور کن، تا به حال غذا به این خوشمزگی نخوردم.»
غذا را با میل تمام خورد و گفت:
«پروانه! من اینجا رو اجاره کردم، چون نزدیک خونه مامان توئه. باید بری بهش سر بزنی، بمونی، کمکش کنی. اصلا به فکر من نباش! ناراحت نمیشم. اگه بیام و ببینم، صبح تا شب پیش مادرت بودی و غذا درست نکردی، ناراحت نمیشم. فقط فکر مادرت باش.»
حرفهای حسین پر از انرژی بود.
سرحال میشدم
فکر میکردم خوشبختترین عروس عالمم.
عمه هم که میدید زندگی ساده و بدون امکانات ما اینقدر گرم و صمیمی است، خوشحال بود.
ادامه دارد ...
▪️🌺▪️--------------
🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee
4.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_خامنهای
#متن_سخنرانی
#هفته_بسیج
۵ آذر ۴۰۱
قسمت چهاردهم؛
ایران از همهی این کشورها و نقاطی که در این منطقهاند، مهمتر است؛
به خاطر اینکه هم ثروتش ــ نفت، گاز، معادن طبیعی ــ بیشتر از همهی این کشورها است،
هم نقطهی وقوع این کشور حسّاسترین نقطه است،
چهارراه است؛
چهارراه شرق و غرب،
چهارراه شمال و جنوب.
از قدیم هم میگفتند چهارراه مهمّ این منطقه ایران است.
روی ایران بیشتر از همه حسّاس بودند،
لذا روی ایران سرمایهگذاری کردند.
اوّل انگلیسها آمدند،
هر چه توانستند نفوذ پیدا کردند،
وارد شدند،
تشکیلات درست کردند،
از قشرهای مختلف برای خودشان طرفدار و مزدور درست کردند
ــ که حالا این مسئلهی مزدورسازی و طرفدارسازی انگلیسها در ایران داستانی است!
این قدر گوشه و کنارهای مهم دارد که اینها متأسّفانه کمتر هم گفته شده،
کمتر هم نوشته شده،
ولی بوده،
اینها را ما دیدیم،
بعضیهایش را از نزدیک لمس کردیم،
حس کردیم ــ
بعد هم آمریکاییها آمدند.
آمریکاییها هم اوّلی که آمدند، به عنوان کمک آمدند.
زمان ریاست جمهوری ترومن،(۸)
اصل چهار ترومن کمک [بود]؛
اوّلش به این عنوان آمدند.
بعد بتدریج جاپایشان را محکم کردند،
دیگران را کنار زدند یا تضعیف کردند،
خودشان مسلّط شدند بر ایران؛
همه چیز دست اینها بود.
شما اگر نگاه کنید در این خاطراتی که از رجال سیاسی در دوران پهلوی باقی مانده،
آنجا میبینید حتّی محمّدرضای پهلوی که خودش نوکر آمریکاییها بود و برای آنها کار میکرد،
از اینها گله دارد منتها جرئت نمیکند به زبان بیاورد؛
ادامه دارد ...
🔸🌺🔸--------------
@salonemotalee
11.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌🎥 #دجال خیلی وقته ظهور کرده..
🔺حتما این ۷دقیقه رو تماشاکنید
🎤 #استاد_عالی
✖️زن زندگی آزادی باور رهبران ماست؛ کدام تفکر و دیدگاه برای زنان، زندگی و آزادی قائل است؟
🔹 امام خمینی: بانوان، رهبر نهضت ما هستند. ما دنباله آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شما هستم
(صحیفه امام خمینی، ج۷،ص۱۳۲و۳۳۸)
🔹 محمدرضا پهلوی: زنان زمانی اهمیت پیدا میکنند که زیبا و جذاب باشند!
زنان در توانمندی با مردها یکی نیستند!
زنان هیچ کار بزرگی در تاریخ انجام ندادهاند! زنان حتی یک آشپز بزرگ به تاریخ هدیه ندادهاند! (مصاحبه با اوریانافالاچی خبرنگار ایتالیایی ۱۳۵۲)