eitaa logo
سالن مطالعه
195 دنبال‌کننده
10هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1هزار فایل
امروز کتابخوانی و علم‌آموزی نه تنها یک وظیفه‌ی ملّی، که یک واجب دینی است. امام خامنه‌ای مدیر: @Mehdi2506
مشاهده در ایتا
دانلود
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ قدر حجابتون را بدانید ▪️🌺▪️-------------- @salonemotalee
🌸🍃🇮🇷🍃🌸 ۱۱۶ 🔴🇫🇷 بیست هزار قربانی در «جهنم روی زمین» 🔺 استعمارگران برای مجازات ویتنامی‌ها در ۱۸۶۲ زندان کن دائو را ساختند. پس از فرار فرانسوی‌ها، آمریکایی‌ها از این زندان استفاده می‌کردند. سرانجام در ۱۹۷۵ و با فرار زندانبان‌ها فعالیت این زندان به پایان رسید. ❌ صدها هزار و به جرم استقلال خواهی، اسارت در این زندان را تجربه کردند و بیست هزار نفر از آنها جان خود را از دست دادند. شرایط زندگی و شکنجه‌ها به گونه‌ای بود که به این زندان لقب «جهنم روی زمین» داده بودند. 🔻 امروزه این زندان تبدیل به موزه شده است و بخشی از این جنایات را در معرض نمایش گذاشته است. 🔸🌸🔸 ---------------- 📚@salonemotalee
📖 🇮🇷 🔷 قسمت دوازدهم؛ 🔷🔹فصل چهارم؛ اقتصاد و امور مالی 🔸ادامه اصل چهل و سوم: ۶- منع اسراف و تبذیر در همه شئون مربوط به اقتصاد، اعم از مصرف، سرمایه‌‏گذاری، تولید، توزیع و خدمات. ۷- استفاده از علوم و فنون و تربیت افراد ماهر به نسبت احتیاج برای توسعه و پیشرفت اقتصاد كشور. ۸- جلوگیری از سلطه اقتصادی بیگانه بر اقتصاد كشور. ۹- تأكید بر افزایش تولیدات كشاورزی، دامی و صنعتی كه نیازهای عمومی را تأمین كند و كشور را به مرحله خودكفایی برساند و از وابستگی برهاند. 🔸اصل چهل و چهارم نظام اقتصادی جمهوری اسلامی ایران بر پایه سه بخش دولتی، تعاونی و خصوصی با برنامه‌ریزی منظم و صحیح استوار است. بخش دولتی شامل كلیه صنایع بزرگ، صنایع مادر، بازرگانی خارجی، معادن بزرگ، بانك‌داری، بیمه، تأمین نیرو، سدها و شبكه‏‌های بزرگ آب‌رسانی، رادیو و تلویزیون، پست و تلگراف و تلفن، هواپیمایی، كشتیرانی، راه و راه‌آهن و مانند این‌ها است كه به صورت مالكیت عمومی و در اختیار دولت است. بخش تعاونی شامل شركت‏ها و مؤسسات تعاونی تولید و توزیع است كه در شهر و روستا بر طبق ضوابط اسلامی تشكیل می‏شود. بخش خصوصی شامل آن قسمت از كشاورزی، دامداری، صنعت، تجارت و خدمات می‏شود كه مكمل فعالیت‏های اقتصادی دولتی و تعاونی است. مالكیت در این سه بخش تا جایی كه با اصول دیگر این فصل مطابق باشد و از محدوده قوانین اسلام خارج نشود و موجب رشد و توسعه اقتصادی كشور گردد و مایه زیان جامعه نشود مورد حمایت قانون جمهوری اسلامی است. ادامه دارد ... ▪️🌺▪️-------------- @salonemotalee
📙 🔅 قسمت شانزدهم؛ اما یک حرف، به راحتی تمام حس خوب مرا از بین برد: -- فکر می کنی با گرفتن مدرک و مجوز کسی بهت رجوع می‌کنه؟ یا اصلا اگه کسی بهت رجوع کنه، دادستانی هست که باهات کنار بیاد؟ یا قاضی و هیئت منصفه‌ای که به حرفت توجه کنه؟؟؟ حق با او بود... 😞 به زحمت جای کوچکی را اجاره کردم. یک سوئیت چهار در پنج با اتاق کوچکی به اندازه یک انباری... میز و وسایلم را توی سوئیت گذاشتم و چون جایی برای خواب نداشتم؛ شب ها توی انباری می‌خوابیدم... خیلی تلاش کردم اما هیچ مراجعی در کار نبود... ناچار شدم برای گذران زندگی و پرداخت اجاره دفتر، شب‌ها به سر کار بروم. با آن وضعیت دستم پیدا کردن کار شبانه بسیار سخت بود... فکر کنم من اولین و تنها وکبل جهان بودم که شب‌ها پس از تمام شدن ساعت اداری سطل زباله مردم را خالی می‌کردم... اما بهرحال با این واقعیت کنار آمده بودم که زندگی از ابتدا برای من میدان جنگ بود... چندین ماه گذاشت... پرداخت اجاره آن دفتر کوچک برایم بسیار سخت شده بود. با حقوقی که می‌گرفتم از پس زندگی محقرم برنمی‌آمدم. بعد از گذشت این همه سال و این همه تلاش و زخمت، کم کم یاس و ناامیدی را در قلبم حس می‌کردم. و بدتر از همه این‌که جرات گفتن این حرف‌ها را به کسی نداشتم. علی الخصوص مادرم که همیشه معتقد بود دارم وقتم را تلف می‌کنم. از طرفی برای رسیدن به آن مرحله دستم را در اوج جوانی از دست داده بودم و از طرفی دیگر مطمئن بودم با برگشتنم امید در قلب همه می‌میرد. اما با همه این‌ها کم‌کم به فکر پس دادن دفتر و برگشتن پیش خانواده‌ام افتاده بودم. آن شب حین کار یکی از بچه‌ها، در مورد برادرش حرف می‌زد. برادرش سرکار دچار سانحه شده بود و کارفرما هم حاضر به پرداخت غرامت درمانی نشده بود. آنها هم با مراجعه به یک وکیل تسخیری شکایت کرده بودند و حتما می‌توانید حدس بزنید که در دادگاه شکست خورده بودند... او همین‌طور با ناراحتی ماجرا را برای بقیه تعریف می‌کرد. حرف‌هایش که تمام شد، بخاطر کنجکاوی‌ام در مورد پرونده سوالاتی پرسیدم. او خیلی متعجب جواب سوال‌هایم را می‌داد اما آخر حوصله‌اش سر رفت و گفت: "این سوال‌ها چیه که می‌پرسی کوین؟ چی تو سرته؟" چند لحظه بهش نگاه کردم. یک بومی سیاه و یک مرد سفید... عزمم را جزم کردم و گفتم: "ببین مرد! با توجه به مدارکی که شما دارید به راحتی می‌شه اجازه بازرسی دفتر رو از دادگاه گرفت. بعد از ثبت اطلاعات بازرسی به طور رسمی و استناد به قوانین مربوطه می‌شه رای رو به نفع شما برگردوند..." مات و مبهوت به من نگاه می‌کرد. چند لحظه طول کشید تا به خودش آمد. پرسید: "تو این ها رو از کجا می‌دونی کوین؟" ناخودآگاه لبخند تلخی روی لب‌هایم نشست و گفتم: "من وکیلم! البته فقط روی کاغذ..." ادامه دارد ... ▪️🌺▪️-------------- 🖋"سالن مطالعه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
برای این کانال نتونستم چیزی بنویسم نمی‌دونم اسمش چیه؟ ادمینش کیه؟ چندتا عضو داشته؟ اعضای‌ش الان کجان؟ ولی دم همه‌شون گرم که تا آخر توکانال موندن و left ندادن تا ما آروم باشیم. شادي روح شهدا صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا