همه نگران بغض دم «اللهم انا لانعلم منهم‌ الا خیرا»ی آقا بودند ابراهیم. همه نگران بودند. همه از دیشب می‌گفتند دعاکنید آقا سرنماز بغض نکند یکهو. در لحظه این فراز، همه بلند گریه کردند، تمام صف‌های قامت‌ بسته پشت شانه‌های آقا. صف‌های توی خیابان. همه بلند گریه کردند که بغض آقا توی صدای جمعیت گم شود. آقا اما بغض نکرد ابراهیم. در تکرار دوم و سوم هم همه مویه سر دادند. میلیون‌ها گریه بلند، برای شنیده نشدن یک بغض آرام؛ آقا اما بغض نکرد ابراهیم. هیچ شانه‌هایش نلرزید. کوه انگار. مشکی هم نپوشید حتی. و بر تابوت شما کمر خم نکرد حتی برای بوسه‌ای یا فاتحه‌ای. رفت و توی دفتر شخصی‌اش نشست به دیدارهای سران و سرسلامتی‌های همسایه‌ها. آقا حواسش هست ابراهیم. مراقب است که توی دل ما خالی نشود. بچه‌ها را بغل می‌کند. به آدم‌بزرگ‌ها میگوید هیچ‌نگران نباشید. خللی پیش نمی‌آید. سکنات او آراممان می‌کند. ابراهیم تو توی دامن کوه‌ها گم شدی، و ما تکیه بر کوهی داده‌ایم این داغ را. حالمان خوب است، کوه‌مان استوار هنوز. نگران ما نباش. «مهدی مولایی»

📨 #ناشناس سلام علیکم انجام وظیفه است ندارم متاسفانه

📨 #ناشناس سلام علیکم جایی ندیدم گفته باشن ایـــــراد داره...

🖼 امشب برای شهدای خدمت نماز لیلة‌الدفن بخوانیم

هر اتفاقی درسی داره برای اهلش و درس این اتفاق #حرکت بود... هرکس از سکون خارج شد و حرکت کرد حتی اگر به مقصد نرسید عاقبت بخیر شد...

آقای رئیسی کلی کارِ نکرده داشت وقتی خدا دید که اهل سکون نیست و شب و روز و تعطیل و غیر تعطیل نمیشناسه عاقبتش رو با #شهادت بخیر کرد

در راه طاعت و بندگی هم خدا به حرکت نگاه می کنه، به تلاش به دغدغه و عافیت طلب نبودن می بینه صدبار زمین خوردی ولی ناامید نشدی و دوباره یا علی گفتی...

تا برسیم به نوک قله هـــزاران هزار پیخ و خم‌ و ناهمواری و برف و بوران و... داریم. همه ی این سختی ها گذراس مثل سختی های تمام مسیری که بعد از انقلاب تا امروز طی کردیم... خیلی هاش فراموش شد و تعدادیش هم نه... اونی تونست به مسیرش ادامه بده و منحرف و خسته نشه که از سختی های قبلی که دید درس گرفت و بهش عمل کرد...

دوستان اهل سکون نباشید... آب اگر جایی بمونه میگنده... وقتی حرکت کنه به دریا میرسه...