eitaa logo
البَلاءُلِلْوِلاء🇵🇸
530 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
794 ویدیو
125 فایل
اگرچه تو طبیبیُ دَوا درست می کنی کمی برای خیر ما بلا درست می کنی سبک زندگی اسلامی✓ 👨‍👩‍👦💍 برای حرفاتون🌿 #ناشناس👇 https://daigo.ir/secret/6621506753
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام علیکم تقبل الله اعمالکم تلاوت نــــور 🌿 صفحات ۲۲۴ الی ۲۳۰ آیات ۲۰ الی ۸۱ سوره مبارکه هود
پیامبر اسلام (ص): فرزندم از خواندن غافل مباش، زيرا كه قرآن دل مرده را زنده مى كند و از فحشاء و زشتى باز مى دارد. البرهان فی تفسیر القرآن ج1 ،ص19
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در محضر شهدا🕊 برادرا برای خوشایند هیچ کس جهنم نرید! شهید حاج احمد کاظمی 🍃| @samen131
. همیشه لازم نیست برای رشد کردن کاری رو انجام بدیم گاهی باید خیلی کارارو انجام ندیم! مثلا از امـــروز با خودمون عهد ببندیم گناه نکنیم ... 🍃| @samen131 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
البَلاءُلِلْوِلاء🇵🇸
آرزوهای انسان بعد از #مرگ که در قرآن ذکر شده است: 1⃣ يَا لَيْتَنِیٖ كُنْتُ تُرَابًا؛ ﺍی ﮐﺎﺵ خاک می
. آرزوهای انسان بعد از که در قرآن ذکر شده است: 2⃣ يَا لَيْتَنِي قَدَّمْتُ لِحَيَاتِیٖ؛ ﺍی ﮐﺎﺵ برای آخرت خود چیزی از پیش می‌فرستادم... (سوره فجر، آیه ۲۴) .
تو فاصله سال ۹۶ تا ۱۴۰۰ سه تا از عزیزترین های زندگیم رو از دست دادم، اول مادر بزرگ مادری بعد پدربزرگ مادری در نهایت هم مادر بزرگ پدری ... پدر بزرگ پدری هم سال ۸۸ از دنیا رفتن ... معمولا روزی نیست که یادشون نکنم و براشون خیرات نفرستم ... روزای پنج شنبه و جمعه بیشتر اینکارو انجام میدم ...
گاهی میشینم با خودم فکر می کنم و به گذشته‌ و امروزم نگاه می کنم و از خودم میپرسم چی شد که انقدر تغییر کردی؟ چی شد که راهت عوض شد طوری که کسی باورش نمیشد تو همون نوجوون شیطون و امروزی باشی که همه با یه شکل و شمایل دیگه میشناختنش... نمیدونم چرا ولی سریع ذهنم میره پیش پدر بزرگا و مادر بزرگام ! انگار میخوان بهم بفهمونن کـــــه عقبه ی آدمـــــا تو عاقبت بخیری‌شون خیلی تاثییر داره ...
رفتار، اعمال و سبک زندگی‌شون رو که مرور می کنم می بینم این فکر الکی به سراغم نیومده! قطعا اونا تو زندگی نسل های بعد از خودشون تاثیر داشتن
مثلا پدر بزرگ پدریم ۱۲ سال بود که سکته مغزی کرده بود و خونه نشین... خونه ی ما که بود خودم براش لگن میگرفتم؛ چون از لحاظ حرکتی مشکل داشت و نمیتونس بره دستشویی ... تو تمام اون سال ها با سختی فراوون وضو میگرفت و نمازشو اول وقت میخوند. خونه‌ش ورودی روستا بود و جاده از پشت خونه‌ش رد میشد . سر صبح میرفت رو پشت بوم گِلی و بزرگش وامیستاد تا ببینه کی داره وارد روستا میشه. بزور میاوردش خونه و ازش پذیرایی میکرد هرموقع هم میرفتی خونش یه مهمون سرسفره‌ش نشسته بود ... معروف بود به سفره دار بودن ...