.
⁉️سوال: مگر داعش تضعیف نشده بود دوباره چطور وارد حلب میشه؟
گروهک های تروریستی تکفیری با مجاهدت مدافعان حرم تضعیف شدند ، در عراق سازمانشان به طور کامل نابود شد، اما در سوریه با شیطنت برخی کشور های منطقه و حمایت های آمریکا بخشی از این تروریست ها تحت پوشش شهروند در ادلب مستقر شدند و متاسفانه سازماندهی های این روزها از همین تروریست هاست .
بین اهداف تروریست های تکفیری و حامیان آنها تفاوت وجود دارد . حامیان تروریست ها چون روند جنگ در منطقه را به طور کلی در جهت توفیق محور مقاومت می بینند، سعی دارند در این روند (که آتش بس لبنان یکی از نشانه های این روند است)، با ایجاد فتنه در سوریه اخلال ایجاد کنند چرا که به خوبی می دانند که امکان تسلط بر سوریه وجود ندارد. اما تروریست های نادان فکر می کنند چون محور مقامت در حال نبرد با رژیم است می توانند بر سوریه مسلط شوند. بر این اساس و با توجه به مشکلات مختلفی که از تامین امنیت ادلب تا حلب وجود دارد توانسته اند پیشروی داشته باشند؛ اما این روند متوقف خواهد شد.
#سوریه
🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/samen_meraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#خانه_داری ᭄🏡
کفگیر و قاشق چوبی رو اینطوری تمیز کن
✻✻✻✻✻✻✻✻✻✻✻✻✻
https://eitaa.com/samen_meraj
12.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ترفند پخت برنج رستورانی
https://eitaa.com/samen_meraj
🌱ای ابر دل گرفته ی بی آسمان بیا
باران بی ملاحظه ی ناگهان بیا...
🌱چشمت بلای جان و تو از جان عزیزتر
ای جان فدای چشم تو با قصد جان بیا...
#سلام_مولای_غریبم
#امام_زمان♥
♻️ امروز یکشنبه
۱۱ آذر ۱۴۰۳ هجری شمسی
۲۹ جمادی الاول ۱۴۴۶ هجری قمری
ذکر مخصوص روز یکشنبه :
«یا ذَالْجَلالِ وَالْاِکرام» ۱۰۰ مرتبه
فضیلت صلوات
🌸✨پیامبر اڪرم صلےاللهعلیهوآله ؛
هر ڪس هر روز از روے محبت،
بر من سہ صلوات فرستد،
بر خداست ڪہ گناهان او را
همان روز یا همان شب بیامرزد✨
📚 بحار ج94 ص69
🌸سلامتی وتعجیل درفرج مولاصاحب الزمان عجل الله( ۳)مرتبه صلوات بفرست🌸
https://eitaa.com/samen_meraj
جوان به پیرمردگفت
خوشبخت خواهم شد
خواستگارم
به خاطر من
پدر ومادرش راپس زد
پیر گفت:
خوشبخت نمیشوی
کسی که چشم بر
زحمت پدر ومادربست
بخاطر تو
روزی چشم بر تو هم
خواهد بست بخاطردیگری
https://eitaa.com/samen_meraj
#خاطرات_شهدا
ریز به ریز اطلاعات و گزارشها را روی نقشه مینوشت. اتاقش که میرفتی، انگار تمام جبهه را دیده باشی. چند روزی بود که دو طرف به هوای عراقی بودن سمت هم میزدند. بین دو جبهه نیرویی نبود. باید الحاق میشد و نیروها با هم دست میدادند. حسن آمد و از روی نقشه نشان داد. خرمشهر داشت سقوط میکرد. جلسهی فرماندهها با بنی صدر بود. بچههای سپاه باید گزارش میدادند. دلم هرّی ریخت وقتی دیدم یک جوان کم سن و سال، با موهای تکو توکی تو صورت و اورکت بلندی که آستین اش بلندتر از دستش بود کاغذهای لوله شده را باز کرد و شروع کرد به صحبت
یکی از فرماندهای ارتش میگفت «هرکی ندونه، فکر میکنه از نیروهای دشمنه.» حتی بنی صدر هم گفت «آفرین!» گزارشش جای حرف نداشت. نفس راحتی کشیدم. دیدم از بچههای گردان ما نیست، ولی مدام این طرف و آن طرف سرک میکشد و از وضع خط و بچهها سراغ میگیرد. آخر سر کفری شدم با تندی گفتم «اصلا تو کی هستی ان قدر سین جیم میکنی؟» خیلی آرام جواب داد «نوکر شما بسیجی ها.»
خاطرهای از شهید حسن باقری
#عاشقانه_شهدایی😍
https://eitaa.com/samen_meraj
درویشی تهی دست از کنار باغ کریم خان زند عبور میکرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشارهای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند .
کریم خان گفت : این اشاره های تو برای چه بود ؟
درویش گفت : نام من کریم است و نام تو هم کریم و خدا هم کریم .
آن کریم به تو چقدر داده است و به من چی داده ؟کریم خان در حال کشیدن قلیان بود ؛ گفت چه میخواهی ؟
درویش گفت : همین قلیان ، مرا بس است !چند روز بعد درویش قلیان را به بازار برد و قلیان بفروخت . خریدار قلیان کسی نبود جز کسی که می خواست نزد کریم خان رفته و تحفه برای خان ببرد ! پس جیب درویش پر از سکه کرد و قلیان نزد کریم خان برد !روزگاری سپری شد. درویش جهت تشکر نزد خان رفت .
ناگه چشمش به قلیان افتاد و با دست اشارهای به کریم خان زند کرد و گفت : نه من کریمم نه تو ؛ کریم فقط خداست ، که جیب مرا پر از پول کرد و قلیان تو هم سر جایش هست . . .
https://eitaa.com/samen_meraj
یکی از ویژگیهای اصلی
انسان سالم این است
که به بن بست نمیرسد.
همیشه "ضمن واقع بینی" بگویید،
باز هم راهی وجود دارد.
" بزرگترین بلا، ناامیدیست.
https://eitaa.com/samen_meraj
#خاطرات_شهدا
بعد از عملیات بود. حاج صادق آهنگران آمده بود پیش رزمندگان برای مراسم دعا و نوحه خوانی. برنامه که تمام شد مثل همیشه بچه ها هجوم بردند که او را ببوسند و حرفی با او بزنند، حاج صادق که ظاهراً عجله داشت و می خواست جای دیگری برود، حیله ای زد و گفت: «صبر کنید صبر کنید من یک ذکر را فراموش کردم بگویم، همه رو به قبله بنشینند، سر به خاک بگذارید و این دعا را پنج مرتبه با اخلاص بخوانید»
آقایی که شما باشید ما همین کار را کردیم. پنج بار شده ده بار، پانزده بار، خبری نشد که نشد. یکی یکی سر از سجده برداشتیم، دیدیم مرغ از قفس پریده!
#عاشقانه_شهدایی😍
https://eitaa.com/samen_meraj