فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴دست و جیغ و هلهله در مراسم چهلم مهسا امینی!
🔹اینا چه موجوداتی هستن؟ انسانیت کجاست؟ این چه مدل عزاداری برای یه دختر جوون هست که فقط اینا درکشمیکنن؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👓 سخنگوی دولت به چند دانشجو:
با هزینه من بروید دَرِ خانه کسانیکه شما ادعا میکنید کشته شده و پزشکی قانونی میگوید خودکشی کرده، آزادانه تحقیق کنید.
👌 به این میگند #جهاد_تبیین
به این میگند مرد اهل میدان و جهاد
❣همسفر با شهدا❣
@ham_safare_ba_shohada
16324129497655015992143.mp3
3.55M
"میبینم رویای اینکه تو مشایه راهی کربلای تو شدم
🎙کربلایی #حسن_عطایی
میبینم رویای اینکه تو مشایه راهی کربلای تو شدمو
سر سفره پهنت تو شلوغی صحنت میبینم توی کربلا خودمو
دلداده خیلی زیاده میون جمعیتی که راه افتاده
انشالله بیام بمیرم به سمت کربلای تو پای پیاده
ثارالله ابی عبدالله ...
مقصد شش گوشه و پرچم رو دوشه و همگی سمت کربلای حسین
راهی میشن همه تا میگه فاطمه هلابیکم به زائرای حسین
ای یارم دل بیقرارم دیگه رفتنمو آروم ندارم
نذر کردم اگه بتونم این دفعه مادرم رو هم حرم بیارم
ثارالله ابی عبدالله ...
تا باب القبله تون از بعد هر تون میبینم نزدیکی فاصله مو
گریه زاری میشه اشکام جاری میشه تا میبینم پای پر آبله مو
اشکامون شبیه بارون میچکه یاد روضه رقیه خاتون
یاد اون لحظه سختی که میدوید رو خاک های گرم بیابون
ثارالله ابی عبدالله ...
.
.
#امام_زمان
این ناله ها دوای درد عجیب من شد
این زخم های کهنه، یار و طبیب من شد
یک عمر رفت و یک بار، روی ترا ندیدم
هجران بلای جان بود آخر حبیب من شد
دور سرت بگردم، عاشق زیاد داری
لیلای من کجایی، مجنون رقیب من شد
هر کار نوکرت کرد، به کار تو نیامد
نفرین به کار دنیا، کارش فریب من شد
دستان خالیم را سمت خدا گرفتم
امن یجیب خواندم، اسمت مجیب من شد
در کوی نیکنامان، یاد سگ نجف کن
شاید که لطف زهرا آنجا نصیب من شد
گریه برای زخم ارباب تشنه خوب است
این اشک ها دوای شاه غریب من شد
زینب کنار مقتل در گوش مادرش گفت؛
صد چشم خیره محو چشم نجیب من شد
#رضا_دین_پرور✍
.
ghame hejran .._۲۰۲۲_۱۰_۲۵_۱۱_۲۱_۰۷_۴۲۹.mp3
3.15M
#مناجات با #امام_زمان (عج)
"عمر رفت ویکبار روی تو را ندیدم
#سید_رضا_نریمانی
این ناله های دوای درد عجیب من شد
این زخم های کهنه یار و طبیب من شد
یک عمر رفت و یک بار روی تو را ندیدم
هجران بلای جان بود آخر حبیب من شد
دور سرت بگردم عاشق زیاد داری
لیلی من کجایی مجنون رقیب من شد
هر کار نوکرت کرد به کار تو نیامد
نفرین به کار دنیا کارش فریب من شد
گل نرگس بیا بیا ...
عزیز زهرا
نه کنارت نشانی ام
نه ز پیشت برانی ام
به کجا میکشانی ام
چه شود ختم کار من
7.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 جنایات منافقین در جایجای برگهای تاریخِ ایران
🎴
صحبت های حاجی بازداشت شده در عربستان
🔻 بعد از پایان مناسک حج تمتع، از هر فرصتی برای زیارت کعبه استفاده میکردم. ۲ تا گوشی دستم بود که یکی عکس حاج قاسم روی صفحهاش بود. لحظهای پس از انداختن عکس یکی از نیروهای مسجدالحرام به من نزدیک شد و مرا به بازداشتگاه حرم که «شعب علی» نام داشت منتقل کرد.
🔻 آنجا مترجم افغانستانی برای من در نظر گرفتند و هر چه خواستیم مترجم ایرانی بیاورند، قبول نکردند. سه مرتبه به بازجویی رفتم.
🔻 از من تست کرونا گرفتند و من آن لحظه فکر کردم قرار است به ایران برگردم ولی مرا به زندان بردند. ۴۰روز در سلول انفرادی بودم جایی که کاملا محصور و بسته بود و فقط به اندازه یک دستمال کاغذی دریچه داشت. در این مدت با هیچ کسی ارتباطی نداشتم. چند بار از سعودیها خواستم که اجازه دهند تا با خانواده ارتباط بگیرم تا از وضعیتم مطلع شوند. اما اصلا قبول نکردند.
🔻 در حسرت یک قطره آب بودم. در پلاستیک فریزر، برنج را میریختند و خورشت هم همینجور. چیزی مثل جعفری خرد شده را که گاهی هم پوست خیار در آن بود، به عنوان سالاد میدادند. حتی قاشق هم نداشتیم. شام هم دو تا نان باگت با چهار تا خلال سیب زمینی و پیاز سرخ کرده.
🔻 سعودیها با دوربین هر لحظه مرا چک میکردند. گفته بودند که حتی اجازه راه رفتن در سلول را نداری. اگر هم راه میرفتم، تذکر میدادند و حتی دستبند میزدند و میگفتند باید در اتاق فقط بشینی. اگر هم تکرار شود، جای بدتر میروی.
🔻 من بودم و یک اتاق تنها و در و دیوار. از هیچ کسی هم خبر نداشتم. هر ۱۰ روز یک بار کمتر از ۱۰ دقیقه اجازه میدادند در حیاطی برویم. خیلی رفتار بدی در انتقال ما داشتند. رفتار آنها اسلامی و انسانی که هیچ، از حیوانی هم بدتر بود. شکنجه روحی میدادند و میگفتند که ممکن است چند سال اینجا بمانید. هیچ اطلاعی هم از وضعیت پرونده و روند آن به من نمیگفتند. از همه بدتر این بود که نمیدانستم خانواده از من خبری دارند و اصلا برای آزادیام اقدامی انجام میشود یا خیر.
🔻 بعد از تقریبا ۸۰ روز حضور در زندانهای عربستان، بعد از ظهر شنبه مرا صدا کردند و گفتند بیا بیرون. وقتی به اداری زندان امن الدوله رفتم، آنها مرا چکاپ پزشکی کردند و وسایل و پاسپورتم را تحویل دادند و سوار بر ماشینی به سمت مکه رفتیم. در مسیر وسط بیابان مرا پیاده کردند و گفتند که آزاد هستی
هدایت شده از 🇮🇷 کانال رسمی حامد سبزی پور 🇮🇷
✍#متنی_بسیار_زیبا🌺
آدم هایی که روح بزرگی دارند،
عقده های کمتری دارند،
شعور بیشتری دارند و قلب مهربانتری...
برای همین نباید از آنها ترسید،
آدم های کوچک و حقیر
با عقده های بزرگ ترسناکترند...
چون از صدمه زدن
به دیگران هراسی ندارند ...!!
چقدر این جمله دلنشینه:
افکار هر انسان میانگین
افکار پنج نفری است که
بیشتر وقت خود را با آنها میگذراند.
خود را در محاصره افرادِ
موفق و مهربان قرار دهيد 🌺
🌻 @sokhanziba
#حکایت
گويند در گذشته دور، در جنگلي شير حاکم جنگل بود و مشاور ارشدش روباه بود و خر هم نماينده حيوانات در دستگاه حاکم بود. با وجود ظلم سلطان، تاييد خر و حيله روباه همه حيوانات، جنگل را رها کرده و فراري شدند، تا جايي که حاکم و نماينده و مشاورش هم، تصميم به رفتن گرفتند.
در مسير گاه گاهي خر گريزي مي زد و علفي مي خورد. روباه که زياد گرسنه بود به شير گفت اگر فکري نکنيم تو و من از گرسنگي مي ميريم و فقط خر زنده مي ماند، زيرا او گياه خوار است، شير گفت: «چه فکري داري؟» روباه گفت: «خر را صدا بزن و بگو ما براي ادامه مسير به رهبر نياز داريم و بايد از روي شجره نامه در بين خود يکي را انتخاب کنيم و از دستوراتش پيروي کنيم. قطعا تو انتخاب مي شوي و بعد دستور بده، تا خر را بکشيم و بخوريم.» شير قبول کرد و خر را صدا زدند و جلسه تشکيل دادند، ابتدا شير شجره نامه اش را خواند و فرمود: «جد اندر جد من حاکم و سلطان بوده اند!» و بعد روباه ضمن تاييد گفته شير گفت: «من هم جد اندر جدم خدمتکار سلطان بوده اند.» خر تا اندازه اي موضوع را فهميده بود و دانست نقشه شومي در سر دارند گفت: «من سواد ندارم. شجره نامه ام زير سمم نوشته شده، کدامتان باسواد هستين آن را بخوانيد.» شير فورا گفت: «من باسوادم.» و رفت پشت خر تا زير سمش را بخواند. خر فورا جفتک محکمي به دهان شير زد و گردنش را شکست. روباه که ماجرا را ديد رو به عقب پا به فرار گذاشت، خر او را صدا زد و گفت: «بيا حالا که شير کشته شده بقيه راه را باهم برويم.» روباه گفت: «نه من کار دارم.» خر گفت: «چه کاري؟» گفت: «مي خواهم برگردم و قبر پدرم را پيدا کنم و هفت بار دورش بگردم و زيارتش کنم که مرا نفرستاد مدرسه تا باسواد شوم وگرنه الان به جاي شير گردن من شکسته بود!»
📚مثنوي معنوي
🌻 @sokhanziba
🌺پانزده نوع ثروت واقعی
🍃که داشتن آنها ما را ثروتمند ميکند:
🌺1-ادب
🍃2-یادگیری مادام العمر
🌺3-نگرش مثبت
🍃4-ارتباط موثر
🌺5-انضباط شخصي
🍃6-تندرستي واقعي
🌺7-آرامش خاطر
🍃8-خلاقيت
🌺9-عشق ورزيدن به کار
🍃10-داشتن برنامه و هدف
🌺11-داشتن قلب و زبان شاکر
🍃12-درک ديگران
🌺13-استفاده موثر از زمان
🍃14-بخشندگي
🌺15-اعتماد به نفس
🍃🌺ثروتمند شدن سخت نیست
🌻 @sokhanziba
▫️۴۰سال مقاله نوشتند، کتاب منتشر کردند، فیلم ساختند، تئوری بافتند تا به دروغ القا کنند که انقلابی ها اهل خشونت، تندخو و بی منطق هستند.
اما طی ۴۰روز خودشان بالاترین مراحل خشونت، فحاشی و ابتذال را - که حتی برای چاله میدانها هم قفل است - به نمایش گذاشتند.
این هم از نعمت های فتنه...
➕سیدنظام الدین موسوی