فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 تقدیم به حضرت امام خامنه ای
🌟 افتخار میکنیم به چنین مقتدایی
☘️🌸لطفاً با دقت عکس نوشتهها رو بخونید
#ایران
#امام_خامنه_ای
#لبیک_یا_خامنه_ای
🔴خبرگزاری آمریکایی: اقتصاد مقاومتی، باعث رونق محصولات ساخت ایران شد
🔹بلومبرگ در گزارشی با عنوان «رونق #ساخت_ایران در اقتصادی که ترامپ میخواست خردش کند»:
🔸محصولات ساخت ایران به عنوان بارقه امیدی، در میان تحریمهای نفتی و درحالی که بازارهای مالی جهانی در اثر شیوع ویروس کرونا تضعیف میشدند، ظهور کرد.
🔹در کشوری که زندگی بسیاری از مردم تحت تحریمهای غرب با محدودیتهایی مواجهاست، برندهای داخلی خلا کالاهای مصرفی را پر کردهاند.
🔸کاهش ناگهانی ارزش "ریال" که ضربه بزرگی به قدرت خرید مصرف کننده داخلی وارد کرد، و ممنوعیت واردات صدها کالای غیرضروری توسط دولت، منجر به رشد تولیدات کوچکی شد که به گفته مصرف کنندگان، تفاوت کیفی چندانی با مشابه خارجی اش ندارند.
🔹ایران سالهاست که به مقاومت خود افتخار میکند، این مفهوم چیزی است که آیت الله #خامنهای، رهبر ایران آن را در دکترینی به عنوان "اقتصاد مقاومتی" در عرصه سیاسی ایران بسط داده است.
✍ لَنَتی جوری کار کرده که سر استیضاح کردن و نکردنش دعواست چون ممکنه درهرصورت آشوبی بپا کنه
صدای انقلاب ۱81.mp3
5.85M
🔰 صوتی/
✅ موضوع: آیا استیضاح رئیس جمهور در این مقطع گره گشاست یا بر گره های کشور می افزاید؟
🎧 سردار یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه در این خصوص پاسخ می دهد
#استیضاح
#رئیس_جمهور
#نشستهایبصیرتی
#روشنگری
سوال 18.pdf
93.1K
✅سوالات وارده در کانال ثامن
💢سوال هجدهم
❌ مسئولین کجای #ایستادگی و #مقاومت ایستاده اند؟
#نشستهای_بصیرتی
#ثامن پیربکران
۲۸ مهر ماه، مصادف است با چهلمین سالگرد شهادت غرور آفرین بهنام محمدی، بزرگ مردی کوچک و قهرمانی بزرگ، که نیروهای بعثی عراق را به ستوه آورده بود. روحش شاد و یادش گرامی باد.
🚩خلاصهای از زندگینامه شهید بهنام محمدی
📍 بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در خرمشهر بهدنیا آمد. ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار. شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقیها به خرمشهر قوت گرفته بود؛ خیلیها داشتند شهر را ترک میکردند. باور نمیکرد که خرمشهر دست عراقیها بیفتد، اما جنگ واقعاً شروع شده بود. بهنام تصمیم گرفت بماند؛ بمباران هم که میشد بهنام ۱۳ ساله بود که میدوید و به مجروحین میرسید. از دست بنیصدر آه میکشید که چرا وعده سر خرمن میدهد؛ مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقیها ایستاده بودند، بعد رئیسجمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید.
📍به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود. بهنام میرفت شناسایی. چند بار او گفته بود: «دنبال مامانم میگردم، گمش کردم.» عراقیها فکر نمیکردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی؛ رهایش میکردند. یکبار رفته بود شناسایی، عراقیها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند؛ جای دست سنگین مأمور عراقی روی صورت بهنام مانده بود. وقتی بر میگشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود؛ هیچچیز نمیگفت فقط به بچهها اشاره میکرد عراقیها کجا هستند و بچهها راه میافتادند.
یک اسلحه به غنیمت گرفته بود؛ با همان اسلحه ۷ عراقی را اسیر کرده بود. احساس مالکیت میکرد. به او گفتند که باید اسلحه را تحویل دهی؛ میگفت به شرطی اسلحه را تحویل میدهم که به من حداقل یک نارنجک بدهید یا این یا آن. دست آخر به او یک نارنجک دادند. یکی گفت:
«دلم برای عراقیهای مادر مرده میسوزد که گیر بیفتند.» بهنام خندید.
برای نگهبانی داوطلب شده بود؛ به او گفتند: «به تو اسلحه نمیدهیمها» بهنام هم ابرو بالا انداخت و گفت: «ندهید خودم نارنجک دارم.» با همان نارنجک دخل یک جاسوس نفوذی را آورد.
📍شهر دست عراقیها افتاده بود. در هر خانه چند عراقی پیدا میشد که کمین کرده بودند یا داشتند استراحت میکردند. خودش را خاکی میکرد. موهایش را آشفته میکرد و گریهکنان میگشت خانههایی را که پر از عراقی بود بخاطر میسپرد. عراقیها هم با یک بچه خاکی نق نقو کاری نداشتند. گاه میرفت داخل خانهها پیش عراقیها مینشست مثل کرولالها از غفلت عراقیها استفاده میکرد و خشاب و فشنگ و کنسرو برمیداشت.
📍شجاعت بهنام در تعویض پرچمها:
یک روز بهنام وقتی که پرچم عراق را بالای یکی از ساختمانهای بلند خرمشهر میبیند، بهطور نامحسوسی خود را به ساختمان رسانده و به دور از چشم بعثیها پرچم ایران را جایگزین پرچم عراق میکند؛ واقعا دیدن پرچم ایران بر فراز آن قسمت اشغال شده خرمشهر روحیه مضاعفی را در بچهها ایجاد کرده بود، و جالبتر اینکه عراقیها تا 18 آبان متوجه این موضوع نشده بودند. بهنام بعد از تعویض پرچم نزد ما آمده بود؛ دست او هنگام تعویض پرچم به دلیل ضخامت طناب، و سرعتی که در پایین کشیدن پرچم عراق و بالا بردن پرچم کشورمان داشت، مجروح شده بود. به گروهبان مقدم گفتم باند بیاورد و دست بهنام را پانسمان کند، مقدم باند را از کولهاش بیرون آورد، اما بهنام اجازه پانسمان دستش را نمیداد و با دویدن به دور من، مقدم را به دنبال خود میکشاند؛ به بهنام گفتم «چرا نمیایستی؟! میخواهد پانسمانت کند تا زخمت چرک نکند»؛ بهنام رو کرد به من و گفت «باند را بگذارید برای سربازانی که مادر ندارند و تیر میخورند.»... هرچه سعی کردیم این نوجوان 13 ساله اجازه نداد دستش را ببندیم؛ او یک مشت خاک روی دستش ریخت و رفت.
📍چگونگی شهادت نوجوان دلاور
خمپارهها امان شهر را بریده بودند و درگیری در خیابان آرش شدت گرفته بود. مثل همیشه بهنام سر رسید، اما نارحتی بچهها دیگر تأثیری نداشت؛ او کار خودش را میکرد. کنار مدرسه امیر معزی (شهید آلبو غبیش) اوضاع خیلی سخت شده بود؛ ناگهان بچهها متوجه شدند که بهنام گوشهای افتاده است و از سر و سینهاش خون میجوشید. پیراهن آبی و چهار خونه بهنام غرق خون شده بود. چند روز قبل از سقوط خرمشهر، شیر بچه دلاور خوزستانی بالاخره در ۲۸/مهر/۱۳۵۹ پرکشید.
🌹ماجرای نبش قبر شهید بهنام محمدی👈جسدی که بعد از 31 سال سالم بود
📍مادر شهید محمدی میگفت که بهنام هر شب به خوابش میآید و میگوید «من از دوستانم جا ماندم، مرا به مسجد سلیمان ببرید»؛ به اصرار مادر شهید، ایشان را سال 90 نبش قبر کردند. با اجازه علما قرار بر این شد که پیکر ایشان از محل دفن به مسجد سلیمان انتقال پیدا کند. آیتالله جمی امام جمعه و جناب سروان دهقان با من تماس گرفتند و گفتند شما هم برای مراسم بیایید. بلیط هواپیما گرفتم و برای نبش قبرش رفتیم، من و حاج آقا کعبی جلو رفتیم مادرش سمت راست من و پدرش روبروی من قرار داشتند خاک را برداشتند و رسیدند به نزدیکی سنگی که روی جنازه ایشان بود؛ من رفتم جلو و گفتم «بیل را کنار بگذارید، چون استخوانهای این بچه قطعا در این مدت پوسیده،
و اگر تکهای از این سنگ روی آنها بیافتد استخوانها از بین میرود. بگذارید من با دست خاک را کنار بزنم و استخوانهایش را سالم برداریم».
🌹آرام آرام با دستانمان خاک را کنار زدیم و به سنگ رسیدیم، وقتی که سنگ اول را برداشتیم، با پیکر سالم شهید مواجه شدیم، من که در همان لحظه از حال رفتم، مادرش هم غش کرد؛ باور کردنی نبود، انگار که این بچه یک دقیقه پیش خوابیده است؛ بعد از 31 سال هنوز زانویش خون میچکید. مادر شهید محمدی، پیکر نوجوان شهیدش را ساعات زیادی در آغوش خود گرفته بود، و حاضر نبود او را از خود جدا کند؛ او میگفت «مردم! این بچه بوی گلاب میدهد؛ چرا میخواهید از من جدایش کنید؟ مگر نمیبینید که تمامی اعضایش سالم است؟ پس چرا میخواهید او را دفن کنید؟ مگر شما از دست بچه من سیر شدهاید»؛ واقعا صحنهی عجیبی بود و...
#کتاب_کشکول_دفاع_مقدس # ناصرکاوه
منبع: دفاع پرس
#پیرامون_استیضاح
🔴 پروژه «دولت بیسر» در ایران کلید خورد‼️
🔻 طرح توطئهآمیز «دولت بیسر» علیه ایران هم کلید خورد. «دولت بیسر» نام پروژهای است که آمریکا و متحدانش با هدف تنشآفرینی و ایجاد ناامنی و بیثباتی برای سه کشور ایران، لبنان و عراق تهیه کرده و اجرای آن را از چند ماه قبل کلید زدهاند (استعفای سعد حریری و عادل عبدالمهدی از نخستوزیری لبنان و عراق). بخش اصلی این پروژه (بخوانید طرح توطئه) حذف رئیس دولت در کشور هدف است.
🔹اکثریت قریب به اتفاق آن عده از مدعیان اصلاحات که در شیپور استعفای رئیسجمهور میدمند، کسانی هستند که در کارنامه سیاه خود ننگ وطنفروشی در فتنه آمریکایی- اسراییلی ۸۸ را دارند.
🔹اما آیا نمایندگان انقلابی مجلس احتمال نمیدهند که تصمیم اخیرشان برای استیضاح رئیسجمهور آب ریختن ناخواسته به آسیاب توطئه «دولت بیسر» دشمن باشد؟! آیا برای پیشگیری از این نتیجه تلخ که حاصل کارشان به سبد دشمن ریخته شود نیز فکری کردهاند؟!
@samen_pirbakran