eitaa logo
ثامن شهید بهشتی (ره)۳۴۶
279 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
6.6هزار ویدیو
481 فایل
جهت اطلاع رسانی و مطالب فرهنگی ارتباط با مدیر کانال @alimohammadi213 @Zynab72 کانال دیگر ما https://eitaa.com/SAboozar313
مشاهده در ایتا
دانلود
✅بني صدر،صد در صد ✍رواي: احمد كاويانی خيلی ها مي خواستند او نباشد. يكی از اين خيلی ها (بنی صدر) بود كه با دكتر و ستادش مشكل اساسی داشت. زمان انتخابات رياست جمهوری، من مانده بودم چه كنم و به چه كسی رای بدهم. آن موقع همه شعار مي دادند: "بني صدر،صد در صد" رفتم پيش دكتر و به او گفتم: چه كنم دكتر؟ به بنی صدر راي بدم؟؟ گفت: نه. گفتم: چرا؟ گفت: اونو از زمان اروپا مي شناسم كه مخالف بچه های انجمن اسلامی بود و هميشه خودشو تبليغ مي كرد و مي خواست به هر قيمتی فقط خودش رئيس باشه. چنين آدمی خطرناكه. @sarbazekoochak
2.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلیل مهاجرت شهید چمران از امریکا به جنوب لبنان و رها کردن زندگی از زبان خود شهید، واقعا زیباست. @sarbazekoochak
 برای نماز که می ایستاد، شانه هایش را باز می کرد و سینه ش را می داد جلو. یک بار به ش گفتم « چرا سر نماز این طورمی کنی؟ » گفت « وقتی نماز می خوانی مقابل ارشد ترین ذات ایستاده ای. پس باید خبردار بایستی و سینه ات صاف باشد». با خودم می خندیدم که دکتر فکر می کند خدا هم تیمسار است. @sarbazekoochak
بسم الله الرحمن الرحیم
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 اگر می خواهید پیرامون زندگی شهید چمران در آمریکا و مصر بدانید؛ این ویدیو به شما پاسخ می دهد.💠 @sarbazekoochak
✅تا فرمانده چه دستور بدهند❗️ 📖اسماعیل ۲۷سال بیشتر نداشت که فرمانده شد. نیروی کمکی بود و با خود مصطفی آمده بود جنگ. تا مصطفی رسید، اسماعیل را در آغوش گرفت و بوسید. 🔸مصطفی پرسید:«عراقی ها تا کجا پیش آمده اند؟» 🔹اسماعیل جواب داد:«تا پشت دیوارهای شهر. حتی یکی دوتا از تانک هایشان هم به داخل شهر آمدند که جلوی شان را گرفتیم. 🔸مصطفی پرسید: حالا نقشه ی تان چیست؟ 🔹اسماعیل هم یک به یک سوالات مصطفی را جواب داد و راجع به محاصره ی سوسنگرد گفت، 🔸تا آن که مصطفی حرف آخر را برای شروع عملیات زد: ما و نیروهایمان در اختیار شما هستیم. 🔸 بعد با لبخندی پدرانه گفت: تا فرمانده چه دستور بدهند! 🔹اسماعیل با شرمندگی گفت: این چه حرفیه آقای دکتر؟! ما باید از شما دستور بگیریم. 🔸مصطفی با لبخند گفت: تعارفی در کار نیست. شما هم منطقه را خوب می شناسید و هم مسؤلیت آن را برعهده دارید. ما هم که برای کمک به شما آمده ایم. پس بسم الله. @sarbazekoochak
🔰من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم ولی با همین روشنایی کوچک فرق حق و باطل را نشان می دهم و کسی که بدنبال نور است، این نور هر چقدر هم کوچک باشد، در قلب او بزرگ خواهد بود.🔰 @sarbazekoochak
"اوج بصیرت یک شهید درباره یک تشکل سیاسی" @sarbazekoochak
اوج بصیرت یک شهید درباره یک تشکل سیاسی/ من همه نارسایی ها را از چشم اینها می بینم من همه این نارسایی ها را از چشم سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی می بینم و هیچ شکی هم در آن ندارم.این آقایان برای کسب قدرت دست به هر کاری می زنند. من تعجب می کنم که این ها چطور خودشان را «مسلمان» می دانند در حالی که برای محکم کردن پایه های میزشان خون چه عزیزانی رادارند می گیرند. @sarbazekoochak
این شهید در ادامه افزوده است:من آمادگی دارم برای این حرفهایی که می زنم،در هر دادگاهی پاسخگو باشم. چون امام خمینی به من یاد داد که پشت سر «ولایت» باشم و هیچ قدمی جلوتر از خط «ولایت» برندارم و از خطاهای انحرافی هم پرهیز کنم. برای من هنوز روشن نشده،این آقایانی که اینجا هستند؛ با چنین تفکری کار می کنند یا خیر.چون می بینم بر خلاف ادعاهایشان هنوز پایبند حزبشان هستند. بخشی از مصاحبه شهید باراوی اعزامی دفتر سیاسی سپاه-اردیبهشت سال1361 لازم به ذکر است: این تشکل اصلاح طلب (سازمان مجاهدين انقلاب) بعد از فتنه 88 به دلیل همسویی با دشمنان انقلاب در تضعيف اركان نظام مقدس جمهوري اسلامي، در سال 1389 توسط دستگاه قضایی منحل گردید. @sarbazekoochak
هدایت شده از نصایح
💠﷽💠 🔴 عالم بزرگ از همسرش 💠مرحوم شیخ جعفر کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى که به داخل خانه می‌رود، همسرش حسابى او را می‌زند. یک روز چهار پنج نفر جمع شدند و خدمتش آمدند گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را می‌زند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که می‌شود، حسابى مرا می‌زند. من هم زورم به او نمی‌رسد. گفتند: او را بدهید. گفت: نمی‌دهم.گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمی‌دهم.گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم خداست، چون وقتى بیرون می‌آیم و در صحن امیرالمومنین علیه‌السلام می‌ایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز می‌خوانند، مردم در برابر من می‌کنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه مرا برمی‌دارد، (کمی مغرور می‌شوم) همان وقت می‌آیم در خانه، کتک می‌خورم، هوایم بیرون می‌رود. این الهى است، این باید باشد.   📕 کتاب‌نفس؛شیخ حسین انصاریان،ص ۳۲۸