ثامن فانوس(حلقه صالحین طرح شهید بهنام محمدی )
سلام😊
سالروز تشکیل نهضت سواد آموزی را به فرمانده محترم پایگاه که معلم نهضت سواد آموزی هستند تبریک میگوییم و برای ایشان آرزوی موفقیت و سربلندی داریم.
از طرف اعضاء پایگاه 💐
@fanos25
#پس_گردنی 👋👋👋
ـ اولين تظاهرات ها بود✊✊
من و رحمتالله ميخواستيم شعار جمع را تغيير بدهيم. همه ميگفتند «قانون اساسي اجرا بايد گردد»، ما دوتايي داد زديم «اين شاه آمريكايي اخراج بايد گردد»
كه يك پس گردني محكم چسبيد پشت گردنمان👋👋. رو برگردانديم😨، همت بود. خنديد 😉و با تندي گفت«هنوز زوده براي اين شعارا. اينا باشه براي بعد.»
- بعدا که دیدم بهم گفت يا يه پسگردني بزن،يا ببخش!🙏
منم که خیلی وقت بود نديده بودمش. آرزو به دل ماند بودم كه يكدفعه درست و حسابي بينمش. پريدم سفت بوسيدمش 😘😘. دلم نميآمد ولش كنم، تازه گيرش آورده بودم. گفتم «قصاص شد.» 💝بعد به بهانهي اين كه يكبار ديگر هم ببوسمش گفتم «حالا يكي هم به جاي رحمتالله كه مفقود شده.»😍
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@fanos25
#لب_تشنگان_شهادت
آب جیره بندی شده بود.آن هم از تانکری که یک صبح تا شب زیر تیغ آفتاب مانده بود.
مگر می شد خورد!
به من آب نرسید،
لیوانشو داد به من و گفت:
"من زیاد تشنم نیست ، نصفش رو خوردم.بقیه ش رو تو بخور ، گرفتم و خوردم."
فرداش بچه ها گفتند که .....
جیره هر کس نصف لیوان آب بود
#لا_یوم_کیومک_یا_ابا_عبد_الله
انشاالله نصیبتون بشه
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@fanos25
😂#طنز_جبهه 😂
بلند بگو یاحسین📣📣
مسجد تيپ، در فاو سخنراني برگزار ميكرد. بعد از مراسم، يكي از بسيجيان بلند شد و ظرف آب را برداشت و افتاد وسط جمعيت براي سقايي! ميگفت:📣 «هركه تشنه است، بگويد ياحسين (ع)»
عجيب بود، در آن گرما و ازدحام نيرو كه جاي سوزن انداختن نبود، حتي يك نفر آب نخواست. مگه ميشد تشنه نباشند؟🤔🙄
غيرممكن بود. من از همه جا بيخبر بلند شدم، گفتم: «ياحسين (ع)»✋😍
بعد همان بسيجي برگشت پشت سرش و گفت: «كي بود گفت يا حسين (ع)؟»🤔
دستم را بلند كردم و گفتم: «من بودم اخوي».☝️☺️
گفت: «بلند شو. بلند شو بيا. اين ليوان و اين هم پارچ، برو آب بیار.بالاخره امام حسین شاگرد تنبل هم میخواد»😎😄
تازه فهمیدم چرا این همه آدم ساکت بودند 😂😄😂😄
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@fanos25
#رفیقم_یه_لحظه☝️
#خواهش🙏
رسيديم به جايي که دشمن سيم خاردار کشيده بود.فرصت نبود
که سيم خاردارها راباز کنيم.مانده بوديم که چکار کنيم . يه لحظه
احساس کردم اتفاقي افتاد . نگاه کردم ديدم يکي از رزمنده ها
خودش رو انداخته روي سيم خاردار و بچه ها را قسم ميده که از
روي بدنش رد بشن و برن جلو تا عمليات به تعويق نيفته.
بچه ها با اصرار او رد شدند و گوشت و پوست اين رزمنده ي دلاور
به سيم خاردار دوخته شد
#چرا_من_نمیفهمم
#شهدا_کمکمون_کنید_از_سیمای_خاردار_نفسمون....
•┈••✾❀🕊🕊❀✾••┈••
@fanos25