ببینین خب :) من واقعا دلم یه جوری شد...

نمیشه که خب اسکرین همه پیامارو بذارم🤌

واقعا دارم به تولدم نزدیک میشم؟ استرس و ترس و بهت و دگرگونی دارم

حتی از اینجا هم ریموشون کردم چون برام ناامن کرده بودنش غم انگیزه💔

جدا یعنی چی که دو سال و چهار ماهه من اینجا رو زدم؟؟!! شوخیه؟؟ دلوارگونه رو سه سال؟؟! خب واقعا که یعنی چی؟

خب دو سه نفر دیگه هم حذف کردم و جدا هربار سبک تر میشم اینو بگم من هرکی تا حالا حذف کردم از آشناها بوده کسی هم تو بلک لیست نیست که نتونه بعدا بیاد اگه یه وقت خواست کلا هم چند نفر بودن هیچوقت هم به خودم اجازه نمیدم کسایی که نمیشناسم و خودشون اومدن رو حذف کنم

اوه

میدونی؟! الان کلی فکر کردم تا آخر بر اساس تاریخ و... یادم اومد چی بوده :) ولی واقعا اینطوری نبود که به همین راحتی فراموش بشه تا اوایل مهر که عذابش شدیدا همرام بود خیلی اذیت شدم هنوزم یادمه و عواقبش هنوز باهامه دوباره هم درباره حس اون موقعم بخوام بنویسم، همینطوری مینویسم

خواب موندن کلاس ۸ صبح واقعا اذیت کنندس اونم وقتی کلاسشو دوست داری اونم وقتی...!

دلِ منو آدمایی که تظاهر میکنن، خیلی میشکونن آدمایی که اصطلاحا جو میدن و ماجرا رو طور دیگه جلوه میدن و همه چی رو عوض میکنن