امروز قرار گِل‌بازی داشتن. تصمیم این بود جاشمعی بسازن و تو مراسمات و روضه های خونگی‌شون، از جاشمعی های ساخته دست خودشون استفاده کنن. هیجان زده بودن و با شوق وصف نشدنی ای میگفتن: آرزووو داشتیم یه بار گِل‌بازی کنیم! تعجب کردم؛ فکر میکردم سفال‌سازی براشون تکراری باشه، اما گویا با تغییر نسل، علیرغم اشتیاق بچه ها، این حرکت هم کمرنگ‌تر شده. نکته اصلی: علاوه بر هیجان و ذوقی که تک‌تکشون داشتن، اضطراب و ترسشون هم کاملا مشهود بود. هدف از بازی تقویت مهارت دست‌ورزی و مقابله با وسواس تمیزی بود. و چقدر یکیشون گفت: +خانم من عاشق گِلم، چون دستامو کثیف می‌کنه _آره خیلی خوبه، میخوایم کلی خوش بگذرونیم! _بچه ها مواظب باشین لباساتون کثیف نشه ولی اگر گِلی شدین هم هیچ ایرادی نداره و با آب راحت پاک میشه؛ با خیال راحت بازی کنین! مشغول شده بودن که کم کم صداهاشون در اومد: +خانووووم لباسم کثیف شددد +خانووووم مامانم منو میکشهههه +این لباسم جدید بود، مامانم خیـلی روش حساسن +مامانم گفتن اگه لباست کثیف بشه هیچی دیگه +خانووووم من فاتحم خوندستتتت _نگران نباشین، همش با یه ذره آب کاملا پاک میشه و با همدیگه لباسامونو تمیز میکنیم. الان بیاین بازی کنیم و جاشمعی های خوشگلتون رو سریع آماده کنیم! +نه خانوم آخه... +خانوم دوستم منو گِلی کرد. جوراب سفیدم گِلی شد! انگار هی باید به خودمون یادآوری کنیم که اگه میخوایم بچه ها کنار هم یاد بگیرن و مهارتاشون رو تقویت کنن، یکی از عوامل اصلی و تاثیرگذار، خانواده ها و رفتاراشونه. و چقدررر بچه ها شبیه پدر مادراشون هستن خیلی بیشتر از چیزی که تصور میشه...! ۱۴۰۲/۵/۱ #متلمذینی

•عکس جاشمعی‌های قشنگ و پر از احساسشون✨ سطح خلاقیت بچه ها خیلی متفاوته

#شب_هفتم #روضه #مهدی_رسولی

🏴 نام اثر: جوانان بنی هاشم 🏦 ابعاد تابلو: ۱۵۰*۲۵۰ سانتی متر 🏦 سال تولید اثر: ۱۳۹۹ ه.ش یک خط روضه: بنا نبود که افت به باغ ما بزند پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزند شاعر: علی اکبر لطیفیان 📱  @roholamin_atelie

#شب_هشتم #روضه #محمود_کریمی

بلندشو علمدار... •داغ لا تبرُد ابدا ی ما #شب_نهم @shayadbeshavad0

#شب_نهم #روضه #میثم_مطیعی @shayadbeshavad0

#شب_دهم امشبی را شه دین در حرمش مهمان است... #جواد_مقدم

#شب_دهم به سوی گودال از خیمه دویدم من دیر رسیدم من... #محمود_کریمی

🏴گزارش ساعت به ساعت روز #عاشورا بر اساس مقاتل (عاشورا، ۱۰محرم ۶۱هجری قمری) 🕚 حدود ساعت ۱۱ امام دستور تک تک به میدان رفتن را داد... اصحاب با هم قرار گذاشتند تا زنده اند، نگذارند کسی از بنی هاشم به میدان برود. انگار برای کشته شدن با هم مسابقه داشتند. بعضی «در مقابل نگاه امام (ع)» شهید شدند. یکی از اولین کسانی که شهید شد پیرمرد زاهد بربر بود. مسلم بن عوسجه بعد از او شهید شد.حبیب بر سر بالین او رفت و گفت کاش می توانستم وصیت های تو را اجرا کنم. مسلم با دست امام حسین (ع) را نشان داد و گفت: «وصیت من این مرد است. یک بار هفت نفر از اصحاب امام(ع) در محاصره واقع شدند. حضرت عباس (ع) محاصره آنها را شکست و نجاتشان داد ...