چه ساکت🚶‍♀

🐱

وی نیاز به چاپ یه عالمه جزوه داشت و دنبال نزدیکترین تایپ و تکثیر بود🌝

عخیی!

منتها دید تا بخواد فایلا رو‌به فایل جزوه تبدیل کنه شب از نیمه عبور میکنه ودیگه مهلتی برای چاپ نیس🌝 فلذا نشسته پای نوشتن و گوشا تا صبح‌باید بنویسه

گوشا=گویا

ببینید من واقعا خودم فاز خودمو نمیفهمم چه برسه به بقیه🙂 اما وقتی این وسط یکی میاد یه کوچولو درکم میکنه یا یه کوچولو شبیمه حالش، اصن برق برقی میشم🥲

ولی اره این پیداکردن آدمایی با فرکانس مشابه خیلی خوبه مدتیه با یه بنده خدایی تعامل دارم شباهتای زیادی داریم وقتی درباره چیزی حرف‌میزنیم یکی درمیون جمله ها میشه «آخخخخ دقیقااااا»🌝🤣🤣🤣 خلاصه آره فاز میده🦔