eitaa logo
{سَمِێـࢪ...♡}
51 دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
150 ویدیو
13 فایل
{سَمِێـࢪ...♡} ۅ شَـب؛ آغاز بیداࢪیسـټ... شِنۅاےحࢪف‌هاتۅݩ :) http://payamenashenas.ir/sameyr •| کپی؟! کار قشنگتری هم میشه کرد↻
مشاهده در ایتا
دانلود
مغزم پره
خیلی زیاد
نیاز به تخلیه مغزی دارم
خانومه کناریم امروز تو مترو به یکی دیگه که نمیدونم چیکارش بود می‌گفت بدن درد داشتم و دیشب تب و لرز و... باز خداروشکر ماسک زده بود
+در پنجره رو باز کن نفس عمیق بکش سرده ولی گرمای ی لیوان چایی هم می‌چسبه رلکس رلکس میشی امتحان کن👌 _خیلی موافقم ولی چایی نمیخوام شیرموز خوردم الان🥛
سریال میخوام ببینم ولی سریال درام حالمو بدتر میکنه
وقتی حالم گرفتس حال گرفته بقیه، گرفته ترم میکنه
چرا بالشت و پتوم نیست؟
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 📚 📝 فردا دم دمای ظهر بود که گوشیمو روشن کردم. یکی دو ساعتی گذشته بود که برام sms اومد عرشیا بود -اینقدر از من بدت میاد که حتی نیومدی که اگر خواستم بمیرم برای بار اخر ببینیم؟ پس زنده بود! خوب شد دیشب نرفتم... وگرنه مجبور میشدم بازم بهش قول بدم که دوباره خودکشی نکنه جوابشو ندادم، نیم ساعت بعد شروع کرد به زنگ زدن... بار پنجم ،شیشم بود که گوشی رو برداشتم. -الو -سلام ترنم خانوم! حالا دیگه اینقدر ازم بدت میاد که... -یه بار اینو گفتی -اها!! پس پیاممو خوندی و جواب ندادی! گفتم شاید به دستت نرسیده -اره،رسید،خوندم،جواب ندادم فکر نمیکردم اینقدر بی رگ باشی که بازم بهم زنگ بزنی! -ترنم خجالت بکش! خاک تو سرت که معنی عشقو نمیدونی! -عشق؟؟ هه... مرده شور این رابطه رو ببره اگه اسمش عشقه!! -دیشب داشتم میمردم ترنم! هنوزم حالم خوش نیست! نمیخوای بیای دیدنم؟؟ -عرشیا دیروزم گفتم! دلم نمیخواد ریختتو ببینم -ترنمم من دوستت دارم... -اه بس کن! دیگه بهم زنگ نزن! -همین؟؟ حرف آخرته؟؟ -اره! -باشه، پس پاشو بیا واسه تسویه حساب!! -چی؟؟ تسویه حساب چی اونوقت؟؟ -خرجایی که برات کردم... عشقی که به پات گذاشتم... اینهمه بلا که سرم آوردی... -خاک تو سرت عرشیا... گدا!! مگه من گفتم خرج کنی؟؟ شماره کارت بفرست پس بدم هرچی خرج کردی منو از چی میترسونی؟ -هه... نخیر،ما با پول تسویه نمیکنیم -منظورت چیه؟؟ -خودت منظورمو خوب میدونی... -خفه شو عرشیا... بی شرف -چرا عصبانی میشی خوشگلم؟؟ تا فردا همین ساعت وقت داری پاشی بیای وگرنه متاسفانه اتفاقات خوبی نمیفته... -خیلی عوضی ای عرشیا خیلی بی غیرتی! -به نفعته که پاشی بیای ترنم... -منظورتو نمیفهمم... -عکسایی که ازت دارم رو یادته؟؟ شنیدم بابات خیلی رو آبروش حساسه اگه میخوای فردا عکسای دخترشو تو گوشی همکارا و دوستاش نبینه... تا فردا ظهر وقت داری بیای پیشم گلم بای بای ... نویسنده: |.°•🕊✨•°.| https://eitaa.com/joinchat/466092117C38881f8f03
🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊 📚 📝 گوشی از دستم افتاد... احساس میکردم بدبخت تر از من اصلا وجود نداره... تا چنددقیقه ماتم برده بود... بلند شدم و رفتم سمت تراس گند بزنه به این زندگی... آسمونو نگاه کردم... من اینجا خدایی نمیبینم! اگر هم هست، هممونو گذاشته سرکار... زمینو نگاه کردم... چرا اینقدر با من لجی میخوای دقم بدی؟؟ بسه دیگه اینهمه بدبختی دارم... این چی بود این وسط آخه حتی اگر بمیرم نمیذارم یه بی شرف دستش به بدنم برسه... دستمو از دیوار گرفتم و رفتم بالای نرده ها... چشمامو بستم بسه دیگه... این زندگی لجن باید تموم شه... تو دلم از مامان و بابا و مرجان معذرت خواهی میکردم.... دیگه وقت خلاص شدنه... دیگه تحمل بدبختیا رو ندارم... چشمامو باز کردم و پایینو نگاه کردم... همیشه از ارتفاع میترسیدم سرم داشت گیج میرفت قلبم تند تند میزد کافی بود دستمو از دیوار بردارم تا همه چی تموم شه... اما هرکاری میکردم دستم کنده نمیشد کم کم داشتم میترسیدم... من جرات این کارو نداشتم! تو دلم به خودم فحش دادم و اومدم پایین... دلم میخواست خودمو خفه کنم... -اخه تو که عرضشو نداری غلط میکنی میری سمتش به جهنم... زنده بمون و بازم عذاب بکش... اصلا تو باید زجرکش بشی... حقته هر بلایی سرت بیاد دیوونه شده بودم داد میزدم گریه میکردم خودمو میزدم چرا این زندگی تموم نمیشه... ... نویسنده: |.°•🕊✨•°.| https://eitaa.com/joinchat/466092117C38881f8f03