eitaa logo
|صَمصامُ المُنتَقِم|
115 دنبال‌کننده
108 عکس
249 ویدیو
4 فایل
📌اثبات حقانیت شیعه 📌پاسخ به شبهات 📌رد وهابیت و مدعیان دروغین 🔍متن،عکس و کلیپ های جذاب از مناظرات بین شیعه و اهل سنت ✅شَرِّقا و غَرِّبا لَن تَجِدا عِلماً صَحيحاً إلاّ شَيئاً يَخرُجُ مِن عِندِنا أهلَ البَیت ✍🏻شیخ علی خانی سردهائی #لبیک_یا_خامنه_ای
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ای پسرم!راه برو تا قد و بالایت را ببینم... وقتی که حضرت علی اکبر علیه السلام از سیدالشهدا علیه السلام اجازه رفتن به میدان طلبید،امام علیه السلام آهی از دل کشیدند و فرمودند: یا وَلَدی و یا قُرّة عینی! اِمشِ و أنا أَنظُرُ إلیک ▪️ای پسرم و ای نور چشمم!لااقل کمی راه برو تا من یک دل سیر،نظاره‌ات کنم. سپس فرمودند: چه آرزوها که در دلم ماند!خدا روی ابن سعد را سیاه کُند... 📚ریاض المصائب،(خطی)ورقه ٢٢١ 📚بحرالمصائب،ج۴ص٢٩٧ 🔻"لهوف"می نویسد: فَاسْتَاْذَنَ أبَاهُ فِي الْقِتالِ،فَأَذِنَ لَهُ،ثُمَّ نَظَرَ إلَيْهِ نَظَرَ آئِسٍ مِنهُ،و أَرْخَىٰ عَينَهُ و بَكَىٰ ▪️علی اکبر علیه السلام آمد تا اذن میدان از پدرش بگیرد.امام علیه السلام به او اذن میدان داد.سپس نگاهی از روی یأس و ناامیدی به علی اکبر انداخت. اشک،چشمانش را پُر کرد و شروع کرد به گریه نمودن. 🔻"مقتل الحسين علیه‌السلام" بحرالعلوم اضافه می‌کند: مُحترقاً قلبُهُ،مُظهراً حزنُه الی الله تعالی و رَفعَ شیبتُه الی السماء ▪️قلب حسین(علیه السلام)آتش گرفته بود،اندوهش را به خدا نشان می‌داد،دست بُرد زیر محاسن شریفش و به آسمان بلند کرد و فرمود: اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی هَؤُلَاءِالْقَوْمِ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَی نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَی وَجْهِهِ 🏴خدایا!تو شاهد باش بر این جماعت،جوانی که از همه مردم،خُلقاً،خَلقاً و منطقاً شبیه به رسولت بود،به مبارزه آنان‌ رفت.هر وقت دل ما مشتاق دیدن روی رسولت می‌شد به او نظر میکردیم. 📚لهوف،ص١۶٣ 📚مقتل الحسين عليه السّلام (بحرالعلوم)ص٣٣٧ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
◼️ شرح مختصری از"ضربِ عمود" در آن زمان که دست های قمر بنی هاشم حضرت اباالفضل العباس را قلم کرده بودند و آن حضرت با دندان مشک را گرفته بود و تمام تلاشش را می‌کرد تا آن را به خیمه ها برساند،نوشته اند: فَضَرَبَهُ حَكيمُ بنُ الطُّفَيلِ مِن وَراءِ نَخلَةٍ بِعَمودٍ مِن حَديدٍ عَلىٰ رَأسِهِ الشَّريفِ، فَسَقَطَ مُخُّ رَأسَهُ عَلىٰ كَتِفِهِ ▪️حکیم بن طُفیل ملعون،پشت درخت نخلی کمین کرد و از پشت آمد و با عمود آهنین چنان ضربه ای بر فرق مبارک حضرت عباس علیه السلام زد که جمجمه حضرت بر روی کتف او افتاد. فَهَوَىٰ عَن مَتنِ الْجَوادِ و هو يُنادِي: 🏴پس از بالای اسب،با صورت به زمین افتاد و فریاد برآورد: *وا أخاه!وا حسيناه!وا أبتاه!وا عليّاه*. 📚اسرارالشهاده،ص٣٣۴ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
16464461162372.mp3
1.66M
🏴خنده ای که شد سر جمع آوری پیکرش 🏴در طی پنجاه سال عمر ما،بر ما نشد... https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ صحنه‌ای جانسوز در غروب تاسوعا... شیخ مفید رحمة الله علیه می‌نویسد: و حسينٌ جالسٌ أمامَ بَيتِهِ مُحتَبياً بِسَيفِهِ إذ خَفِقَ بِرأسِهِ عَلىٰ رُكبَتَيْهِ و سَمِعَتْ اُختُهُ زينبُ الصَيحَةَ فَدَنَتْ مِن أخِيها فقَالَتْ يا أخى أمَا تَسمَعُ الْاَصواتَ قَد اقْتَرَبَتْ قالَ فَرَفَعَ الْحسينُ رأسَهُ فقالَ إنِّى رَأَيتُ رَسولَ اللهِ صَلّىٰ اللهُ عَلَيْهِ و سَلَّم في الِمَنامِ فقالَ لى إنَّكَ تَروحُ إلَيْنا قالَ فَلَطِمَتْ اُختُه ُوَجهَها و قالَتْ يا وَيلَتا.... 🏴غروب تاسوعا بود که امام حسین علیه السلام جلوی خیمه خود نشسته و به شمشیر تکیه زده و سر به زانو نهاده و از خستگی به خواب رفته بود. چون زینب کبری سلام الله علیها خروش لشکر دشمن را شنید،نزدیک برادر آمده و گفت: برادر،صدای لشکر را نمی شنوی که پیوسته به ما نزدیک می‌شوند؟ آن حضرت سر از زانو برداشت و فرمود:هم اکنون رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم.به من فرمود:تو به نزد ما خواهی آمد.چون زینب کبری علیها السلام این خبر وحشتناک را شنید،سیلی به صورت زد و فریاد واویلاه برآورد... 📚 الإرشاد،ج٢ص٩٠ 📚 تاریخ طبری،۴ص٣١۶ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
◾️شبیه گندم رِی،آسیاب شد بدنت... آقای‌ما حضرت‌ سیدالشهداء علیه‌السلام،مصائب گودال قتلگاه را در یک کلمه،‌خلاصه کرده است؛در همان جایی که فرمود: فأَنا السِّبْطُ الذي مِنْ غَيْرِ جُرْمٍ قَتَلُونِي وَبِجُرْدِ الخَيْلِ بَعْدَ القَتْلِ عَمْداً سَحَقُونِي ▪️من فرزند پیغمبر شما هستم که مرا بی‌جرم و گناه کشتند،و بعد از کشتن بدن مرا پامال سمّ اسبان کردند، به گونه‌ای که عمدًا مرا آسیاب کردند. 📚 الدمعة الساکبة،ج۴ص۳۷۴ ✍ سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند:...«سَحَقُونِي» عرب،به«آرد»گوید:«سَحیق»تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... https://eitaa.com/samsam_almontaghem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◼️ عمه جانم!بگو همه زن ها و بچه ها فرار کنند... هنگامى كه خيام را آتش زدند،حضرت زينب سلام اللّه علیها نزد امام سجاد سلام اللّه علیه آمد و فرمود: يا بَقيَّةَ الْماضينَ!و ثِمالَ الْباقينَ!قد أضرَموا النّارَ في مَضارِبِنا،فما رَأيُكَ فينا؟ ▪️اى يادگار گذشتگان و پناه باقيماندگان،خيمه ها را آتش زدند،چه كنيم؟ امام فرمود:عَلَيْكُنَّ بِالْفِرارِ. ▪️بر شما باد كه فرار كنيد. فَفَرَرْنَ بَناتُ رَسولِ اللّهِ،صائِحاتٍ،باكياتٍ،نادِباتٍ ▪️همه بانوان و كودكان و دختران رسول خدا صلی الله علیه و آله،در حالى كه گريان بودند و فرياد مى زدند،فرار كردند و سر به بيابانها نهادند. ولى حضرت زينب سلام اللّه علیها باقى ماند و كنار بستر امام سجاد سلام اللّه علیه به آن حضرت مى نگريست و امام بر اثر شدت بيمارى قادر به ایستادن هم نبود. 📚معالي السبطین،ص٨٩ 📚وسیلةالدارین،ص٣۴٣ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
◼️ پدرجان!شاهدی که چگونه ما را کوچک کرده اند؟! وقتی سر حضرت سیدالشهداء صلوات اللّه علیه را به کوفه آوردند،دیدند که سر مبارک آن حضرت از روی نیزه به جهت قبر امیرالمؤمنین علی علیه السلام متمایل شد و صدای بلندی از سر مطهر بلند شد که می فرمود: السلام علیک یا امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته؛انظر یا أبتا بما صغر بولدک ▪️ببین پدرجان که چگونه بچه ها و اهل و عیال تو را،کوچک کرده اند. 📚مقتل خطی مبکی العیون(نجفی) ص١۴٢ https://eitaa.com/samsam_almontaghem
🏴حکایت جانسوز سوارشدن زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها بر شتر بی جهاز... راوی گوید: ثُمَّ أمَرَ ابنُ سَعدٍ (لَعَنَهُ اللّهُ) بِأنْ تَحمِلَ النِّساءَ عَلىٰ الْأقتابِ بِلا وِطاءٍ و حِجابٍ ▪️سپس ابن سعد لعنة الله علیه دستور داد زنان را بر شتران بی جهاز سوار کنند،پس شترها را نزدیک زنان آوردند و گفتند:زود بیایید و سوار شوید و ابن سعد دستور حرکت داد. زینب کبری عليهاالسلام چون این حالت را مشاهده نمود،فریاد برآورد: سَوَّدَ اللّهُ وَجهَكَ يا ابنَ سَعدٍ!في الدُّنيا و الآخِرَةِ.تَأمُرُ هٰؤلاءِ الٍقومِ بِأنْ يُرَكِّبونا،و نَحنُ وَدائِعَ رَسولِ اللّهِ صَلّىٰ اللّهُ عَلَيْهِ و آلِهِ ▪️خدا رویَت را در دنیا و آخرت سیاه کُنَد ای ابن سعد!تو به این مردان امر می‌کنی که ما را سوار کنند در حالی که ما امانت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم!؟ به آنها بگو:از ما دور شوند تا ما خودمان سوار شویم.عمرسعد دستور داد تا لشکریان از شتران فاصله گرفتند. پس زینب کبری و أم کلثوم سلام الله علیهما جلو آمدند و هر یک از زنان و بچه ها را به اسم صدا زدند و در نهایت همه را سوار بر شتران کردند. همه زن ها و بچه ها سوار شدند تا اینکه جز زینب کبری سلام الله علیها کسی نماند. در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام نظری به سمت چپ و راست خود انداخت و کسی را جز امام سجاد علیه السلام ندید که از شدت بیماری نمی‌توانست سوار شود. پس نزدیک آن حضرت آمد و فرمود:ای برادرزاده!برخیز و با کمک من بر شتر سوار شو. 🔻امام سجاد علیهالسلام فرمود: عمه جانم!شما سوار شويد و من و اين جماعت را به حال خود واگذارید. حضرت زينب کبری عليهاالسلام نتوانست از امام علیه السلام نافرمانی کند،لذا برگشت تا سوار بر محمل شود. فَاِلْتَفَتَتْ يَميناً و شِمالاً،فَلَم تَرَ إلّا أجساداً عَلىٰ الرِّمالِ و رُؤوساً عَلىٰ الْأسِنَّةِ بِأيدِي الرِّجالِ، فَصَرَخَتْ، و قَالَتْ: وا غُربَتاه!وا أخاه!وا حُسيناه!وا عَبّاساه!وا رِجالاه!وا ضَيعَتاه بَعدَكَ يا أباعبداللّه ▪️پس به سمت راست و چپ خود نظر کرد و کسی را ندید جز اجسادی که بر روی ریگ و رمل بیابان افتاده بودند و سرهایی که بر روی نیزه در دست سپاهيان عمر سعد بود.پس فریادی کشید و فرمود: آه از غريبی...آه ای برادر...آه ای حسین من...آه ای عباس من...آه ای مَحرمان من...چقدر بعد از تو ما خوار و ذليل شدیم ای اباعبدالله... فَلَمَّا نَظَرَ الْإمامُ زَينُ الْعابدينَ عَلَيْهِ السَّلامُ إلىٰ ذٰلِكَ لَم يَتَمالَكْ عَلىٰ نَفسِهِ دونَ أن قامَ و هو يَرتَعِشُ مِنَ الضَّعفِ،فأخَذَ بِعَصاةِ يَتَوَكَّاُ عَلَيْها،و أتَىٰ إلىٰ عَمَّتِهِ، و ثَنىٰ رُكبَتُه،فأخَذَ لِيَركَبُها فَاِرتَعَشَ مِنَ الضَّعفِ،و سَقَطَ عَلىٰ الْأرضِ ▪️چون امام زین العابدین علیه السلام این حالت زينب کبری عليهاالسلام رامشاهده کرد،نتوانست کاری کند جز اینکه به سختی از جای برخاست و عصایی را به دست گرفت و از ضعف به خود می‌لرزید. پس خود را با همان حالت به کنار محمل زينب کبری عليهاالسلام رساند و زانو گرفت و فرمود:عمه جان!بیا و سوار شو! پس زينب کبری عليهاالسلام آمد تا سوار شود اما امام‌ سجاد علیه السّلام از شدت ضعف لرزید و با صورت به زمین خورد. فَلَمَّا رَآهُ الشِّمرَ (لَعَنَهُ اللّهُ) أتىٰ إلَيْه،و بِيَدِهِ سَوطٌ،فَضَرَبَهُ ▪️چون شمرلعنة الله علیه این حالت را دید،در حالی که تازیانه در دست داشت،به امام سجاد علیه السلام نزدیک شد و امام را با تازیانه زد.زين العابدين عليه السلام فریاد می‌زد؛واجدّاه!وامحمّداه!واعليّاه!واحسناه!واحسيناه زينب کبری عليهاالسلام از مشاهده این صحنه گریه می‌کرد و به شمر می‌فرمود: وای بر تو ای شمر!به باقی مانده نبوت رحم کن و دائمًا این را فرمود تا شمر از امام سجاد علیه السلام دست کشید.پس در این هنگام کنیز مُسنّی آمد نزد زینب کبری عليهاالسلام و او را سوار کرد. راوی گوید: من پرسیدم که آن پیرزن که بود؟ گفتند:آن پیرزن،فضه،خادمه فاطمه زهرا علیهاالسلام بود. پس سپاه عمر سعد هر جور که بود امام سجاد علیه السّلام را بر یک شتر لاغری سوار کردند و پاهایش را هم از زیر شتر به هم بستند. 📚معالي السّبطين،ج۲ص۹۰ 📚وسيلة الدّارين،ص۳۵۰ https://eitaa.com/samsam_almontaghem