﴿فَنَادَاهَا: يَا فَاطِمَةُ! كَلِّمِينِي ... فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَفَتَحَتْ عَيْنَيْهَا فِي وَجْهِهِ وَ نَظَرَتْ إِلَيْهِ وَ بَكَتْ وَ بَكَى﴾ 💔

○ • علی ؏ هر چقدر فاطمه را صدا زد جوابی نگرفت تا اینکه فرمود: فاطمه! منم علی... با من حرف بزن ..!💔 فاطمه چشم هایش را به روی او باز کرد (نگاه آخر گره خورد) چشمان فاطمه شروع کرد بہ باریدن علی هم بہ گریه افتاد ... #لحظات‌آخر🥀

عمری‌است‌دخیلم‌بہ‌ضریحی‌ڪه‌نداری💔

- اگر از دست کسی ناراحت شدید ، دورکعت نماز بخوانید، بگویید: خدایا، این بنده تو حواسش نبود، من گذشتم، تو هم ازش بگذر... |شهیدحسن‌باقری|🌷

نمــــــــــــاز . . تو هرجایی قشنگه ! ولی قطعا حالِ اون مرزبانی که تو نقطه صفر مرزی و دمای منفی صفر باخدای خودش اینجوری راز و نیاز میکنه ویژه خریدار داره :)🧡 🌱#نمازِ_اول‌_وقت 📿

- | این روزا فرصت ِ خوبیه برای مطالعه خطبه فدکیه . پر از درس ؛ پر از معرفت!

_باز دارد می رود ؛ چاهی بَنا سازَد علی💔(:

ــ | 🖤 . فاطمة ؛ الشهیدةِ أول ِالثُّوار . ــــــــــ ـــــ ـ

「📚」 #برشی‌از‌کتاب #استوری

یکی رفت و بهارم را خزان کرد ز حسرت قامتم را چون کمان کرد... دلم را برد با خود! داد و بی‌داد مرا گم‌نام و بی‌ نام و نشان کرد... ندیدم بعدِ او رنگِ خوشی را مرا تبعیدِ وادیِ فغان کرد... مرا از او نگاهی ساده بس بود دریغا او ز من خود را نهان کرد... به مه‌رویان دگر من دل نبندم فلک این قوم را نامهربان کرد... نکردم هرگز او را لعن و نفرین خدا را او برایم جاودان کرد... ✍حسن_کریم‌زاده