‌🌿- بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:

#متبرک_با_قرآن🍃 #متن صفحه ۹۰ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با #ختم_قرآن 🌹🌸 با ما همراه باشید

#متبرک_با_قرآن🍃 #تلاوت صفحه ۹۰ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با #ختم_قرآن 🌹🌸 با ما همراه باشید

#متبرک_با_قرآن🍃 #ترجمه صفحه ۹۰ 🌿 هر روز یک صفحه ⬅️ با #ختم_قرآن 🌹🌸 با ما همراه باشید

و‌َأمَا‌الفُؤاد... فَحَسبِی أنتَ‌ سَاکِنُه و‌ اما‌ قلب... همینکه تو‌ ساکن‌ آن‌ هستی ‌مرا بس..._‹‹🍒 #عشق_فقط_خدا

⚫️سلام امام زمانم✋ دِلـــــم تَنگ أست این روزهـــــآ۔۔ ⇇یَقین دٰارم کہ مےدٰانے۔۔۔ صـِــــدا؎ِ غُربـــــت مَن را؛ أز احسٰاسم تُو مےخٰوانے۔۔۔𑁍➛ ⇦شُدم أز دَرد تنهـــــآیے، گُلے پَژمـُــــرده و غَمگین۔۔۔ ❍↲⃝ بیٰـــــا ا؎ أبـــــر پٰاییز؎، ڪِہ دَردم رٰا تُو مےدٰانے۔۔۔𑁍 سَـــــلٰام مـــُــولٰا؎ عَزیـــــزم𔘓 سلامتی و فرج مولایمان صاحب الزمـــان عجل الله تعالی فرجه الشریف#صلوات⚘️ #السَّلامُ‌عَلَیک‌یاخَلیفَةَ‌اللهِ‌فےارضِه #اݪهۍ‌عَجل‌لِۅَلیڪ‌الْفࢪج‌ #امام_زمان

🎙 امیرعلی کریمخانی 🎵 بی قرارم ✔🎵

- چِ‌ڪسۍ‌گفت‌کہ‌در‌عآلـم‌بالآسـت‌بهشت.. هـرکجآنـام‌‹حسیـن›است،همانجآست‌بهشت..!(: #صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ.. 🏻🌱'(:

یکی‌از‌قشنگـیآیِ‌محـرم‌اینہ‌کہ از‌مآشینآیۍ‌کہ‌تایہ‌هفتہ‌پیش‌صدا‌آهنگ میومد؛این‌روزا‌صدآۍمداحۍمیاد(:" #حب‌ِحُسِـین‌تو‌قلبِ‌همہ‌هست‌🖤

-به رقیه میگم از جاموندن🙂💔..! ‌ 𝄞◉━━━━━────◉𝄞 ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ ▪️مداحی های #جدید🎧

مُغیلان چیسْت میدانی؟؟! فَقَط این را بِگوووو بابا زِ پایَم دانِه دانِه خار میْچیْدَم کُوجا بوْدی!! #یا_رقیـہ|خانم سـہ سالـہ:)

ارباب؛ میشه بخاطره رقیه ³سالت(: منو ‹ ♥️⇢ #کربلا ›ببری😢💔. ؟

این منزل را نام چیست؟ پیش میروم به پاسخ امام: اینجا را کربلاگویند... امام در چشمانم خیره میشود و آرام زمزمه میکند كربلا... كربلا... زانوانش خم میشود آرام می‌نشیند و دست به شن‌های تفتیده می‌کشد. اشک در چشمهای امام می‌نشیند: خدایا به تو پناه می‌بریم از کرب و بلا و هر چه اندوه و گرفتاری و هر چه ماتم وغم... قسم به آن که جانم در دست قدرت و اختیار اوست چنان که جدم رسول امین فرمود: این خاک همان است که خونمان بر آن ریزند و قبرهامان در آن جای گیرند. ‹ برشی از کتاب #فصل‌شیدایی‌لیلاها به ✍قلم سید مهدی شجاعی ›

خیلی سخته نه؟ فک کن ی دختر سه ساله از امروز بی تابیش شروع میشه:)💔🙂

‌سہ‌ سالہ‌ هستۍ اما باب‌الحوائجۍ رقیہ‌هستۍ اما شبیہ‌ فاطمہ‌اۍ🖤

#داستانک🗯 ✍️ به خدا اعتماد کن 🔹دهقانی مقداری گندم در دامن لباس پیرمرد فقیری ریخت. 🔸پیرمرد خوشحال شد و گوشه‌های دامن را گره زد و رفت! 🔹در راه با پروردگار سخن می‌گفت: ای گشاینده گره‌های ناگشوده، عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشا. 🔸در همین حال ناگهان گره‌ای از گره‌های لباسش باز شد و گندم‌ها به زمین ریخت! 🔹او با ناراحتی گفت: ای یار عزیز، من کی گفتم این گره را بگشای و گندم را بریز؟ اگر آن گره را نگشودی، این گره بگشودنت دیگر چه بود؟ 🔸وقتی نشست تا گندم‌ها را از روی زمین جمع کند، در کمال ناباوری دید دانه‌ها روی ظرفی از طلا ریخته‌اند! 🔹ندا آمد: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفتاح راه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

آدم برای عبور از جاده های سخت زندگی، احتیاج به یه رفیق راه بلد داره؛ چه رفیقی بهتر از یه شهید... با شهدا مانوس باشیم با شهدا درد دل کنیم با شهدا رفیق باشیم شهدا اهل رفاقتن شهدا خیلی مشتیَن، خیلی :) #نعم_الرفیق_ما|#شهیدانه🖤🌿

گر بپرسی : کِی‌بمیرم‌با‌چه‌ذکری‌در‌کجا ؟! پاسخ‌آید‌ یامُحَرّم ، یا حسین ، یا کربلا : )🖤(:

سلام خانوم شرمندتم تو روضه هات نمردم ولی برات همیشه غصه خوردم 💔 ــ کنیزخانوم‌رقیه ــ #مداحی

🖤بِسْمِ الربِّ الرقیه🖤 سلام برآن پهلویی که پشت در شکست :) سلام بر ان پهلویی کہ با لگد شکست!💔 سه ساله ی آقای مام همینقدی بود! کوچولو .. دوست داشتنی! دیدی چه زبونی برا باباشون میریزن؟💔 نازدونه‌ ی قصه‌ ی مام اینقدررر برا باباش زبون میریخت .. ولی رقیه خاتون توی ³ساله گی درد مادربزرگ شو احساس کرد . درد پهلو میگم 😭💔 میفهمی از کربلا تا شام! سربریده‌ یِ بابات جلو چشات باشه یعنی چی؟💔 از کجای این بغض بگم؟ از سیلی خوردنش بگم؟ یا از گم شدنش .. از روضه ی سر یه طرف رقیه یه طرف بگم💔 یا از لبای خشکش .. از اینکه غسال گفت من این بچه رو غسل نمیدم تن و بدنش کبوده یا از اینکه گفت : - بابا عمه نزاشت بهم سنگ بزنن:) بخدا که همین سه ساله بودنش روضش💔 #شب_سوم |#یا_رقیه_س

گردخترکےپیش‌پدرنازکند گره‌ےڪرب‌وبلاےهمه‌رابازکند...❤️‍🩹(: #یا_رقیـہ|خانم سـہ سالـہ:)