فقیری نزد امیرالمومنین(ع) آمد
و درخواست نان کرد
به جناب قنبر فرمودند :
نان را به فقیر بده
قنبر گفت : نان در سفره است ؛
مولا فرمودند : با سفره بده
قنبر گفت: سفره در بار شتر است ؛
مولا فرمودند : با بار بده
قنبر گفت: بار روی شتر است ؛
مولا فرمودند : با شتر بده
قنبر گفت: شتر به قطار شتران وصل است ؛
مولا فرمودند : با قطار شتران بده
ناگهان قنبر افسار شتران را انداخت
و خود را جدا کرد !
مولا فرمودند چرا چنین کردی ؟!
قنبر گفت : ترسیدم من را هم ببخشی !
|یدو منبرسبزواری،ص۱۳۸
#کهنگینپادشاهیدهدازکرمگدارا
معاویه دو نفر جاسوس را اَجیر کرد
که هر طور شده کاری کنند که
عثمان سریعتر کشته شود!
این اتفاق افتاد
و در لا به لای شلوغی،
آن دو نفر لباس خونی عثمان را
به شام بردند و با نامهای از طرف
همسر عثمان و با موضوع خونخواهی
تحویل معاویه دادند.
معاویه بالای منبر رفت،
گریه کرد و گفت: علی قاتل است
و از روی نیرنگ او را کشته است!
و بعد از آن دستور داد
پیراهن عثمان را
از دروازه شهر آویزان کنند.
_ معاویه ۷۰ نفر را حقوق میداد
که هر روز پای دروازه شهر بنشینند
و برای پیراهن گریه کنند
فقط با هدف اینکه احساسات مردم
را علیه علی(ع) جریحه دار کند
و ناحق بودن خلافت علی را
اثبات کند و آنان را به جنگ با علی
تشویق کند و از مردم شام بیعت بگیرد
و اینکار را هم کرد...!
#مولایغریبمون
رسولالله :
در شب معراج
که حجب آسمانها برداشته شد
قدم در جایی نگذاشـتم جز اینکه
اثری از #امیرالمومنین را دیدم !
|طوالعالانوار-ج۲-ص۱۶۷
آقا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) :
همراه بودن با یک شخص برای مدتی
انسان را از #آزمودن آن شخص بینیاز میکند !
| غررالحکم،حدیث۶۳۱۳
آقا امیرالمؤمنین(علیهالسلام) :
زیاده روی را با #دلزدگی همراه کردهاند ... !
| غررالحکم،حدیث۶۰۱۴
علت جنگ جمل آن بود که؛
طلحه و زبیر از این که
در حکومت علی(علیهالسلام)
به استانداری منطقهای برسند ؛
نا امید شدند !
از طرف دیگر،معاویه نامهای
به هر دو نفر نوشت،
و آنان را به لقب امیرالمومنین
توصیف کرد ! و گفت از مردم شام
برای آنها بیعت گرفته
و باید هر چه زودتر شهرهای
کوفه و بصره را
اشغال کنند قبل از آنکه
علی بر آن دو مسلط شود
و دلیلشان هم خونخواهی عثمان باشد
آن دو نفر ساده لوح هم فریب خوردند
از مکه به مدینه رفتند و شروع به جمع آوریه
شاخ و برگ جنگ کردند !
و از آنجا عایشه با آنها همراه شد
و فتنه را شعله ور تر کرد !
#طمع