eitaa logo
سمت خدا حب خدا
497 دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
169 فایل
@babaali8 خادم کانال ⬆⬆⬆ تبادل نداریم 🌷کپی با ذکر صلوات به روح شهدای گمنام حلال🌷 #حسین_جانم🌺 عقیده‌ی همه یاران به اتفاق این است که اشک شور بیاد حسین شیرین است کنار قتلگه او به گریه جان دادن ز وعده‌ها که به خود داده‌ام یکی این است ❣
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1086746172.mp3
7.98M
💫 بعضی زائران، برای علیه‌السلام ویژه‌اند! آنقدر ویژه که در نگاه امام، می‌درخشند. ـ مگر اینان چه کرده‌اند و چگونه به زیارت آمده‌اند؟ 🎤 🌟ویژه‌ی ۲۳ ذی‌القعده؛ روز زیارتی علیه‌السلام https://eitaa.com/samtekhodababaali
نوۀ چنگیزخان مغول چگونه شیعه شد؟ روزی سلطان محمّد خدابنده بر همسر خود خشم گرفت و در یک جلسه او را سه طلاقه کرد؛ ولی به دلیل علاقۀ بسیاری که به وی داشت, خیلی زود از کردارِ خویش پشیمان شد و به همین خاطر عالمان سنی را دعوت نمود و از آنان مشورت خواست. آنها گفتند: هیچ راهی وجود ندارد، مگر این که نخست فرد محلّل (فردی غیر از سلطان) با او ازدواج کند, سپس مجدداً سلطان میتواند با او ازدواج کند. سلطان گفت: برای من پذیرشِ این امر، بسیار سخت است. آیا راه دیگری وجود ندارد؟ شما علما در بسیاری از مسائل با یکدیگر اختلافِ نظر دارید , فقط در همین یک مسئله همه باهم اتفاق نظر دارید؟! گفتند : بله. در این هنگام یکی از مشاوران اجازۀ سخن خواست و اظهار داشت: جناب سلطان! در شهر علامه ای زندگی میکند که چنین طلاقی را باطل میداند، خوب است او را نیز احضار نموده و نظر او را جویا شوید.(منظورِ وی، علامه حلی بود.) عالمان سنی بر آشفتند و گفتند: آن عالم، رافضی مذهب بوده و رافضیان, افرادی کم عقل و بی خِرَد میباشند و اصلا در شأنِ سلطان نیست که چنین فردی را به حضور بپذیرد. سلطان گفت: به هر حال دیدن او خالی از فایده نیست و دستور داد علامه حلی را در محضر او احضار نمایند. وقتی علامه وارد مجلس سلطان محمّد خدابنده شد, علمای مذاهب چهارگانه ی اهل سنت نیز در آن جلسه حاضر بودند. علامه بدون هیچ ترس و واهمه ای نعلینِ (کفش) خود را به دست گرفت و خطاب به همۀ حاضران سلام کرد و آنگاه یک راست به سمت سلطان رفت و در کنار او نشست. عالمان سنی رو به سلطان کرده و گفتند : دیدید؟ ما نگفتیم شیعیان, افرادی سبک سر و بی عقل میباشند؟! سلطان گفت: او عالِم است. دربارۀ رفتار او از خودش سؤال کنید. آنها به علامه گفتند: چرا به سلطان سجده نکردی و آداب تشریفاتِ حضور را به جا نیاوردی؟ علامه گفت: رسولِ خدا از هر سلطانی برتر و بالاتر بود و کسی بر او سجده نکرد، بلکه فقط به آن حضرت سلام می‌کردند و خدای تعالی نیز فرموده است : (چون داخل خانه ای شدید به یکدیگر سلام کنید، سلام و درودی که نزد خداوند مبارک و پاک است.) از سوی دیگر به اتفاق ما و شما، سجده برای غیر خدا حرام است. پرسیدند: چرا جسارت کردی و کنار سلطان نشستی؟ علامه پاسخ داد: چون جای دیگری برای نشستن نبود و از طرفی سلطان و غیرسلطان با یکدیگر مساوی اند و این جسارت به محضر سلطان نیست. پرسیدند: چرا کفش های خود را به داخل مجلس آوردی؟ آیا هیچ آدم عاقلی در محضرِ سلطان و چنین مجلسی این گونه رفتار میکند؟علامه گفت: ترسیدم حَنَفی ها کفش هایم را بدزدند همانگونه که ابوحنیفه، نعلینِ رسول اکرم را دزدید. علمای حنفیِ حاضر در آن مجلس برآشفتند و فریاد زدند : چرا دروغ میگویی؟ این تهمت است. ابوحنیفه کجا و زمان پیامبر کجا؟ ابوحنیفه صد سال پس از پیامبر تازه به دنیا آمد. علامه گفت: ببخشید اشتباه از من بود. احتمالا شافعی , نعلینِ پیامبر را سرقت کرده است. این بار صدای شافعی ها درآمد که شافعی در روز مرگِ ابوحنیفه و دویست سال پس از شهادت پیامبر دیده به جهان گشوده است علامه گفت: چه میدانم! شاید کار مالِک بوده است. علمای مالکی هم مثل حنفی ها و شافعی ها و به همان شیوه اعتراض کردند. علامه گفت: پس فقط احمد بن حنبل میماند.قطعا سارق احمد بن حَنبل است. حنبلی ها هم برآشفتند و به اعتراض و انکار پرداختند. در این لحظه علامه رو به سلطان کرد و گفت : جناب سلطان! ملاحظه کردید که اینان اقرار کردند هیچ یک از رؤسای این مذاهبِ چهارگانۀ اهل سنت در زمان حیات رسول خدا حاضر نبوده اند و حتی صحابۀ آن حضرت را هم ندیده اند...* سلطان گفت: آیا این حرف صحیح است؟ عالمان سنی گفتند: بله هیچ یک از این چهار نفری (که رئیس مذاهب اهل سنت میباشند), رسول خدا و صحابۀ آن حضرت را درک نکرده اند. *آنگاه علامه گفت : ولی ما شیعیان , پیرو آن آقایی هستیم که به منزلۀ نَفس و جانِ رسول خدا بود و از کودکی در دامان پیامبر پرورش یافت و بارها و بارها از سوی آن حضرت به عنوان وصی و جانشین رسول خدا معرفی شد.💚 سلطان که متوجه حقانیت مذهب شیعه شده بود پرسید: نظر شیعه دربارۀ این طلاق چیست؟ علامه پرسدید: آیا جنابعالی طلاق را در سه مجلس و در محضر دو نفرِ عادل , جاری نموده اید؟ سلطان گفت: نه! علامه گفت: در این صورت طلاق باطل میباشد چون فاقد شرایط صحت است. آنگاه سلطان محمّد خدابنده به دست علامه شیعه شد و به حاکمان شهرهای تحت فرمانش نامه نوشت که از این پس با نام ائمۀ دوازدهگانه ی شیعه خطبه بخوانند و به نام ائمە ی اطهار , سکه ضرب کنند و نام آنان را بر در و دیوار مساجد و مشاهد مشرفه حک نمایند.🌷 📚 پیرامون غدیر دکتر علی هراتیان 🍃 🦋🍃
ذات‌علی‌همسایه‌ی‌عرش‌برین‌است مولای‌ما‌تنهــــــا‌امیرالمومنین‌است علیه السلام
سمت خدا حب خدا
#سبک_زندگی ادامه درس سی و یکم 💐🙏 👈🏼 تو قدرتمند باش، آزادیتو تامین میکنی 👈🏼 تو قدرتمند باش، آزادی
ادامه درس سی و یکم 💐🙏 ✳️ حضرت هم وقتی ظهور میفرمایند، قدرت هر مردی رو چهل برابر میکنن 🔸🔸 قدرت رو بخوای، قدرتمندیِ روحی، قدرتمندیِ اقتصادی، این قدرتها رو بخوای خیلی از سبک زندگی های غربی و نظام سرمایه داری رو قبول نمیکنی. حالا میریم توی سبک زندگی👇 🔹هدف چیه؟ 🔸قدرتمندی. 🔷 خدا تعیین کننده نباشه ، خودت تعیین کننده باش. فطرت الناس فطرنی علیها اونوقت وقتی شکوفا بشی، بیشتر دین رو میپذیری 😌 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خب دوستان از چی حرف زدیم ،قدرت💪 نکته مهم رو گرفتید👌 وقتی امام زمان میاد که ما قوی بشیم😍 تلاش کنیم روز به روز به قدرت هامون اضافه بشه اگه گفتید چجوری؟چی کار کنیم که قدرتمند بشیم؟🤔 فکر کنید ببینیم به چه نتیجه هایی می رسید!😉 فکر کردن خودش عبادته👌 فکر کنید😊 در پناه حق،التماس دعا ┄┅─✵💝✵─┅┄ https://eitaa.com/samtekhodababaali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اقای ‍ قرائتی: بزرگواری تعریف میکرد👇 پدرم در سال چهل از دنیا رفت و من شش ماه بعد از وفاتش بدنیا آمدم ، در شش سالگی که کمی خواندن و. نوشتن آموختم تازه فهمیدم که آن شعری که پدرم وصیت کرده بود تا بر سنگ قبرش بنویسند مفهومش چیست ( در بزم غم حسین مرا یاد کنید ) بعدها و در جوانی همیشه کنجکاو بودم که آیا پدرم حقیقتا حسینی بوده ؟؟ روزی در سن حدودا بیست سالگی در کوچه میرفتم که مردی حدودا پنجاه ساله که نامش حسین بود و فهمیده بود من پسر حاج عباسعلی هستم ناگهان مرا در آغوش گرفت و سر بر شانه ام گذاشت و گریست و گریست !!! وقتی آرام شد راز گریستن خودش را برای من اینگونه تعریف کرد : در جوانی چند روز مانده به ازدواجم گرچه آهی در بساط نداشتم ولی دلم را به دریا زدم و با نامزد و مادر زنم به مغازه زرگری پدرت رفتیم و یواشکی به پدرت ندا دادم که پولم کم است لطفا سرویسی ارزان و کم وزن به نامزدم نشون بده طوری که مادر زن و همسرم متوجه نشوند از قضا نامزدم سرویس زیبا و‌ بسیار گرانی را انتخاب کرد ، من که همینطور هاج و واج مانده بودم که چکار بکنم ناگهان پدرت گفت : حسین آقا قربان اسمت ، با احتساب این سرویس طلایی که نامزدت برداشت الباقی بدهی من به شما از بابت اجرت بنایی که در خانه مان کردی صد تومان است و سپس (به پول آن زمان ) صد تومان هم از دخل در آورد و به من داد من همینطور هاج و واج پدرت را نگاه میکردم و در دلم به خودم میگفتم کدوم بدهی؟ کدوم بنایی ؟ من طلبی از حاجی ندارم !! بالاخره پدرت پول طلا را نگرفت که هیچ ، بلکه صد تومان خرج عروسی ام را هم داد و مرا آبرومندانه راهی کرد گذشت و گذشت تا اینکه بعد از مدتها شنیدم حاجی عباسعلی در سن چهل و یک سالگی پس از آمدن از سفر کربلا از دنیا رفته آمدم خانه خیلی گریه کردم و برای اولین بار به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده زد زیر گریه و آنقدر ناله کرد که از حال رفت وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا اینقدر گریه میکنی و همسرم با هق هق اینگونه جواب داد : آنروز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم ، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما را یاد گرفت و چون شب شد دیدیم حاجی به در خانه ما آمده و در میزند ، من و مادرم رفتیم و در را باز کردیم و حاجی بی آنکه به ما نگاه کند که مبادا ما خجالت بکشیم پولی در پاکت به مادرم داد و گفت خرج جهاز دخترتان است حواله ی آقا امام حسین علیه السلام است ، لطفا به دامادتان نگویید که من دادم !! تا همسرم این ماجرا را تعریف کرد باز هر دو به گریه زار زدیم که خدایا این مرد چه رفتار زیبایی با ما کرده ، بگونه ای که آنروز پول طلا و خرج عروسی مرا طوری داد که زنم نفهمید و خرج جهاز زنم را طوری داد که من نفهمیدم !!! وقتی این ماجرا را در سن بیست سالگی از زبان حسین آقای کهنه داماد شنیدم فهمیدم که پدرم همانگونه که در عزای امام حسین بر سر می زده دست نوازش بر سر یتیمان هم می کشیده ، همانگونه که در عزاء بر سینه میزده مرهمی به سینه درد مندان هم بوده ، و همانگونه که برای عاشورا سفره نذری مینداخته هرگز دستش به مال مردم و بیت المال آلوده نبوده و یک حسینی حسینی راستین بوده است ..... اللهم ارزقنا توفيق خدمة الحسين عليه السلام في الدنيا و الآخره اگر لذت بردید نشرش دهید لطفا حسینی واقعی باشیم 🍃 🦋🍃 https://eitaa.com/samtekhodababaali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سمت خدا حب خدا
#برنامه_ترک_گناه 9⃣5⃣ #مبارزه_با_راحت‌طلبی #برنامه_ترک_گناه و رسیدن به #لذت_بندگی 🔹💖🔶🌺 #برای_عبد_
0⃣6⃣ و رسیدن به 🔹💖🔶🌺 40 "امتحان شهوت" 🔹هر کسی در دنیا یه جوری امتحان میشه. یکی با فرزند بد، یکی با شوهر خوب، یکی با ثروت و یکی با فقر یکی با سلامتی و یکی با بیماری ✔️✅🔹 اما امام صادق علیه السلام فرمود : 🔴 همه ی انسان ها با شهوت امتحان میشن... چرا؟ ❓چرا خدا همه رو با شهوت امتحان میکنه؟ ✔️چون شهوت یکی از بهترین زمینه های قوی شدن انسان هست✔️ هی صحنه ی شهوانی برات پیش بیاد و تو نگاه نکنی و قوی بشی... 🎴 این قضیه هم برای مجرد ها هست و هم متاهل ها 💮 برای متاهل ها مثل اینکه گاهی وقتا پیش میاد که یه خانمی بیمار میشه و نمیتونه نیاز جنسی شوهرش رو برطرف کنه . 🔴 بعد این آقا چی پیش خودش فکر میکنه؟ میگه خب من باید برم سراغ زن دوم و صیغه و این حرفا!😣 🔶در حالی که خدا عمدا این امتحان رو قرار داده که اون مرد خودش رو کنترل کنه تا رشد کنه اما این چون حواسش نیست 🔴 فکر میکنه زود باید بره خودش رو خالی کنه!⛔️ 🔶نه عزیز دلم . خدا که دشمن تو نیست. میخواد تو قوی بشی. ☺️ ⚪️یا ممکنه یه مدتی خانم به خاطر زایمان یا هر چیز دیگه ای مشکل پیدا کنه. این مرد باید حواسش رو جمع کنه تا در این امتحان خرابکاری نکنه. ✅همیشه تلاش کن خودت رو در امتحانات شهوانی قوی کنی تا مواقع حساس خراب نکنی. 👈البته گاهی هم بر عکس هست. مثلا یه خانمی گرم مزاج هست و شوهرش سرد هست. این خانم فکر میکنه که باید بره سراغ حرام! نه بزرگوار .. این امتحانته. طب سنتی راه های خیلی خوبی برای این موضوع داره. استفاده کن. خیلی مراقب امتحانات شهوترانی باشید... از ما گفتن بود.... 🌱✅➖➖💖 https://eitaa.com/samtekhodababaali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا