◽️راه همان است و مرد بسیار...
◽️فرارسیدن #۲۲_بهمن سالروز پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران مبارک باد🌹
#انقلاب_مردم
#دهه_فجر
@sang_shishah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍رهبر انقلاب
🇮🇷 #انقلاب پرچم عزت این ملت است و این پرچم رو این ملت در دست استوار خود محکم نگاه خواهد داشت و به فضل پروردگار او را تسلیم #امام زمان خواهد کرد.
@sang_shishah
═ೋ❅🖋🦋❅ೋ═
خدایا🙏
دریافته ام کسی که میگوید
برایم دعا کن
ازروی عادت نمیگوید
کم آورده است
دردهایش زیادو
صبرش تمام شده است
خدایا🙏
تو رو به بزرگیت قسم
امروز حاجت همه رو برآورده کن🙏
زندگیتون پراز#عشق به خدا...
@sang_shishah
8.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری
✍️سخنرانی آیت الله #مجتهدی تهرانی (ره)
🎬موضوع: قبل از اینکه دعا کنی بگو...
【 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 】
@sang_shishah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ حِينَ تُصَلِّي وَتَقْنُتُ (سلام بر تو هنگامیکه نماز میخوانی و قنوت بجا میآوری)
📚 زیارتِ #آلِ یاسین
📆 ۳۶ روز مانده تا میلاد امام زمان
@sang_shishah
بعضی وقتا ارزش واقعی
یک لحظه رو نمیفهمی
تا وقتی که تبدیل به یک خاطره میشه !
زندگی یعنی
تعادل ایجاد کردن بینِ
نگه داشتن و رها کردن
نه زیادی به چیزی بچسب
نه زیادی همه چیز رو رها کن !
✅ هفت عبارت نیروبخش ڪه
در زمان هاے سختے باید به خود بگویید:
🌹 "هیچ چیز دائمے نیست"
🌹 "زخم هاے من نشانه قدرت است نه ضعف"
🌹"زمانے ڪه دیگران منفے بافے مے ڪنند
من مے توانم مثبت باقے بمانم
🌹عبور از رنج، مرا داناتر مے سازد"
🌹"حتے زمانے ڪه در حال ڪشمڪش هستم
رو به جلو حرڪت مے ڪنم"
🌹"ترس هیچ چیز را عوض نمے ڪند"
🌹"بهترین گزینه، ادامه دادن است"
📚 داستان کوتاه
چند شب پيش عنکبوتی را كه گوشه ي اتاق خوابم تار تنيده بود ديدم. خیلی آرام حركت ميكرد گويی مدت ها بود كه آنجا گير كرده بود و نمیتوانست برای خودش غذايی پيدا كند. با لحنی آرام و مهربان به او گفتم:
"نگران نباش كوچولو الان از اينجا نجاتت ميدهم."
يك دستمال کاغذی در دست گرفتم و سعی كردم به آرامی عنكبوت را بلند كنم و در باغچهی خانه مان بگذارمش. اما مطمئنم كه آن عنكبوت بيچاره خيال كرد من ميخواهم به او حمله كنم چون فرار كرد و لابهلای تارهايش پنهان شد. به او گفتم: "قول ميدهم به تو ؟آسيبی نزنم".
سپس سعی كردم او را بلند كنم. عنكبوت دوباره از دستم فرار كرد و با سرعت تمام مثل يك توپ جمع شد و سعی كرد لابهلای تارهايش پنهان شود. ناگهان متوجه شدم كه عنكبوت هيچ حركتي نميكند. از نزديك به او نگاه كردم و ديدم آنقدر از خودش مقاومت نشان داد كه خودش را كشته است. بسيارغمگين شدم. عنكبوت را بيرون بردم و داخل باغچه كنار يك بوته گل سرخ گذاشتم.
به نرمي زير لب زمزمه كردم :" من نميخواستم به تو صدمهای بزنم میخواستم نجاتت بدهم متاسفم كه اين را نفهميدی."
درست در همان لحظه فكری به ذهنم خطور كرد. از خودم پرسيدم آيا اين همان احساسی نيست كه خداوند نسبت به من و تمامی بندگانش دارد؟! از اينكه شاهد دست و پا زدن و درد ها و رنجهای ماست آزرده ميشود و ميخواهد مداخله كند و به ما كمك كند و ما را از خطر دور كند اما مقاومت ميكنيم و دست و پا ميزنيم و داد و فرياد سر ميدهيم كه:
كه چرا اينقدر ما را مجبور ميکنی كه تغيير كنيم؟
شايد هر كدام از ما مثل همان عنكبوت كوچك هستيم كه تلاش ديگران را برای نجات خودمان تلقی ميكنيم و متوجه نيستيم كه اگر تسليم خدا شده بوديم و اينقدر دست و پا نميزديم تا چند لحظهی ديگر خود را در باغچه اي زيبا مي ديديم.