میدونید امروز چه روزیه؟
امروز پایههای فردا و فرداهاست
اگر میخوای فردات قشنگ باشه
امروزتو قشنگ بساز
امروز بیائیم قرار بذاریم
به غم و غصهها و مشکلاتمون بگیم
امروز روز شادیه
لطفاً بذارید شاد باشم
این دو بیت مولانا میتونه تمام
لحظههامونو عاشقانه کنه
دنیا همه هیچ و اهل دنیا همه هیچ
ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ
آرزوهایت را رنگ بزن
جان ببخش و به حرکت در آور
آرزوهایت را جاری کن
تا بجوشد و بخروشد
و از میان این کویر تشنه
راهی به بیرون باز کند
ستارهای به پای آرزوهایت ببند
تا در این کوره راه سرد و تاریک
آن را گم نکنی
آرزوهایت را از چمدان سیاه
خاطرات تلخت بیرون بکش
و زیر نور خورشید پهن کن
بگذار دست مهربان خدا آن را نوازش کند
نگذار آرزوهایت خاکستری شود
سیاه و سفید
آرزوهایت را رنگ بزن
مردی ثروتمند که زن و فرزند نداشت
تمام کارگرانی که پیش او کار میکردند
برای صرف شام دعوت کرد
و جلوی آنها یک نسخه قرآن مجید
و مبلغی پول گذاشت
و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند
از آنها پرسید قرآن را انتخاب میکنید
یا آن مبلغ پولی که همراه آن گذاشته شده
اول از نگهبان شروع کرد
پس گفت: انتخاب کنید؟
نگهبان بدون اینکه خجالت بکشد جواب داد:
آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی
تلاوت قرآن را بلد نیستم لذا مال را میگیرم
چرا که فایده آن با توجه به وضعیت من
بیشتر هست و مال را انتخاب کرد
بعداً از کشاورزی که پیش او کار میکرد
سؤال کرد گفت اختیار کن!؟
کشاورز گفت: زن من خیلی مریض است
و نیاز به مال دارم تا او را معالجه کنم
اگر مریضی او نبود قطعاً قرآن را انتخاب
میکردم ولی فعلاً مال را انتخاب میکنم
بعد از آن سؤال از آشپز بود
که آیا قرآن یا مال را انتخاب میکنید
پس آشپز گفت: من تلاوت را خیلی دوست دارم
ولی من پیوسته در کار هستم وقتی برای
قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را برمیگزینم
و در سری آخر از پسری که مسئول
حیوانات بود پرسید
این پسر خیلی فقیر بود پس گفت:
من به طور قطعی میدانم که تو حتماً
مال را انتخاب میکنی تا اینکه غذا بخری
یا اینکه به جای این کفش پاره خود
کفش جدیدی بخری
پس آن پسر جواب صحیح داد:
درسته من نیاز دارم که کفش نو خرید کنم
یا اینکه مرغی بخرم تا همراه مادرم میل کنم
ولی من قرآن را انتخاب میکنم
چرا که مادرم گفته است: یک کلمه از
جانب الله سبحانه و تعالی ارزشمندتر از
هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم
شیرین تر است
قرآن را گرفت و بعد از اینکه قرآن را گشود
در آن دو کیسه دید در اولین کیسه مبلغی
ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا بود
وجود داشت و کیسه دوم یک وثیقه بود
که در او نوشته بود: به زودی این مرد غنی
را وارث میشود
پس آن مرد ثروتمند گفت: هر کسی
گمانش نسبت به الله خوب باشد
پس الله او را ناامید نمیکند
پس گمان شما به پروردگار جهانیان
چگونه است؟
@sang_shishah
در این عمری که میدانی
فقط چندی تو مهمانی
به جان و دل ، تو عاشق باش
رفیقان را مراقب باش
مراقب باش ﺗﻮ به آنی
دل موری نرنجانی
که در آخر تو میمانی و
مشتی خاک که از آنی
@sang_shishah
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨روزه نمیگیری؟ نگیر اما ادب رو در مقابل خدا رعایت کن!
⛔️برای خدا گردنکشی نکن، روزه خواریتو علنی نکن!
🔥با خدا میخوای در بیفتی؟!
@sang_shishah
پشت کردم به گنـاه
پـاک شوم در رمضان
همه ترکم بکنند
عیب ندارد،تو بمـان
حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِین
حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِین
و خدا برایم کافیست
#ماه_رمضان
@sang_shishah
بزرگترین آزمون ایمان زمانی است؛
که وقتی چیزی را میخواهید
و به دست نمیآورید،،،
با این حال قادر باشید که بگویید:
خدایا شکرت!🌿
#شکر_خدا
@sang_shishah
شهیدی ڪه در رمضان بدنیا آمد
در رمضان وارد حوزه شد
در رمضان به جبهه رفت
در #عملیات_رمضان شهید
و جاوید الاثر شد
و بعد از سالها در ماه رمضان نیز پیڪر مطهرش
پیدا و تشییع شد
#شهید_ایوب_توانایی
🌺هدیه محضر شهید گرانقدر صــلوات
🍃🌼🍃🌼🍃
رویای صادقهای که سبب خیر شد
🌷🌷🌷 بهرام احمدپور فرزند یکی از سرداران شهیدی است که بعد از ۸ ماه پیکر مطهرش بدون آنکه تغییری در چهره اش ایجاد شود، شناسایی می شود. خاطرات ایشان را که در دیدار با سردار باقرزاده، بیان نموده است، تقدیم می کنیم:
بنده بهرام احمدپور فرزند #شهید_ناصر_احمدپور هستم. ۲ سال پیش بنده به خواستگاری دختر سرداری رفتم و ایشان به این دلیل که پدر ندارم و پدرم شهید شده است، جواب رد دادند و این موضوع خیلی برایم سنگین تمام شد و اگر ایراد دیگری می گرفت برایم قابل قبول بود.
همه خواستگاری هایی هم که رفته بودم در شمال تهران بود و چون پدرم معاون وزیر بازرگانی بود در زمان وزارت آقای جعفری، دوست داشتم با خانواده ای در این سطح وصلت صورت گیرد.
بعد ما به منزل برگشتیم و بدون این که موضوع را برای کسی تعریف کنم رفتم در اتاق و با عکس پدرم شروع کردم به نجوا کردن. در همان لحظات اشکی جاری شد و بنده رفتم به خواب.
در رؤیای صادقه، حضرت امام(رحمةالله علیه) را دیدم، ایشان با حالتی ناراحت آمدند و خطاب به بنده گفتند که شما باعث شدید پسرم ناراحت شود. گفتم بنده کاری نکرده ام. فرمودند شما باعث شدید پسر من « پدرم در کنار امام (رحمةالله علیه) ایستاده بود»، از دست شما ناراحت شده است.
پدرم خندید و امام به من گفت که شما چه می خواهید؟ گفتم که واقعیتّش ما یک همسر خوب می خواهیم. ایشان گفتند من تک تک شما را دعا می کنم، کسانی که رفتند به خاطر خدا رفتند و ما کسی نبودیم و ... . بعد امام خطاب به #شهید_محسن_بهرامی گفتند که آقا محسن بیا و بنده هم اصلاً ایشان را نمی شناختم، بعد شهید بهرامی آمدند و (مذاکره ای بین آنها صورت گرفت) امام هم خندید و رفت.
#شهید_بهرامی خطاب به بنده فرمودند که شما می روید شهر ری، ضلع جنوبی حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی(علیه السلام)، ۲۳ خانه بیشتر در آنجا نیست، درب وسطی را می زنید، رنگ درب را هم گفت، آنجا منزل ماست و از دختر بنده خواستگاری کنید.
من از خواب بلند شدم و موضوع را به مادرم گفتم و او در ابتدا باور نکرد. به هر حال ایشان را متقاعد کردیم و رفتیم ضلع جنوبی حرم و درب را زدیم (حتی پلاک هم نداشت) همسر شهید آمد درب را باز کرد و مادرم را در آغوش گرفت. مادرم اخمی به من کرد و گفت: ای کلک به من دروغ گفتی؟ گفتم نه مادر ...(کنایه از اینکه این دیدار از قبل هماهنگ شده بود) بعد فهمیدیم همان شب شهید بهرامی به خواب همسرشان رفته و گفته این پسری که فردا میآید من فرستادم یه وقت جواب رد ندید.🌷
@sang_shishah
🚨 نگران آقای خامنهای نباش!
⭕️ عزیزی نقل میکرد در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد باصفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدّتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی.
گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید.
گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنهای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اوّل توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقاً همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنهای».
⭕️ از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم.
💐 شک نکنیم که عنایت الهی و نگاه شهدا کشور ما را از خطرات محافظت میکند.
🌷 حضرت امام فرمودند: مسلم خون شهدا اسلام و انقلاب را بیمه کرده است.
@sang_shishah