eitaa logo
ســنگـــــــــ☆ و شیـشه
3هزار دنبال‌کننده
4.6هزار عکس
2.8هزار ویدیو
6 فایل
بر آن هستیم مطالب مورد نیاز در زمینه های مختلف بیان شود شما هم میتوانید مطالب و کلیپ های زیبای خود را برای ما ارسال کنید تا با نام خودتان در کانال قرار داده بشود ارتباط با مدیر @hessam133
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچوقت اون لحظه ای که فهمیدم دوستت دارم رو فراموش نمیکنم 😍😘🍃❤️💜🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
𝑻𝒐 𝑱𝒂𝒏𝒆 𝑱𝒂𝒏𝒂𝒏𝒊 𝑫𝒂𝒓 𝑫𝒆𝒍𝒆 𝑴𝒂 𝑫𝒆𝒍𝒃𝒂𝒓•💕💍• تو جان جانانی در دل ما دلبرجان😍😘💕❣💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
من از تمام دنیا یک "تُ" دارم که می ارزد به تمام نداشته هایم😍😘💕❣
لحظه دلبری زمانی است برای اینکه عکسی یا نوشته ای برای شریک زندگی خود بفرستیم 💝💝💝💝💝 با جمله ای یا دلنوشته ای یا عکسی زیبا از شریک زندگی خودیاپدر و مادرو معلم خود تشکر کنیم ❤️❤️❤️❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مورچه‌ای کوچک دید که قلمی روی کاغذ حرکت می‌کند و نقش‌های زیبا رسم می‌کند به مور دیگری گفت این قلم نقش‌های زیبا و عجیبی رسم می‌کند نقش‌هایی که مانند گل یاسمن و سوسن است آن مور گفت: این کار قلم نیست فاعل اصلی انگشتان هستند که قلم را به نگارش وا می‌دارند مور سوم گفت: نه فاعل اصلی انگشت نیست بلکه بازو است زیرا انگشت از نیروی بازو کمک می‌گیرد مورچه‌ها همچنان بحث و گفتگو می‌کردند و بحث به بالا و بالاتر کشیده شد هر مورچه نظر عالمانه‌تری می‌داد تا اینکه مسأله به بزرگ مورچگان رسید او بسیار دانا و باهوش بود گفت: این هنر از عالم مادی صورت و ظاهر نیست این کار عقل است تن مادی انسان با آمدن خواب و مرگ بیهوش و بی‌خبر می‌شود، تن لباس است این نقش‌ها را عقل آن مرد رسم می‌کند مولوی در ادامه داستان می‌گوید: آن مورچه عاقل هم حقیقت را نمی‌دانست عقل بدون خواست خداوند مثل سنگ است اگر خدا یک لحظه عقل را به حال خود رها کند همین عقل زیرک بزرگ نادانی‌ها و خطاهای دردناکی انجام می‌دهد مثنوی معنوی ✧✾════✾✰✾════✾
بایــد بــروم ••• کربلای ۵ ‌شیمیایی شده بود او را به عقب منتقل ڪـردند باید استراحت می‌ ڪرد ... و تحت نظر پزشڪ می‌ بود اما پاکت داروهایش را برداشت و به منطقه برگشت ...!! بچه هـا هرچه اصرار ڪردند حالِ شما خوب نیست برگردید عقب و استراحت کنید قبول نڪرد می‌گفت: « الان عملیاته و بچه‌ها به من نیاز دارند من نسبت به نیروهام مسئولم ،نمی‌تونم تنهاشون بزارم و استراحت ڪنم بایـد ‌ڪنارشون باشم ...» ماسڪش را بر می داشت بچه ها را هدایت می ڪرد دارویـش را می خـورد و دوباره ماسڪش را می زد ... محراب در همین عملیات "شهید" شد. فرمانده_بی_ادعا شهید_‌علی‌اصغر_حسینی_محراب یاد_شهدا_صلوات 🌷 🌱اللہم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج 🌱 ••●❥💐✧💐❥●•• ‌‌‌‌•❥🕊͜͡☁️͜͡🕊❥• @sang_shishah