فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری پسرونه😍
•[عمریشعاردادیم
ما عاشق جهادیم✌️😎]•
#استوری
•{ #پاسدارعشق
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
https://eitaa.com/joinchat/2404843602Cdab61f74db
˼سنگرشھدا˹
رفقا تعداد صلوات های امروز ب نیت شهید محمدرضا دهقان هست صلوات ها رو تعدادش و زیاد کنیم و شهید اون د
منتظر صلوات هاتون هستیم😊🌹🌹🌸
#استغفار
: استغفار قصه درازیست
●شروع آن دنیا،..
○ونهایتش
بهشت برین است" به خواست خداوند".. ◇پس ازگفتنش خسته نشوید...
وهمیشه ورد زبانتان استغفارباشد...!
◆"أستغفرالله العظيم الذي لااله الا هوالحي القيوم وأتوب إليه"◆
یکی از صالحین وبزرگان میفرماید:
هیچ غذایی
وهیچ دارویی..
بهتراراستغفار ندیده ونیافته ام..
حتی برای بیخوابی،..
اگراستغفارکردی شیطان میگه:
کاری میکنم تابخوابد بهترازاینست که به استغفارمشغول شود.
ازاین کلیدطلایی که حلال همه مشکلات هست باذن الله..غافل نباشیم.
#لحظہاےباشهدا🕊✨
خیلےدرسمیخواند؛هلاكمیکردخودشو…
هربارکہبهشمیگفتم
-بسہدیگہ!چراانقدرخودتواذیتمیکنـے؟!
میگفت
-اذیتےنیست(:
اولاًکہخیلےهمکیفمیده... دوماًهموظیفمونہ! بایداینقدردرسبخونیم
کہهیچکسے
نتونہبگہبچہمسلمونابیسوادن‼️
◍شهیدمحمدعلےرهنمون
○°●•○•°💢🦋💢°○°●°○
#داستان_شب { سرنوشت واقعی} 🔥فرار از جهنم🔥
#قسمت_نهم :✍ تصویر مات
.
❤️ساکت بود … نه اون با من حرف می زد، نه من با اون … ولی ازش متنفر بودم … فکر کنم خودشم از توی رفتارم اینو فهمیده بود … یه کم هم می ترسیدم … بیشتر از همه وقتی می ایستاد به نماز، حالم ازش بهم می خورد … .
💚هر بار که چشمم بهش می افتاد توی دلم می گفتم: تروریست عوضی … و توی ذهنم مدام صحنه های درگیری مختلف رو باهاش تجسم می کردم … .
حدود ۴ سال از ماجرای ۱۱ سپتامبر می گذشت … حتی خلافکارهایی مثل من هم از مسلمون ها متنفر بودن … حالا یه تروریست قاتل، هم سلولی من شده بود …
💙یک سال، در سکوت مطلق بین ما گذشت … و من هر شب با استرس می خوابیدم … دیگه توی سلول خودم هم امنیت نداشتم … .
خوب یادمه … اون روز هم دوباره چند نفر بهم گیر دادن … با هم درگیر شدیم … این دفعه خیلی سخت بود … چند تا زدم اما فقط می خوردم … یکی شون افتاده بود روی من و تا می تونست با مشت می زد توی سر و صورتم … .
💜سرم گیج شده بود … دیگه ضربه هایی که توی صورتم می خورد رو حس نمی کردم … توی همون گیجی با یه تصویر تار … هیکل و چهره حنیف رو به زحمت تشخیص دادم … .
💛اون دو تا رو هل داد و از پشت یقه سومی رو گرفت و پرتش کرد … صحنه درگیریش رو توی یه تصویر مات می دیدم اما قدرتی برای هیچ کاری نداشتم …
✍ادامه دارد...
○°●○°•°💢🦋💢°○°●°○
@mohsenfakhryzadehh