🔴 روزی یکی از برادران اسیر در اردوگاه موصل 4 مورد هجوم وحشیانه سرباز عراقی به نام محمد قرار گرفت. برادر کتک خورده ناخودآگاه و با لحنی تند به سرباز عراقی گفت: مگر گاوی؟! سرباز عراقی که معنی لغت «گاوی» را نفهمیده بود، پرسید: گاوی یعنی چه؟ برادر اسیرمان نیز در جواب این پرسش غیر منتظره سرباز عراقی گفت: سیدی(یعنی آقای من) در ایران به انسان با شخصیت و قدرتمند این لقب را می دهند.
♦️سرباز عراقی بدون اینکه از این توضیح، مشکوک شود، با خوشحالی و تکبّر، بادی به غبغب انداخت و او را رها کرد. فردای آن روز وقتی یکی دیگر از برادران او را به نام سیدّ محمد صدا زد، سرباز عصبانی شد و با خشونت گفت: سید محمد گاوی، فهمیدی؟ آن بنده خدا هم که از کل ماجرا بی خبر بود، با تعجب گفته او را تأیید و تکرار کرد. و از آن به بعد لقب «محمد گاوی» رسماً بین برادران (در مورد آن شخص) رواج یافت.
@sangareshohadababol
خاطرات:اقامه نماز در صف آمارگیری
🔹در اردوگاه موصل، تب آمارگیری بالا رفته بود. نمی دانم برای پز دادن بود یا از سر وسواس، که هر روز می آمدند تعداد ۲هزار نفری ما را ردیف می کردند و در هر آمارگیری، پیراهنی، کفشی، چیزی به اسرا می دادند.یک روز کار آمارگیری به طول انجامید. هر لحظه به غروب آفتاب نزدیک تر می شدیم، ولی هنوز به ما فرصتی داده نشده بود که نمازمان را بخوانیم. به عراقی ها گفتیم الان است که نمازمان قضا شود، اما آن ها بی اعتنا به حرف مان، مشغول کارشان بودند.
🔹چندنفر از بچه ها همان طور که در صف نشسته بودند، نمازشان را خواندند و عده ای هم ایستادند و تکبیره الاحرام گفتند.عراقی ها که دیدند وقتی پای نماز در کار باشد، ما اهمیتی به امر و نهی آن ها نمی دهیم، عصبانی شدند و شروع کردند به زدن بچه ها. بچه ها که در گردابی از مشت و لگد افتاده بودند، تا ضربات مشت و لگد عراقی ها صورت شان را از قبله برنمی گرداند، نمازشان را ادامه می دادند.
راوی:آزاده علی حمزه ای
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
●دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
●وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
#ذاکر_با_اخلاص
#شهید_حسین_معز_غلامی
#سالروز_شهادت🌷
@sangareshohadababol
🌹۲۸ رجب سال ۶۰ ه.ق روزی است که امام حسین (ع) از مدینه به سمت مکه حرکت کردند. در این سفر همراه ایشان عقیله بنیهاشم زینب کبرى، برادرشان حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ام کلثوم (س)، على اکبر (ع) و دیگر اهل بیت (ع) بودند. خواهران حضرت سید الشهدا (س)، با عقیله بنیهاشم و ام کلثوم (ع) ۱۳ نفر بودند.
♦️بانوان دیگر از منسوبین حضرت، ام کلثوم صغرى دختر زینب کبرى (س) که با شوهرش به کربلا آمد و دیگرى خواهر امیرالمؤمنین (ع) جمانه دختر ابوطالب (ع). ۱۶ نفر از اولاد دختر و پسر امام مجتبى (ع) و خانواده مسلم بن عقیل (ع) و دیگر اصحاب و بستگان حضرت نیز همراه بودند.
📚ارشاد: ج ۲ ص ۳۴.
📚اعلام الورى: ج ۱ ص ۴۳۵.
📚بحارالانوار: ج ۴۴ ص ۳۲۹.
📚فیض العلام: ص ۳۲۹.
📚از کتاب مدینه تا مدینه: ص ۷۷ تا ۹۰.
📚براى اطلاع بیشتر به کتابهاى «بیت الاحزان» عبدالخالق بن عبدالرحیم یزدى، قمقام زخار، معالى السبطین، ابومخنف، ریاش القدس، بحار الانوار، تاریخ اصم کوفى مراجه شود.
@sangareshohadababol
#تامل
💥 کرونا! تو کدامین سرباز نامرئی خدا هستی که همهی خلایق را بدون نگهبان در خانههایشان حبس و زندانی کردهای؟
❄️ کرونا! هر چه هستی و به دست هر که و برای هر چه درست شدهای من نمیدانم، ولی این را میدانم که بدون اذنِ خدا وقتی برگی از درختی نمیافتد تو هم بدونِ اذن خدا نمیتوانی جان یک نفر را بگیری، چه زیرکانه و ماهرانه از دست نخبگان دوران فرار میکنی و در سراسر جهان جولان میدهی.
تو کدامین سرباز خدا هستی که پیشرفتهترین آزمایشگاههای دنیا را در کشتنِ خود عاجز ساختهای؟
❄️ کرونا! تو کدامین سرباز نامرئی خدا هستی که ویلانشینان را امسال در شمال، از رفتن به ویلایشان محروم ساختی؟ تو کدامین سرباز خدا هستی که بیسر و صدا و بدونِ اینکه چشمی بتواند تو را ببیند در قویترین مکانهای محافظتشده توسط نگهبانانِ مسلح نفوذ میکنی؟
🌘 تو کدامین سرباز خدا هستی که زندگی را بر ما چون روز قیامت نمودهای که مادر از فرزند خویش فرار میکند و پدر از فرزندش با فاصله مینشیند که مبادا بمیرد.
💥 تو کدامین سرباز خدا هستی که چنین عدالتی داری و در کشتن، فقیر و غنی، رئیس و وزیر، کارگر و گدا نمیشناسی؟ تو کدامین سرباز خدا هستی که ثروتمندان، دیگر ثروتشان در بیمارستان خصوصی هم برای دفعِ شرّ تو کفایتشان نمیکند و برای اولین بار ثروتشان را پشتوانهی زندگی خود نمیبینند.
❄️ تو کدامین سرباز خدا هستی که قویترین سهام و ثروت ثروتمندان جهان با شنیدن نام تو و فهمیدنِ نرفتنات بزودی، لرزه بر تنشان انداختهای و ثروت و سهامشان را یکباره فرو ریختهای؟
تو آمدهای تا خلایق را به جرمشان در خانههایشان بدست خویش زندانی کنی، زندانی به وسعت دنیا بدون هیچ زندانبانی!!!!
💥 هر زندانی باید در زندان، در خلوت خود رود و به گناهی که انجام داده تا زندانی شده است فکر کند. تو آمدهای تا قدرت خالقات را بر مخلوقاتش نشان دهی. آمدهای پاسخ دهی سؤال و رفعِ شبهه کنی کسانی را که میگفتند اگر پولدار باشی درمان میشوی، تمام بیماریها برای فقرا و تمام نعمتها برای ثروتمندان است، اگر پولدار باشی از دنیا لذت میبری و....
🚫 تو آمدهای تا بچشانی بر ما درد نیازمندانی را که در اطراف ما سالهای قبل بودند ولی ما آنها را نمیدیدیم که از شرم نداشتنِ لباس نو و شیرینی و تنقلات، عید نوروز در خانه، خودشان را حبس میکردند و از عید نفرت داشتند و زمانِ عید در به روی خود میبستند. آمدهای بر ما بچشانی درد خانهنشینی ایتام نیازمند را در روز سیزده بدر از درد نداشتنِ خودرویِ قراضه برای رفتن به دل طبیعت.
💥 کرونا! تو آمدهای تا مجلس ختمی بر مردگانمان برگزار نکنیم، تشییع جنازههای همهی ما چند نفری باشد، تشییع جنازه و مجلس ختمی برای مردهای نباشد تا همه مردم در مرگ یکسان بمیرند و فقیر و غنی یکی باشند.
❄️ تو آمدهای بزرگترین حقیقت زندگیمان را که مرگمان بود بر ما نزدیک کنی و نشانمان دهی که دست از آرزوهای خود برداریم و بدانیم مردن، زیاد هم دور از ما نیست و برای مردن، همیشه رفتن به میدانِ جنگ نیاز نیست، کافی است یک بار بازار بروی و بازار میدان جنگ است.
💥 تو آمدهای که بر بشر نعمت سلامتیاش را یاد آوری کنی و بگویی خدایِ تو به تو، رفاه و لذت بدهکار نیست و ای بنده! این تو هستی که به خدایِ خود تا زندهای شکر نعمتش را بدهکاری.
🌘 تو آمدهای که به یاد بیاوری خدایی را که ما فراموشش کرده بودیم و تا مأموریت خود را در سراسر جهان تکمیل نکنی و ما را متنبّه نسازی و خدا را به یادمان نیاوری و به سوی او دلهایمان را برنگردانی، بعید است از ما خداحافظی کنی!!! امید است همه ما عبرت بگیریم.
@sangareshohadababol
《انا لله و انا الیه راجعون》
حاجیه خانم خدیجه پورخانلرسرحمامی مادرشهید والامقام علیرضا حسن نتاج کردی شامگاه دیشب یکشنبه سوم فروردین درسن ۹۱سالگی وبراثرکهولت سن درگذشت.
پیکرپاک این مادرگرانقدر صبح امروز دوشنبه چهارم فروردین در روستای کردکلا تشییع و درجوارفرزند شهیدش به خاک سپرده شد.
شهیدعلیرضا حسن نتاج فرزندحسین جان
دوازدهم شهریور سال ۱۳۴۳ در امیرکلا متولدو دربیست و سوم اسفند سال۱۳۶۴ درفاو عملیات والفجرهشت به درجه رفیع شهادت نائل شد.
فرازی ازوصیتنامه شهید
💐ای مردم !شهادت مرگی باآگاهی کامل است وانسان باید عشق به خدا پیداکند تااین همه راه رابپیماید تابه شهادت برسد. فرزندان خود راچنان تربیت کنید[که به]جمع انصارالحسین(ع)درآیند.
پیام همه رزمندگان وشهیدان این بودکه پیرجماران رادعافرمایید.
شهادت مرگ آگاهانه است،فقط مردن نیست فقط مردن نیست. چون انسان برای چندچیز شهیدمی شود وجهادمی کندبرای دفاع ازاسلام ولبیک گفتن به امام وپیرجماران دفاع ازانقلاب وخاک اسلامی ایران حفظ ناموس، که قران درهرسه موردواجب نموده است.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد
روابط عمومی بنیادشهیدوامورایثارگران شهرستان بابل
@sangareshohadababol
🌷☘️خاطرات کوتاه ازشهید سیدربیع میرنیا☘️🌷
🌹برادر شهید : چند روز قبل از آخرین اعزام شهید ، مراسم لباس پوشیدن طلبگی من بود با آن که ایشان مشوق بنده برای طلبه شدن بودند ، اما ناراحت بودند زیرا می گفتند این لباس خیلی مسئولیت دارد مبادا به این لباس خیانت کنی .
همرزم شهید : قبل از عملیات کربلای 5 زمانی که منتظر اعلام شروع عملیات بودیم به شهید گفتم چرا تو فکری ؟ چیزی شده ؟ شهید گفت : دوست دارم قبل از عملیات برای چند دقیقه هم که شده برگردم و دخترم را بغل کنم . بسیار فرزندانش را دوست داشت .
#_شهیدان،سیدربیع میرنیا،امامعلی فاضلی،سیدابراهیم میری
سه #_شهیدعملیات کربلای پنج از روستای هریکنده
با یک گلوله خمپاره60 #_اسمانی شدن
🆔 @sangareshohadababol
✅ رضایت بده تا شهید شوم
🌷به رضایت پدر و مادرم خیلی اهمیت می داد، یکبار که مادرم به او گفت "دیگر نمیخواهم تو به جبهه بروی" حدود سه ماه در خانه ماند و جبهه نرفت. این مدت از شب تا صبح گریه میکرد. یک روز صبح دیدم که محمدرضا گریه کرده، گفتم: چرا گریه کردی؟ گفت: مادر اجازه نمیدهد که به جبهه بروم، اما من دارم دیوانه میشوم؛ برو به مادر بگو، دوست نداری بچهات شهید شود اما دوست داری دیوانه شود؟!. رفتم و پیغام داداش را به مادرم رساندم؛ مادرم گفت: من که راضی نیستم او دیوانه شود، راضی هستم برود.
🌷آخرین باری به مرخصی آمد، روز قدس بود؛ بعد از راهپیمایی، سر سفره افطار محمدرضا دست مادرم را گرفت و گفت: مادر، همه آنهایی که جنگ رفتند؛ شهید شدند اما من شهید نشدم؛ میدانم تا شما راضی نشوید، شهید نمیشوم. امشب تا رضایت ندهید افطار نمیکنم. مادرم گفت: من راضیام به رضای خدا.
🌷روز اعزام، روی او را بوسیدم، بوی خوشی میداد. گفتم: چقدر بوی خوب میدهی داداش. گفت: بوی بهشت است. او رفت و یک روز بعد از عید فطر در دهم خرداد سال 1366 به شهادت رسید.
#قهرمان_من ؛ شهید #محمدرضا_علیاوسط
@sangareshohadababol
خاطرات کوتاه از شهید شیدالله حسین نیا #تولدروز 🌷
🌹برادر شهید:شهید فردی مومن و مذهبی بودند از همان دوران کودکی نسبت به خیلی افراد روشن فکر و در خط امام بودند شهید وقتی نماز می خواند به اتاق می رفت و در را می بست و نماز و قرآن می خواند . شهید بسیار خجالتی بود و همچنین در امانتداری بسیار کوشا بودند .
🌺برادر شهید : در سال 59 الی 60 برادرم به عنوان کارمند فصلی در امر خرید برنج در انبار تعاونی مشغول به کار بود با کارگران ساده در غذا خوردن شریک می شد و هر امتیازی که پیمانکاران برای او در نظر می گرفتند برای سایرین هم منظور می نمود در کارش طوری امین بود که کل پیمانکاران برنج او را به عنوان نماینده خودشان قبول داشتند یک روز دیدم حقوق خودش را جلوتر به عنوان مساعده دریافت نمود وقتی موضوع را برسی کردم متوجه شدم جهت مداوای بیماری یکی از کارگران بوجاری انبار هزینه کرده بود بسیار صادق و در کارش بسیار امین ومومن بود صدای خود را به هیچ وجه در برابر بزرگترها بلند نمی کرد و در سال هایی که کار می کرد خاطرات خوبی را به جا گذاشت .
@sangareshohadababol
سحرگاه اعزام یادش بخیر
و گردان گمنام یادش بخیر
لباسی که خاکی تر از خاک بود
ولی چون دل عاشقان پاک بود
در این عکس #_شهیدان والامقام :
1-🌷شهید سیدحسن علی امامی ( والفجر هشت )
2-🌷شهید غلامعلی نژاداکبر ( کربلای پنج )
3-🌷شهید سبزعلی داودی،( بیت المقدس )
4-🌷شهید مجیدذبیحی #سالگردشهادت ( فتح المبین )
5-🌷شهید علی فلاحتگر ( عملیات رمضان)
6-🌷شهید ناصر پیراینده ( مطلع الفجر)
در جمع دیگر رزمندگان سپاه و بسیج مقاومت شهرستان بابل قبل از اعزام برای عملیات فتح المبین در اسفند سال ۱۳۶۰ در محوطه سپاه بابل گرفته شده حضور دارند.
🌹یاد و خاطره #_شهدا و رزمندگان عملیات #_فتح_المبین گرامی باد🌹
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌺
🆔 @sangareshohadababol
میروم تا با خون خود بحری بسازم موج خیز
خویشتن را کشتی دامان این دریا کنم
کاخ استبداد ظالم چونکه که از بن بر کنم
تشنه لب جان میدهم تا کاخ دین برپا کنم
به نام خدا ،صبحتون زیبا، یاد کنیم از شهدا🌹
🌷عکس از آلبوم #_شهیدیزدان علیزاده گنجی"سالگردشهادت" از #_شهدای عملیات بیت المقدس4 که به همراه دیگر #_بسیجیان_بابل در حال اعزام به جبهه های نبرد حق علیه باطل بوده گرفته شده است.
#شهدای عزیزمان را یاد کنیم با ذکر صلوات 🌺
🆔 @sangareshohadababol
🍃 #پیامبر اکرم صلى الله عليه و آله :
🌸 الصَّدَقةُ تَدفَعُ البَلاءَ، و هِي أنجَحُ دَواءٍ، و تَدفَعُ القَضاءَ و قد اُبرِمَ إبراما، و لا يَذهَبُ بالأدواءِ إلاّ الدعاءُ و الصَّدَقةُ...
🍃 صدقه، بلا را دفع مى كند و مؤثرترين داروست. صدقه، قضاى حتمى را دفع مى كند و چيزى جز دعا و صدقه درد و بيماريها را از بين نمی برد.
📚 #بحارالانوار ،ج۹۶،ص۱۳۷
🆔 @sangareshohadababol
1️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید سیدحسن حسینی نژاد
نام پدر : سید خلیل
نام مادر: فاطمه کلاگر
تاریخ تولد :1345/01/01
تاریخ شهادت : 1361/01/05
محل شهادت : رقابیه
گلزار:درونکلاشرقی
4️⃣2️⃣عملیات فتح المبین
🌺 پدر و مادرم! فرزندتان قصد دارد به جبهه حق علیه کفر برود به دلیل اینکه حیات راستین را در عزم و سفر به این جبهه که برای خود تنها راه نجات از این دنیای فانی می دانم و این راه است که مرا به آن وعده های لهی که همانا جاودانگی و بندگی محض خداوند متعال است می رسند و این خواسته ام بود رسیدم و به قول علی(ع) به خدای کعبه رستگار شده ام
🌸وامیدوارم که از من راضی باشید و برای اسلام آرزوی پیروزی کنید مادر عزیزم اکنون که عازم جبهه حق علیه باطل هستم و میروم که انتقام خون ائمه اطهار و خون شهدای صدر اسلام و شهدای این انقلاب را که به رهبری آن به عهده آن پیر بزرگوار آن کوه مقاوم است بگیرم و به باطل این را بفهمانم که در مقابل حق کوچک ترین قدرتی به خود ندارد می روم که به کاروان آن شهیدان بزرگوار آن بزرگ مردان راستین اسلام آن بندگان صالحی که جان ناقابل خود را با خون خود به خداوند تبارک و تعالی تقدیم نمودند بپیوندم.
@sangareshohadababol
خاطرات ازشهیدسیدحسن حسینی نژاد
🌺پدر شهید:شهیدبه جبهه بسیار علاقمند بود.اولین بار وقتی که رفت و برگشت دیگر اکثر اوقات خانه نبودمن رفتم تهران برای حسابرسی بارهمان موقع جبهه نیرو می خواستند و او میخواست برودمادرش به او گفت که پدرت رفته تهران .شهید گفت:مگر پدرمیخواهد جلوی رفتنم را بگیرد.مادرش گفت:2یا 3ماه رفتی آموزشی و4ماه رفتی جبهه الان دیگربه درس خودت فکر کن ولی شهیدمیگفت: این درس دیگربرای من درس نمیشود به نظرمن جبهه مهمتر از درس است .
❤️مادرشهید:من معمولاً اگر بچه ای بیرون بودنمی خوابیدم تا بیایدشهیدمیرفت وقتی می آمد دروازه صدا میدادمامعمولاًساعت 2 یا 3می آمد وقتی می آمد به او میگفتم چرا دیرکردی میگفت هنوزنخوابیدی مادر بیخیال باش همین جا پشت بده و بخواب به او میگفتم نمیدانی مادر قلبش برای فرزندش میزندوبچه مال مادر است.غذا برایش گرم میکردم میگفت:مادر من و آقا ضیا ء شنیدیم درجبهه نان را خیس کرده و می خورند آن وقت غذای گرم جلوی من می گذاری؟ غذا را سردمیکرد و میخورد بعد یک لیوان آب میخوردونفس عمیقی می کشید میگفتم: چرا آه سرد می کشی ؟ میگفت:کسانی که درجبهه هستند پدر و مادر ندارند.
@sangareshohadababol
2️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید منصور رهبر
نام پدر : عباسعلی
نام مادر:فاطمه صغری ناصحی
تاریخ تولد :1341/04/04
تاریخ شهادت : 1361/01/05
محل شهادت : شوش
❤️جاویدالاثر❤️
5️⃣2️⃣ عملیات فتح المبین
🌸خواهر شهید:برادربزرگم یک مقوای بزرگی داشت که هرکس 20 می گرفت در آن ثبت می کرد و پدرم که می آمد حساب می کردند و به ازای هر 20 که داشتیم به ما 2 تومان می دادند. آن زمان 2 تومان پول زیادی بود.شهید خیلی شوخ بود ولی در زندگی قاطعیت بالایی داشت. گاهی بخاطر آن که آن پول را بگیرد می گفت : من درفلان درس 20 گرفتم ولی آن قدر صداقت داشت که بعداً به ما میگفت که 20 نگرفته و با ما شوخی می کرد .
🌸خواهر شهید:ایکاش الان در خانه ی قدیمی ما تشریف داشتید من هنوز نهج البلاغه اش را به یادگار دارم . یک اتاق داشت که خلوت می کرد و کتاب نهج البلاغه را می خواند . من وقتی وارد اتاق می شدم احساس می کردم او با نهج البلاغه با خدا و امیرالمومنین صحبت می کند . حالا این که درونش چه بود نمی دانم با نهج البلاغه حس عجیبی داشت و چه در آن دیده بود و چه می خواست و چه می گرفت را نمی دانم.
@sangareshohadababol
3️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید یزدان علیزاده گنجی(سمت چپ)
نام پدر : حمزه علی
نام مادر:مشتری دومیری
تاریخ تولد :1350/06/01
تاریخ شهادت : 1367/01/05
محل شهادت : حلبچه
گلزار:شهدای گنج افروز
1️⃣بیت المقدس4
🌺برادر شهید : از نظر اخلاقی بسیار خوب بود زمانی که برادر بزرگ مان به شهادت رسید ایشان با این که کلاس دوم راهنمایی بودند اصرار کرد که به جبهه برود تا سلاح برادر بزرگتر را به دست گرفته و سنگر ایشان را حفظ کند . هر چه قدر به او گفتیم که همین درس خواندن شما حفظ کردن سنگر است قبول نمی کرد و می گفت سنگر در جبهه نیاز به مراقبت دارد و به همین دلیل به جبهه رفت
البته با این شرایط که درسش را بخواندبعد از یکسالی که در جبهه بودچون زیاد به فکر جبهه و جنگ بود به درس خود رسیدگی نکرد و همان سال مردود شد به همین دلیل دوباره به جبهه رفت بعد از این که به مرخصی آمد به پدر گفت برایم یک دوچرخه بخر پدرم برای این که به جبهه نرود برایش خرید اما بعد از مدتی هوای جبهه به سرش زد و رفت و در این مرحله به شهادت رسید .
شهید یزدان علیزاده گنجی کنار یادمان شهیدجواد نژاد اکبر ،هفت تپه
@sangareshohadababol
🌷وصیت نامه شهید یزدان علیزاده گنجی
❤️پدرم ! از شما میخواهم که هیچ وقت گریه نکنید زیرا من اسلحه برادرم را بر دوش گرفتم به جبهه رفتم تا پرچم به زمین افتاده برادرشهیدم را بلندکنم و درجهان به احتزاز درآورم .
برادرانم ! هیچ وقت دعا و نیایشتان را ترک نکنید.درقیامت هیچ چیز به جز اعمال خوب به دردشما نمیخورد .
🌸خواهرانم ! به شما سفارش می کنم که حجابتان را حفظ کنید.شما نیز مانند زینب (س) که از دست دشمنان تازیانه خورد و صبر نمود.
خواهرانم ! شما باید سرمشق زن ها باشید.زن هایی که در کوچه و خیابان با لباس های غربی و با عفتی تمام پرسه می زنند و بفکر خود نیستند را امر به معروف و نهی از منکر کنید و به فکر این جامعه اسلامی باشید .
ای جوانان محل و شهر ما ! این لباس های غربی در روز قیامت به درد شما نمی خورد بلکه در روز قیامت فقط اعمال نیک و کارهای شایسته به درد شما می خورد .
ای ملت شهید پرور پایین گنج افروز ! وحدت خود را حفظ کنید و در نماز جمعه و جماعت شرکت کنید ، مخصوصا در دعای روح بخش کمیل .
شهید علی زاده در حال اعزام به جبهه ها به همراه دیگر رزمندگان از روستای گنج افروز(سه راه نقدعلی)
@sangareshohadababol
سالروزعروج آسمانی
شهید عباس عمواکبردخت
نام پدر: علی اصغر
نام مادر: شهربانو خانم پوراحمد امیری
تاریخ تولد: 1344/1/8
تاریخ شهادت: 1361/1/5
محل شهادت: رقابیه
گلزار: شایستگان
7️⃣2️⃣عملیات فتح المبین
🌺پدر عزیزم! به میدانی قدم نهاده ام که نتیجه اش را از قبل گرفته ام و با ایمان کامل پیکار می کنم. اگر در این میدان کشته شوم به مقام والا دست یافته و راه حسین (ع) را رفته ام و اگرزنده ماندم، شاهد پیروزی بزرگی که همان پیروزی مسلمین ( شیعه) بر کفار( شرق و غرب) است، خواهم بود.
خدایا، به من دانشی ده که تو را بشناسم و زبانی ده که تو را بهتر وصف کنم و هوشی ده که تورا بهتر درک کنم.
🕌خدایا! اگر لحظه ای مرا به خودم واگذاری همیشه در غفلت خواهم ماند، مرا بخودم وامگذار.
خدایا! این نهضت که مقدمه نهضت امام زمان (عج) است را به نهضت امام زمان (عج) متصل بفرما.
ای برادران وخواهرانم! می خواهم دعای کمیل، ندبه، توسل، و صباح را حتماً بخوانید.
نماز جمعه را ترک نکنید.
امیدوارم که مرا در راه خدا حلال کنید، چون خواهی نخواهی روزی همۀ ما رفتنی هستیم، چه یهتر که در سنگر شهید شوم.
@sangareshohadababol