🌴سیره رزمندگان دفاع مقدس
✍️راوی، آزاده محمدعلی آزادی : صدام ملعون بعداز قبول قطعنامه ۵۹۸ به شلمچه عزیز حمله کرد و بلافاصله خودشو به جاده اهواز خرمشهر رسوند و تا ۴۰ کیلومتری اهواز رسیده بود. گردانمون عاشورا بعنوان پشتیبان گردان علی ابن ابیطالب بود. وقتی درگیری شدت گرفت از گردان ما درخواست کمک شد.
🔹من در درگیری با عراقیها بالای خاکریز به اتفاق برادر عباس فتحی در اثر ترکش خمپاره از چند ناحیه شدیداً مجروح شدیم و هر دو نفرمون توسط دوستان پشت ماشینی به عقبه منتقل شدیم. پس از اینکه به بیمارستان صحرایی رسیدیم، دوستم عباس رو پیاده کردن. مسئولان بیمارستان با دیدن مجروحین زیاد، گفتن جا دیگه برای بستری نداریم و اینها رو منتقل کنین به اهواز . این بار عباس رو داخل آمبولانسی که چند تا مجروح داخلش بود قرار دادن، و اونا از طریق دارخوین و با عبور از کارون بوسیله قایق به سمت اهواز حرکت کردن. ماشینی که من بودم دو مجروح دیگه هم بودن که مجروحیّتشون از من بدتر بود.
🔹قبل از حرکت، بین راننده و امداگر بابت بسته بودن راه ، بحثی شد. راننده آمبولاس میگفت که راه اهواز بسته شد، ولی امداگر میگفت راه بازِ . با اصرار امداگر ، به سمت اهواز حرکت کردم دقیقاً سه راه حسینیه عراقیها جلوی ماشین را گرفتن و راننده مجبور به توقف شد. عراقیها راننده ما را پیاده کردن و با راننده خودشون قصد داشتن ما را به عراق انتقال بدن. لحظه حرکت یکی از عراقیها با اسلحه اومد پشت آمبولاس پیش ما نشست.
🔹درواقع اسارت ما از اینجا شروع شد. راننده عراقی اصلا به فکر ما سه نفر که مجروح هستیم نبود. با سرعت هر چه بیشتر به سمت عراق میرفت، وقتی چرخهای ماشین تو چاله ها میافتاد ما فریاد میزدیم که سرعتش را کم کنه ولی حرف ما هیچ اثری نداشت. حال ما لحظه به لحظه بدتر میشد.
🔹در همین اثنا، یکی از مجروحین که از شدت خونریزی و تشنگی به شهادت رسیده بود، اون عراقی که پشت ماشین، پیش ما بود به بغل دستی راننده اشاره کرد که یکیشون کشته شد، چکار کنم؟ اون یکی با اشاره بهش گفت، دَر عقب آمبولاس را باز کن و اونو پَرت کن بیرون. اون عراقی بعثی هم دَر عقب را باز و اون شهید عزیز را با همون سرعتی که ماشین میرفت، انداخت روی آسفالت. مقداری که جلوتر رفتیم یکی دیگه از مجروحین که کنارم بود، ایشون هم شهید شد و اون عراقی باز هم همون کاری کرد که با شهید قبلی کرده بود. با دیدن این صحنه ها، شهادتین خودم را گفتم....این خاطره ادامه دارد......
✍️علی محسن پور
🆔 @sangareshohadababol
خدایا !
اگر در رکاب امام زمان (عج)
هزاران بار
قطعه قطعه شوم
و دشمنانت از شدّت کینه
مرا بسوزانند
و خاکسترم را بر باد دهند
و هر بار تو جان دوباره
به من بدهی ؛
باز هم آن جان را
در راه دفاع از دینت
در رکاب امام زمان (عج)
نثار می کنم ؛
ولی ، ننگ زندگی
در زیر پرچمی
غیر از پرچم امام زمان (عج)
را روی پیشانی خودم
نخواهم گذاشت....
یادش گرامی باد با ذکر
صلوات،
#شهیدمحمود_رادمهر🌷
#شهادت_اردیبهشت۹۵_خانطومان
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
#فرازے_از_وصیت_نامہ
#التماس_شفاعت
@sangareshohadababol
خوردن و خوابیدن...
عملیات کریلای پنج یادآور دلاورمردیهای و مجاهدتهای مردان این آب و خاک است ❤️
@sangareshohadababol
«فقط خدا می داند...»
❤️ قدمگاه شهدا بود هفت تپه ، مقر لشکر کربلا بود هفت تپه...
#_نمازاول_وقت
#دفاع_مقدس
@sangareshohadababol
🚨پیش بینی شهید باقری از نقشه آمریکایی ها بعد از جنـگ تحـمیـلی
🔹آمریکا همانطور که از منافقین و بنی صدر به نتیجه نرسید، از این جنگ هم به نتیجه نخواهد رسید اما بعد از جنگ دو کار علیه ما انجام خواهد داد: اول اینکه ایران را محاصره اقتصادی خواهد کرد و دوم اینکه اعراب را بجای اسرائیل روبروی ما قرار خواهد داد.
📝شهید حسن باقری | دستنوشته های سال ۶۰
@sangareshohadababol
دولت مصدق سپاه نداشت،دنبال توسعه موشکی نبود،هستهای هم نداشت،با حزب الله و حماس هم در ارتباط نبود، فقط گفت نفت حق ایرانه،سرنگونش کردند.امریکا با "استقلال" من و تو دشمنه هم وطن.
#_سالروزتبعیددکترمحمدمصدق_به_زادگاهش_احمدآبادسال1335
@sangareshohadababol
✊او ایستاد پای امام زمان خویش ...
💐 امروز ۱۳ مرداد ماه سالروز شهادت مدافع حرم" #جانمحمد_علیپور " گرامی باد
@sangareshohadababol
تولدزمینی
شهید کاظم نصرالله پورنیازی (سمت راست)
نام پدر : عبدالحسین
نام مادر: کشور گرجی زاده
تاریخ تولد :1347/05/13
تاریخ شهادت : 1365/10/19
محل شهادت : شلمچه
گلزار:شهدای مومن آباد
🌺کاظم آغاز جوانى خود را با نسیم انقلاب اسلامى به رهبرى امام خمینى ( ره) دركنار مردم مؤمن ومتدین وانقلابى منطقه سپرى نموده و با شروع جنگ تحمیلى توسط استكبار جهانى برعلیه مردم مسلمان وانقلابى ایران اسلامى به مانند خیلی از جوانان این سرزمین لباس رزم بسیجى بر تن کرد و به اتفاق همرزمان خود راهى میدان جهاد و شهادت شد.
🌴وی مناطق مختلف غرب وجنوب کشور را تجربه کرد و در عملیات های مختلفی به ویژه والفجر٨ درگردان حضرت مسلم بن عقیل ( ع) ازلشكرویژه ٢٥ كربلاشركت داشت كه درآن پاتك معروف لشكرگارد بعثی درجاده استراتژیك بصره - فاو و دریك جنگ تن به تن همراه باهمرزمان، ازخود رشادت ها به جای گذاشت و بارها تا مرزشهات پیش رفت اما گویا مصلحت خداوند دراین بود که او براى كربلاى ٥ ذخیره باشد!
@sangareshohadababol
شهید کاظم نصرالله پور نیازی
🌺کاظم درعملیات كربلاى٥ ابتدا درگردان 2 مسلم سازماندهى شده بود وقتى دید گردان یك اولین گردان خط شكن درغرب كانال ماهى مى باشد با التماس، خود را در گروهان میثم بامسولیت فرمانده دسته یكم سازماندهى كرده بود تا درمرحله اول خط شكنى حضور داشته باشد.
🌹حدود ساعت ١١ شب درساحل آب گرفتگى دژخودى، نیروهاى گردان به ترتیب برابرسازماندهی درحال سوارشدن قایق ها بودند كه به یكباره آتش هجیمى توسط دشمن برروى رزمندگان گروهان میثم ریخته شد، ٥ نفراز رزمندگان این گروهان بنام هاى: مهدى آقاجانى- على اصغربیژنى - احمد باكیده- سیدمعروف عبدالله زاده و حسن خیرالله زاده به شهادت مى رسند، كاظم هم دركنار این شهیدان بوده اماهیج آسیبى به اونمى رسد گویا خداوند زمان و مکان شهادت را درجاى خودش تعیین کرد و البته دراراده اوهیج خللى ایجاد نمى گردد.
🌷عملیات آغازمى شود موانع یكى پس ازدیگرى درهم كوبیده مى شود، شرق كانال باعنایت خداوند در تصرف ما قرار می گیرد، ازكانال به زحمت عبورمی كنیم، درغرب كانال با دشمن تابن دندان مسلح درگیر مى شویم، آنجاهم با اراده خداوند به تسخیررزمندگان درمى آید، تعداد زیادى از نیروهای دشمن به اسارت در مى آید و دشمن متحیر می شود. ازعصر همان روز نیروهایش را براى مقابله با رزمندگان وارد منطقه می کند و روز بعد نیروها هرلحظه به تعداد تیپ ولشكرآن افزوده میشود.
🌼پاتك هاى سنگین وسهمگین یگان هاى زرهى وكماندوهى شكل میگیرد، هرلحظه فشاردشمن زیاد و زیادترمی شود، گردان درزیر این آتش سنگین، مقاومت جانانه ای می كند. با فرود هرگلوله وشلیك مستقیم تانك ها وآتش ادواتى، رزمندگان نقش برزمین می شوند. یكى یكى به شهادت می رسند و یا مجروح می شوند. فشاربرروى گروهان میثم مضاعف میشود، گروهان سخت مقاومت میكند فرمانده گروهان برادرمحراب رجوانى به شهادت میرسد. جانشین او برادربسیجى محمدرضا مؤذن پورفرماندهى را بر عهده می گیرد ساعتى بعد ایشان هم به شهادت می رسند.
به دستور فرمانده گردان کاظم نصرالله پور مسئولیت گروهان را بر عهده می گیرد و با نفرات باقیمانده درزیر آتش سنگین دشمن و درمقابل آنها مقاومت جانانه اى ازخود نشان می دهند.
🌺تلفات دشمن خیلی زیاد است آنها پى درپى نیرو وارد می كنند و آتش بر روی رزمندگان ما بیشتر و بیشتر می شود. بر اثر آتش سنگین دشمن، كاظم هم هر دو پایش را از دست می دهد به معناى واقعى كلمه اِرباً اِرباً میشود! باهمان وضعیت بچه ها را دعوت به مقاومت میكند. براثرخون زیادى كه ازبدنش خارج میشود آرام آرام چهره اش به زردی می رود. خدایا او می خواهد به تو پیوندد همرزمان او می خواهند وی را به عقب برگردانند اما کاظم ضامن نارنجك را خارج می كند و مانع انتقال خود به عقب می شود!
@sangareshohadababol
راوی؛ سردار حاج علی اکبرنژاد فرمانده دو گردان خط شکن مسلم ابن عقیل (ع)
شهید کاظم نصرالله پور نیازی
✍️خدایا دشمن هر لحظه به ما نزدیك می شود و او چه می گوید؟ با آن حال نیمه جانش می گوید: شما تمام توان تان را در مقابل دشمن بكارگیرید! مرا رها كنید، من به امام عهد كردم تا آخرین قطره خون خود با دشمن اسلام بجنگم وامروزهمان روزاست...
🌼بر اثر بمباران شیمیایى نفس ها به كندى ازسینه خارج میشود، رزمندگان به دلیل كمبود مهمات مقدارى براى تحكیم مواضع جدید به عقب مى آیند، كاظم نصرالله پورنیازى به شهادت میرسد وجنازه او درآنجا می ماند اما رزمندگان ما غرب كانال را رها نمی كنند و بعد ازعملیات دیگرى محل شهادت کاظم مجددأ به دست رزمندگان اسلام آزاد می شود و بدن مطهرش به زادگاه آن درروستاى مومن آباد (فك چال) بابل منتقل میشود.
🌺شهید کاظم نصرالله پور نیازی بی سر برگشت و خدا می داند که چه بر او گذشت اما بسیجی خمینی بود و پرورش یافته راه حسینی... یاد و نامش گرامی باد.
@sangareshohadababol
کرامت دو شهید در خواب مادر شهید
🌸مرحومه حاجیه کشور گرجی زاده مادر شهید کاظم نصرالله پور نیازی در تاریخ ۲۶ شهریور سال ۱۳۸۷ دارفانی را وداع و در جوار فرزند شهیدش آرام گرفت.
یاد و نام آنها گرامی
راوی: سردارحاج علی اکبرنژاد
@sangareshohadababol