5️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید سیدمحراب حسینی کاردر
نام پدر : سید رضا
نام مادر : نجیبه حسین تبار
تاریخ تولد :1333/12/02
تاریخ شهادت : 1360/01/04
محل شهادت : پل کرخه
گلزار : کاردی محله
شهید فرمانده گردان در ارتش بود
🌷وصیت نامه شهید سید محراب حسینی کاردر
پدر جان! من به یاری خدای بزرگ، عازم جنگ اسلام با كفار هستم و چون نتوانستم به موقع به خدمت تان برسم، بدین وسیله از شما خداحافظی می كنم و از شما می خواهم كه حلالم كنید و بچه های مرا سرپرستی نمائید...
🌺
🌸🍃
🌺🍃🌺
@sangareshohadababol
6️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید مجید ذبیحی حمزه کلایی
نام پدر :قربانعلی
نام مادر :کبری حسن پور
تاریخ تولد :1343/07/08
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : رقابیه
گلزار:شهدای گله محله
0️⃣2️⃣ عملیات فتح المبین
🌺شهادت میدهم که نیست معبودی جز خدای واحد.آنجا که تو را بشناسم چگونه قبول کنم برخویشتن که تن به زور زرداران و و تزویرگران دهم؟چگونه تورا بشناسم و نفی نکنم بتهای خیالی و سنگی و گوشتی را؟ چگونه تو را بشناسم و بازفریاد خواستن دنیای فانی را سر دهم؟ نه،هرگزچنین نخواهم کرد.ننگ و نفرین بر دنیای زیبای فریبنده.
❤️به مادرم بگوییدکه مرا بخاطر اینکه فرزندش هستم. مادرم دوستم بدار چون فرزند اسلام بودم و دوستم بدار چون شیعه بودم.
توصیه میکنم شما را به اطاعت از امام، به اطاعت از ولی فقیه به اطاعت از رهبر کبیر اسلام خمینی بزرگ که اسلام بدون فقاهت، اسلامی خواهد بودکه از کرملین و واشنگتن سر چشمه گرفته است.
اسلام را قبل از آنکه بخواهند مانندمادیون در زیرچاقوی آزمایشی ببرند و بشناسند،از قلب خویش اسلام را اختیار نمایند.
شهیدمجید ذبیحی (سمت چپ) و اقای ناصر ذبیح زاده
@sangareshohadababol
8️⃣سالروز عروج آسمانی
شهید محمدطاهر شیرافکن
نام پدر : مصطفی
نام مادر:کلثوم پورتقی
تاریخ تولد :1340/11/18
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : رقابیه
گلزار: شهدای معتمدی
2️⃣2️⃣ عملیات فتح المبین
🌺«و قد اتینک یا الهی بعد تقصیری و اسرافی علی نفسی معتذر نادما منکسرا مستقیلا مستغفر مقرا مذعنا معترفا» خدایا عصر و روزگار غریب را گذراندیم. راه پر پیچ و طولانی را با توشه ای اندک سر نهادم واز زندان خلاصی یافتم و از این ظلمتکده به نزدت که منبع نوری است آمدم و از تو می خواهم هرچند که در دنیای اولیه آنچه که تو می خواستی نتوانستم زندگی کنم لکن مرگم را چنان قراربده که جبران گناهان بی شمار خویش را کرده باشم.
🌹بارالها بعد تقصیر و اسراف بر نفس خودم با حالتی معتذر و دلشکسته و اعتراف کننده به گناهان خویش به نزدت آمده ام و اذن دخول می خواهم امیدم این است که مرا همچون شهدای صدر اسلام و اخیر در دامن پر محبت خویش قرار دهی و از این فیض بی پایان بی نصیبم نگذاری
نفر اول سمت راست شهید محمد طاهر شیرافکن ،ورزشگاه تختی بابل ،تیم فوتبال بسیج مقاومت بابل
@sangareshohadababol
🌷وصیتنامه شهید محمدطاهر شیرافکن
🌹هم اینک خدا خواست که من به این رتبه نائل آیم و شهادت نصیبم گردد و از شما مردم جدا گردم و در جوار صحن مطهر امامان معصوم و شهدای پاکباز انقلابمان مخصوصا رجائی و باهنر و بهشتی قرار گیرم و همچون آن ها از فشار قبر و عذاب برزخ و قیامت در امان باشم و در عوض به نعمت های دنیای برزخ و قیامت را زیادمطالعه نمائید.
اگرمن این وصیت نامه را مینویسم هیچ به حال من تاثیری نداردوبرایم فرقی نمی کند.تنها چیزاین است که با شما مردم اتمام حجت میکنم و حالت و روحیه یک شهید و شمع محفل بشریت را به شما می نمایانم و راه های زمینه سازی برای رسیدن به این فوز عظیم الهی را روشن میکنم.
🌺الان حس میکنم که فرشتگان بربالینم آمده و تبریک واردشدن دربهشت را به من نوید داده اند.بر تمامی حرکات شما مردم گواه هستم.اگر تشییع ام می کنید،دفنم می نمایید و یا فاتحه ای میخوانید، مبادا گمان کنیدکه چشمانم بسته است بلکه کاملا برتمامی امورتان نظاره میکنم و برایتان تا حدتوان شفاعت خواهم نمود.لکن شما هم به وظایف شرعی و دینی جامه عمل بپوشانید و سخنان رهبر انقلاب را بخوبی گوش فرا دهید و در وجودتان متجلی نمائید.
@sangareshohadababol
9️⃣سالروز عروج ملکوتی
شهید بهمن عباس نژاد
نام پدر : عباسعلی
نام مادر : کلثوم کیائیان
تاریخ تولد :1335/05/03
تاریخ شهادت : 1365/01/04
محل شهادت : فاو
گلزار: سیدکلا
0️⃣7️⃣والفجر هشت
🌺خواهرشهید:شهید دارای حجب و حیا و امانتدار، اهل قناعت و ساده زیستی،بسیار وقت شناس ، اخلاق و رفتار خوب با همه ، متواضع و فروتن بود . در کارهایش نظم و انضباط خاصی داشت . وفای به عهد داشت . حق کسی را ضایع نمی کرد و شرکت در نماز جماعت و شرکت در مراسمات دعای کمیل و توسل داشتند و اردات خاصی به اهل بیت داشت. عاشق امام و ولایت بودند.
🌷 شهید بهمن عباس نژاد:
🌸از همسرم میخواهم که در حفظ و تربیت بچه هایم بکوشد تا انسانی شرافتمند بار آیند و به اسلام ومسلمین خدمت کنند .وقتی بچه هایم بزرگ شدند به آنها بگویید که پدرتان در راه خدا و خدمت به اسلام و مسلمین جان باخته که این خود یک سعادت است .
پدر،برادر وخواهر! امید آن دارم عباس گونه و زینب گونه باشید تا اسلام و مسلمین ومن به شما افتخار کنیم .
به مادرم بگویی ازاین ناراحت نباشد که بچه اش مرده است،زیرا شهدا زنده اند و خدا از آنان خشنود می باشد.خدا به ایشان صبر عنایت کند .
@sangareshohadababol
🔟سالروز عروج ملکوتی
شهید سیدعباس کریمی
نام پدر : سید علی اصغر
نام مادر : خانم جان عموپور
تاریخ تولد :1343/06/10
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : رقابیه
گلزار: شهدای دیوکلا
3️⃣2️⃣ عملیات فتح المبین
🌺پدرشهید:او در سن 11 سالگی اصرار داشت که پدر از باران مصنوعی استفاده کند تا محصولاتی چند برابر برداشت کند.
در نبود پدر، کارهای خانه و مزرعه را به عهده می گرفت و به فرزندان کوچکتر مهر و علاقه فراوانی داشت. از درآمدهای شخصی خود برای تهیه وسایل منزل استفاده می کرد. به شرکت در مراسم مذهبی اهمیت می داد
🌼روزی به مزرعه رفت تا موتور را خاموش کند. چون بچه بود. زیاد به اینکار وارد نبود. تسمه پروانه دستش را برید و پیچید، موتور را خاموش کرد.ولی نتوانست دست خود را در بیاورد. یکی از محلی هایمان به نام سید رضا او را دید که کنار موتور نشسته و آه و ناله می کند. رفت به ایشان کمک کرد. عباس آقا به من بروز نداد. وقتی که به شهادت رسید و او را آوردند به من گفتند که حاج آقا بیا پسرت زخمی و در بیمارستان است. گفتم زخمی نیست. اگر پای او راقطع می کردند و در بیمارستان بود، به پدرش بروز نمی داد. شجاعتش این گونه بود.
@sangareshohadababol
🔴 روزی یکی از برادران اسیر در اردوگاه موصل 4 مورد هجوم وحشیانه سرباز عراقی به نام محمد قرار گرفت. برادر کتک خورده ناخودآگاه و با لحنی تند به سرباز عراقی گفت: مگر گاوی؟! سرباز عراقی که معنی لغت «گاوی» را نفهمیده بود، پرسید: گاوی یعنی چه؟ برادر اسیرمان نیز در جواب این پرسش غیر منتظره سرباز عراقی گفت: سیدی(یعنی آقای من) در ایران به انسان با شخصیت و قدرتمند این لقب را می دهند.
♦️سرباز عراقی بدون اینکه از این توضیح، مشکوک شود، با خوشحالی و تکبّر، بادی به غبغب انداخت و او را رها کرد. فردای آن روز وقتی یکی دیگر از برادران او را به نام سیدّ محمد صدا زد، سرباز عصبانی شد و با خشونت گفت: سید محمد گاوی، فهمیدی؟ آن بنده خدا هم که از کل ماجرا بی خبر بود، با تعجب گفته او را تأیید و تکرار کرد. و از آن به بعد لقب «محمد گاوی» رسماً بین برادران (در مورد آن شخص) رواج یافت.
@sangareshohadababol
خاطرات:اقامه نماز در صف آمارگیری
🔹در اردوگاه موصل، تب آمارگیری بالا رفته بود. نمی دانم برای پز دادن بود یا از سر وسواس، که هر روز می آمدند تعداد ۲هزار نفری ما را ردیف می کردند و در هر آمارگیری، پیراهنی، کفشی، چیزی به اسرا می دادند.یک روز کار آمارگیری به طول انجامید. هر لحظه به غروب آفتاب نزدیک تر می شدیم، ولی هنوز به ما فرصتی داده نشده بود که نمازمان را بخوانیم. به عراقی ها گفتیم الان است که نمازمان قضا شود، اما آن ها بی اعتنا به حرف مان، مشغول کارشان بودند.
🔹چندنفر از بچه ها همان طور که در صف نشسته بودند، نمازشان را خواندند و عده ای هم ایستادند و تکبیره الاحرام گفتند.عراقی ها که دیدند وقتی پای نماز در کار باشد، ما اهمیتی به امر و نهی آن ها نمی دهیم، عصبانی شدند و شروع کردند به زدن بچه ها. بچه ها که در گردابی از مشت و لگد افتاده بودند، تا ضربات مشت و لگد عراقی ها صورت شان را از قبله برنمی گرداند، نمازشان را ادامه می دادند.
راوی:آزاده علی حمزه ای
@sangareshohadababol
#خاطرات_شهید
●دوسال پیش شب پنجم محرم بود حسین گفت میای بریم هیات ؟ دعوتم کردن باید برم بخونم...گفتم بریم
با خودم فک کردم شاید یه هیات بزرگ و معروفیه که یه شب محرم رو وقت میذاره و میره اونجا ..وقتی رسیدیم جلوی هیات به ما گفتن هنوز شروع نشده..حسین گفت مشکلی نداره ما منتظر میمونیم تا شروع شه ...نیم ساعتی تو ماشین نشستیم و حسین شعرهاشو ورق میزد و تمرین میکرد ...
●وقتی داخل هیات شدیم جا خوردم ، دیدم کلا سه چهار نفر نشستن و یک نفر مشغول قران خوندنه ...بعد از قرائت قران حسین رفت و شروع کرد به خوندن زیارت عاشورا و روضه ...چشم هاشو بسته بود و میخوند به جمعیت و ... هم هیچ کاری نداشت..برگشتنی گفتم حاج حسین شما میدونستی اینجا انقد خلوته ؟گفت بله من هرسال قول دادم یه شب بیام اینجا روضه بخونم ..گاهی تو این مجالس خلوت که معروفم نیستن یه عنایاتی به آدم میشه که هیچ جا همچین چیزی پیدا نمیشه ..
#ذاکر_با_اخلاص
#شهید_حسین_معز_غلامی
#سالروز_شهادت🌷
@sangareshohadababol