eitaa logo
سنگر شهدا
2.4هزار دنبال‌کننده
95.8هزار عکس
7.5هزار ویدیو
87 فایل
یادوخاطره شهدا ورزمندگان دفاع مقدس ارتباط با ما https://eitaa.com/Madizadha
مشاهده در ایتا
دانلود
▫️ حسن فلاحتی ( ) : سال ۱۳۶۴ ... . 🔖 /چهارده سالگی رفت جبهه‌.وقتی اولین بار از جبهه به خانه برگشت، به او گفتم پسرم در جبهه چه کار می کنی؟ همسایه ها می گویند پسرت چون بچه است و به جبهه رفته آنجا آبدارچی می شود و آب به رزمنده ها می دهد. شهید گفت: مادر از این حرف مردم ناراحت نشو. من نمی خواهم بگویم پشت خاکریز با رزمنده ها و هم رزمان چه کار می کنم. عیبی ندارد، بگذار بگویند که آب می دهم. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
💠 مهدی تیموری_ ۱۳۴۵ ( ۲۰ آبان ۱۳۶۳_): . 📩 قسمتی از وصیت نامه شهید : عزیزانی که خود را مسلمان می  دانید و در پشت میزها نشسته اید، سرنوشت اسلام و مستضعفان جهان در دست شماست، یادتان باشد که این انقلاب برایمان گران تمام شده است. . ▫️سخنی چند با بی تفاوتان شهرمان، آنانی که هنوز یک بارهم سر به درگه ایزد منان خم نکردند آخر تا کی می خواهید از کنار مسایل بی آنکه سربلند کنید، بگذرید. آخر چطور می توانید روی خون این شهیدان پا نهید؟ به خود آئید که خداوند توبه کنندگان را دوست می دارد.ما می رویم تا با اهدای خون خود قلب ازکارافتاده ملتها را به کار واداریم. . @sangareshohadababol
📩 . 🏷 خلیل فاتح که در دشمن خود را معرفی می کرد، در اردیبهشت ۶۲ زیر های مأموران استخبارات رژیم صدام به رسید و پیکرش سال ۸۱ به ایران و زادگاهش تبریز برگشت. . 🔖به حضور برادران همکلاس عزیزان، تنها خواسته ای که ما از شما داریم، عمل به آیه ی شریفه است:"اشّدٰاءُ علی الکُفّار و رُحماءُ بَینهُم".هر چه می توانید، عرصه را بر دشمنان داخلی و خارجی ؛ آمریکا و دستیارانش تنگ کنید و هیچ رحم و عطوفت بر آنان ننمایید و در عین حال، با همدیگر چون اعضا یک پیکر باشید و هر چه قدرت در توان دارید، برای انقلاب تلاش کنید.چرا که عظمت انقلاب را زمانی می شود درک کرد که بازتاب آن را بتوان دید که چگونه جهانخواران به دست و پا افتاده اند و برای براندازی آن می کوشند.ضمناً از محصلین ارجمند تنها خواسته ام این است که هرگز به دانش آموزی که درست و حسابی درس نخوانده است، مدرک ندهید، چرا که فرجامی خوش ندارد. . 💠 @hafttapeh @sangareshohadababol
💢چشم دلگرم به لبخند و چشم مادر خیره به شوق پدر شد و بار دیگر جوانمردی پا به عرصه هستی گذاشت. ⚜️پسرشاگرد خوبی بود وپدرهم معلم خوبی👌 که راه ورسم رابه اوآموخت. شیفته ی مردانگی سیدالشهدا و غیرت شد. رد پای آموخته هایش، سبب شد تا سِیلی از جوانان را شیفته مرام و خوشرویی خود کند، ردپایی که عطر در جای جای خاکش به مشام میرسد و مشام هارا نوازش می کند. 💢در گفت و گوهایش با مادر گفته بود. «قول میدهم مادر که شوم آخر» سر را فدای عمه سادات کرد و قول او برای همیشه ماندگار و یادگار شد. غیرتش باعث شد جانش♥️ را کند تا مبادا نگاه چپ حرامی ها سوی حرم عقیله بنی هاشم باشد❌ ⚜️چه عاشقانه پر کشید🕊 و جام را سر کشید. رفت اما تجربه و مردانگی خود را به یادگار گذاشت تا سرمشق شیر مردانی باشد که به وصال‌ِ معشوق دارند💞 و آرزوی نوشیدن جام در دل.... ✍️نویسنده: 🌸به مناسبت سالروز شهادت 🌹🍃🌹🍃 @sangareshohadababol
قصه ی پیری و مرگ غصه ی جان فرسایی ست تا جوانیم دعا کن به برسیم ✅ @sangareshohadababol
••🌙•• 🌷 فقط در جبهه هاے جنگ نیست، اگر انسان براے خدا کار کند و به یاد او باشد و بمیرد شهید استـ..🌱] شهیده_زینب‌کمایی♥️ خانم‌ها هم شهید میشن🙂🥲 🇮🇷کانال دفاع مقدس @sangareshohadababol
‍ 🍃بیاد ساربانان کویر ، کویری که در ژرفای تاروپود آن، خنکای آسمان حس می‌شود، اگر بجوییمش♡ . 🍃همه کوی به کوی در جستجوی حیاتیم و قطره به قطره، عطش جانمان را می‌فرساید. جرعه به جرعه خراش بر می‌زنیم، در پی یافتن زلال آب. . 🍃جان به میان لب خزیده و آستر گلگونش را خزان‌زده کرده‌است. چِشم، تار میبیند اما، انگار درمیان این بیابان، هاله ای با در حال حرکت است❣️ . 🍃قدم به قدم، قامت دلربایش بر نیزه های آفتاب چیره میشود و پیش میرود. او ست🙂 . 🍃نمیدانم در میان این مسیر، آفتاب شیفته او شده یا توانش، قاتل گرما. هرچه که هست، گام هایش نمی لغزند. در هر قدمش ، نهفته است😌 . 🍃شنیده بودم خانه ای در این بنا کرده، خالی از . میگفتند هرچه را که رنگ و بوی نمی‌دهد، از خانه اش زدوده است. خانه ای بنا کرده با عطر . . 🍃در این صحرای ، تنها غبطه به اوست که از گلویمان گذر میکند. اویی که آن روز با شکوه اش، به دیدار معشوق می‌شتافت🌹 . 🍃ذره ذره ی وجودش را، نذر خشنودی سالار شهیدش کرده بود و سنگ مزارش را ، هدیه به . اویی که شتابان می‌رفت و مایی که جا ماندیم😔 ✍️نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز شهادت 📅تاریخ تولد : ۹ اسفند ۱۳۶۶ 📅تاریخ شهادت : ۲۳ آبان ۱۳۹۶.دیرالزور سوریه 🥀مزار شهید : بهشت زهرا @sangareshohadababol
اگر چه ظاهرش رختشویی است اما روح و باطنش «تهذیب نفس» بود... 📎پ ن : عملیات خیبر، جزیره مجنون، سال ۱۳۶۲، عکاس : محمود عبدالحسینی @sangareshohadababol
💢 دانشجوی ناظم طالبی اتویی ( امدادگر لشکر ویژه ۲۵ کربلا) :۲۳ ۱۳۶۵ _ : . 📩 ای برادرانی که در پشت جبهه هستید باید پوزه ی ضد انقلاب که همان منافقین هستند به خاک بمالید ما همه رفتنی هستیم و چه بهتر است در راه خدا کشته شویم؛ هیچ کس در این دنیا ماندنی نیستند و هیچ چیز را نمی توانیم با خود ببریم بلکه این روشنایی روح است که باید با خود ببریم پس راه حسین و یارانش را ادامه دهیم. . @sangareshohadababol
از نیل رد شده‌ای و به ساحل رسیده‌ای! ما غرق در هوائیم دعا کن برای ما ...💔 حسن وکیل‌زاده : @sangareshohadababol
◇نون والقلم◇ 🍃عزیزی میگفت: در ، عالی ترین محک ایمان، است. 🍃جهاد در مسلک ما، چه معنا می شود؟ چه وجهی را در بر می گیرد؟ جهاد با هیاهوی آمال بی پایان یا جهاد با و حفظ خاک؟ شاید هم جهادی دیگر که برایمان ترسیمش کرد. 🍃جهادی که مسبب است. جهادی که ترسیم گر شکوه و است، جهادی که مزدش طعم خوش لبخند کودکانی خسته و تماشای برقِ شیرین در نگاه خشت خرابه هاست. 🍃جهادی که عطر خوش دارد و مگر نه اینکه ، خریدار خلوص است! و چه زیباست اینگونه مدح کردن و را چشم در چشم یار گفتن. چه زیباست چون اینان بودن. همچون . ❤️ ✍️نویسنده : 🌹به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۳۱ مرداد ۱۳۷۲ 📅تاریخ شهادت : ۲۵ آبان ۱۳۹۷ 🌹مزار شهید : امامزاده اسماعیل چیذر @sangareshohadababol
💢 رفقا ، این روزها خیلی ها هم دم از شهید و شهادت می‌زنند، هم دم از رابطه با آمریکا و مذاکره. خب عزیزم نمیشه ، واقعا نمیشه ، این افکار شما با کلام و وصیت شهدا زمین تا آسمون فاصله داره...میگی نه این قسمت از وصیت شهید مرتضی خاوری نژاد ( از لشکر ویژه ۲۵ کربلا) را بخون ... . 📩مرتضی نوشت : ای مردم ، آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند، آمریکا احمق و وابستگانش دیگر نمی‌دانند وقتی در ملتی ایثار و از خود گذشتگی وجود دارد هیچ نیرویی نمی‌تواند در مقابل این ملت ايستادگي کند.ملت ایران راهش را فهمیده است و جهاد را بر خانه نشینی ترجیح داده است. . 🏷 مرتضی خاوری نژاد ( قائم شهر) ۲۲ سال_ :عملیات والفجر ۱۰ ۱۳۶۶ _ شادی روحش 🇮🇷 . @sangareshohadababol
33.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊🕊🕊 قسمت ما می شد، ای کاش .... 🍃♦️۲۵ آبان روز حماسه ایثار مردم اصفهان گرامی باد ♦️تشییع ۳۷۰ شهید عملیات محرم در سال ۱۳۶۱ از میدان امام اصفهان تا گلستان شهدا @sangareshohadababol
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️خاطره گویی جالب رهبرمعظم انقلاب از تلاش های شهید چمران در آزادسازی سوسنگرد 🌹روز ۲۶ آبان سالروز آزادسازی سوسنگرد گرامی باد ♦️روز آزادسازی سوسنگرد یکی از روزهای اختصاصی شهید دکتر چمران است. روزی که او مردانگی و شجاعت و شهامت و شهادت طلبی را به اوج خود رساند و تا پای شهادت پیش رفت و زخمی و خونین شد ولی بالاخره سوسنگرد آزاد شد ، و او نگاشت که رقصی چنین میانه میدانم آرزوست . @sangareshohadababol
🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۸ 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل. شهریار @sangareshohadababol
سنگر شهدا
🕊به مناسبت سالروز #شهادت #شهید #امنیت #مرتضی_ابراهیمی 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ آ
‍ ♡هو‌العشق♡ 🍃چشم هایم مسیر تا حلب، مازندران تا و... را می‌کاوید به امید اینکه کوچ عشاق را ببیند. اگر عشاق به قاعده یک پر میگیرند و با یک روی بام زینبیه فرود می‌آیند، هستند کسانی که با یک یا حسین تا خود پرواز می‌کنند... 🍃پاییز آن سال شهر با تنی زخمی و خسته را به آذر رساند، دود سیاهی که حاصل به شهر بود به هوا می‌رفت و آینه آسمان رو به سیاهی و کدری می‌رفت. 🍃مرتضی در تکاپو بود قائله را بخواباند اما، روضه این بار نه در و دمشق بلکه در تهران تکرار شد ضربه ای به پهلویش زدند و روضه کوچه پیش چشمانش جان گرفت. خون از فرق سرش جاری شد و شکاف سرش او را برد به ، پای آن سجاده خونین... 🍃دیگر نفس های خونینش یارای مقابله با خوی وحشی‌شان نبود که آخرین ضربه کار خودش را کرد یاحسینش آسمان شب را آزرده خاطر کرد. 🍃در میان آن هیاهو فقط یک آرزو داشت دست بر سینه نهاد و زیر لب زمزمه کرد: . دیگر حتی صدای زمزمه اش هم نمی‌آمد. و آرامشی که در آشوب را در آغوش کشیده بود او را با خود تا عرش اعلا برد. 🍃تاریخ شاهد داغی بود که بر دل ها نهادند و یک را عزادار کردند. نود و هشت، سال پر کشیدن بود. مدافع امنیت❤ ✍نویسنده : 🕊به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۲ بهمن ۱۳۶۳ 📅تاریخ شهادت : ۲۶ آبان ۱۳۹۸ 🥀مزار شهید : امامزاده اسماعیل. شهریار @sangareshohadababol
سنگر شهدا
‍ باکری را همه می‌شناسند نامش که برده می‌شود، شجاعت و خدمت در پسِ ذهن‌ها نقش می‌بندد دو برادر بودند که قلبشان برای می‌تپید و دوشادوش یکدیگر در راهِ همین انقلابِ نوپا جانفشانی می‌کردند. قلم اینبار از حمید بنویسد... ، مبارزه را از برادر بزرگترشان آموخته بود. اویی که به دست رژیم شاه به شهادت رسید قد می‌کشید اما روح بلندش وَرای گنجایش زمین بود، آنقدر بزرگ که هیچ چیز آرامَش نمی‌کرد. به و لبنان رفت تا دوره های چریکی را بیاموزد و از آنجا به برای ادامه تحصیل اما خبرِ استقرارِ امام در ، حمید را به آنجا کشاند! تمامِ فکر و ذکرش بود. خدمت به مردمی که حالا بانگِ انقلاب سر داده بودند و خونشان را به پایِ این نهالِ نوپا می‌ریختند رنگ و بویِ را که دید، گویی روحش به رسید، خستگی ناپذیر بود و هیچ چیز روحِ بزرگش را آرام نمی‌کرد. حتی وقتی در شهرداری مشغول شد، چندی بعد پست و میز و صندلی را رها کرد و به خاکِ جبهه پناه برد. خدمتِ پشتِ میز کارِ حمید نبود...او مرد بود و میدان جنگ! بی‌وقفه در بود، اصلا انگار متولد شده بود تا خستگی را شکست دهد. شاید هم به قول "استراحت را گذاشته بود بعد از "! شهادتی که در اتفاق افتاد و پیکری که هیچ گاه از باز نگشت اما آنچه حاکم است، است به حمید که در دلها مانده فرمانده حمید این روزها به چون تویی نیاز داریم...کسی که خسته نشود و دردِ مردم را بفهمد...درد مردم را درد خودش بداند، به کسی نیاز است که دلبسته به و منصب و میز نباشد! از آنجایی که تو هستی تا جایی که ما ایستاده ایم فرسنگ‌ها فاصله است برای روحِ زمین‌گیرمان بخوان...شاید نفسِ تو زنده مان کند! گرچه شهادت، طلوعِ جاودانگی تو بود اما... فرمانده ✍️نویسنده : 🌺به مناسبت سالروز تولد 📅تاریخ تولد : ۱ آذر ۱۳۳۴ 📅تاریخ شهادت : ۶ اسفند ۱۳۶۲.جزیره مجنون عراق 🥀مزار شهید : مفقودالاثر🌹 @sangareshohadababol
بوس از تو جــــان از من بازار چنین خوش تر... 📎پ ن : تهران، سال ۱۳۶۵، مقابل مجلس شورای اسلامی، مادر فرزند خود را برای اعزام به جبهه بدرقه می کند،🌷 : امیرعلی جوادی @sangareshohadababol
سنگر شهدا
‍ 🍃تقویم را نگاه میکنم. امروز است و دقیقا هفتاد و هفت روز دیگر تا سالگرد مانده. 🍃هوس می‌کنم کمی در آن سال ها بچرخم، در روز های پرشور . اینبار منبع سر و صدای انقلابیون در بود. مثل امروز در این ساعات در مسیر گرگان همین حال و هوا غالب بود. درست هفتاد و هفت روز تا بیست و دو بهمن مانده بود. فضا شدیداً متشنج بود. سربازان از هر طرف تیراندازی میکردند، آواز گلوله ها و شعارهای در هم آمیخته بود. 🍃تظاهرات تا آخرشب به همان شور قبل ادامه داشت. بیش از صد نفر شده بودند و دقیقا چهارده نفر به ضرب گلوله شدند. از بین این چهارده نفر همانی بود که به هوایش به آن سالها رفتم، البته تاریخ پنج آذر هم بهانه خوبی بود برای یاد کردن از او. 🍃اویی که در هزار و سیصد و بیست و هشت در گرگان متولد شد. به خاطر ارادت مادرش به (س) نامش را صدیقه گذاشتند. صدیقه پروانه! 🍃میگفتند در آن سالها صدیقه را یک جای مشخص پیدا نمیکردی! هرجا تظاهرات بود در شهر، خودش را میرساند تا به قول خودش به و دینی‌اش عمل کند و دیگران را هم آگاه کند. 🍃آن روز هم صدیقه رفته بود تا همگام با تظاهرکنندگان شعار دهد. میخواست مثل بقیه حضورش را، را ثابت کند. و ایستادگی‌ صدیقه با خونش تضمین شد... 🍃به وقت پنجم آذر هزار و سیصد و پنجاه و هفت صدیقه پروانه‌وار و با فراغ بال به سوی پروردگار خویش پرواز کرد. ♡سالگرد پروانه!♡ ✍نویسنده : 🥀به مناسبت سالروز 📅تاریخ تولد : ۱۸ اسفند ۱۳۲۸ 📅تاریخ شهادت : ۵ آذر ۱۳۵۷ 🥀مزار شهید : گلزار شهدای امامزاده عبدالله 🕊محل شهادت : گرگان @sangareshohadababol
برخیزید ای شهیدان راه خدا ای کرده بهر احیای حق جان فدا کز قطره قطره‌ی خون پاک شما می‌روید تا ابد در وطن لاله‌ها به نام خدا ، صبحتون زیبا ، یاد کنیم از شهدا🌹 🌺سالگرد انقلاب عباس یحیی نژاد که در تاریخ 6 آذر 1357 به منظور اهدای خون به مجروحان روزهای قبل که در بیمارستان شاهپور بستری بودند رفته و همچنین شرکت در مراسم تشییع شهدای 5 آذر ( سید علی اصغر محبوبی و محمدرضا اکبرزاده) که درسردخانه بیمارستان بوده اند، که داخل بیمارستان توسط مامورین شهربانی از ناحیه کمر مورد اصابت گلوله آنها قرار گرفته و قبل از رسیدن به اتاق عمل به رسید. در این روز مجروحان زیادی هم توسط نیروهای شهربانی و ساواک مجروح شده اند که اسامی 3 تن در کتاب انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک بنامهای 1-بهمن کیانی 2-محمد علی دوست 3-حسین محلوجیان ذکر شده است که قطعا مجروحانی که در خانه ها مداوا می شدند نامی برده نشده است. و تعداد مجروحان این حملات ددمنشانه رژیم منحوس پهلوی بیشتر است. تمثال مبارک 18 تن از شهدای انقلاب اسلامی شهرستان بابل سه شنبه 6 آذر 1403. عزیزمان را یاد کنیم با ذکر معطر صلوات 🌺 🆔 @sangareshohadababol
🌹 عباس کامران( ) : ۶ آذر ۱۳۴۵_ ۴ ۱۳۶۵ : . ▪️نرگس کامران- خواهر شهید: یک بار در یکی از راهپیمایی ها که دو روز مانده بود به آخرین اعزام ایشان برای رفتن به جبهه، همه ی بچه هایی که قرار بود اعزام شوند، رفتند سر مزار شهدا تا با شهدا وداع کنند. یادم می آید شهید عباس بلندگو را گرفت و به مردم گفت: ای کسانی که می گوئید این رزمنده ها برای پول مال می روند، ما دو برابر این پول ها به شما می دهیم شما بروید. چرا پشت سر رزمنده ها که جان شان را در دست شان می گیرند و می جنگند و زن و بچه هایشان را این جا گذاشتند، حرف می زنید. آن روز بعضی از رزمنده ها گفتند: عباس جان! تو حرف دل همه ی ما را زدی. @sangareshohadababol
💢شهادت به خون و تیر و ترکش نیست ، آن روز که خدا را با همه چیز و در همه جا دیدیم و نشان دادیم ، شهید شده ایم .... . 📷 لحظات اولیه یوسف پورتقی از ویژه ۲۵ 📆 سی مهر ۱۳۶۲_ چهار ... از سمت راست: ۱-🌷 زنده‌یاد جانباز و آزاده محمد حسین منصف ۲-آقای قاسم هراز ۳-حاج مهدی کردانی ۴-🌷 زنده‌یاد جانباز محمد تهرانی لحظات اولیه شهید یوسف پورتقی ، عملیات والفجر چهار @sangareshohadababol
💢 حسین شعبان زاده ( ) ۱۵ #شهادت ۷ ۱۳۶۵ اسلام آباد غرب : . خواهر شهید : هر وقت به خانه ی ما می آمد می گفت برایم ماکارونی درست کن خیلی ماکارونی دوست داشت بعد از شهادت او من تا یکسال ماکارونی درست نکردم و بعد از یکسال که درست کردم به نیت او خیرات کردم . آخرین باری که می خواست به جبهه برود با مادرم خداحافظی کرد و به خانه ما آمد و از من هم خداحافظی کرد و گفت دعا کنید این بار شهید شوم گفتم حسین جان اگر مصلحت باشد شهید می شوی گفت به هر حال شما دعا کنید من دوست دارم شهید شوم وقتی از درب خانه رفت بیرون رویش را برگرداند و برایم دست تکان داد و خداحافظی کرد و گفت:« این آخرین خداحافظی من با شماست . » . @sangareshohadababol
💢 ذکریا محمودی ( هفده ساله از لشکر ویژه ۲۵ کربلا) :۷ آذر ۱۳۶۲ : . 📩 برادران عزیز! شما را به خدا سپردم و از شما می خواهم که ادامه دهنده راه من و تمامی رزمندگان کفرستیز باشید و به این خصم بفهمانید که ما از شهادت باکی نداریم و آماده ایم که شهادت را در آغوش بگیریم. بر قبر من ننویسید جوان ناکام، زیرا من به کام خود رسیدم. @sangareshohadababol
💢 اسداله حقیقت اعزامی از ( سن ۱۵ سال) :۷ آذر ۱۳۶۲ : . پدر شهید : ایشان تابستان ها پیش آقای خطیبی در چاکسر کاشی کاری می کردند. به خاطر صداقت و رفتار خوب او آقای خطیی هر روز با موتور  می آمد دنبالش می گفت نمی خواهد کاری بکنی فقط بیا پیش من باش . بعضی وقت ها با شهید علی محمدی تابستان ها یخ می فروختند . هیچ وقت بیکار نمی نشست کار می کرد تا کمک خرج خانه باشد . زمانی که می خواست به جبهه برود و رضایت نامه آورد که امضا بزنم این کار را نکردم و قبول هم نکردم همان شب خواب دیدم در بیابانی هستم  و سگ ها به من حمله کردند  و من می خواستم فرار کنم ولی نمی توانستم وقتی که پسرم اسدالله آمد  سگ ها همه فرار کردند . وقتی صبح بیدار شدم رفتم به انجمن و گفتم من رضایت می دهم که پسرم به جبهه برود . . @sangareshohadababol