⭕️ وقتی عاشقانه به مردم خدمت کنی، محبوب قلبها میشوی!
#انا_على_العهد
@sangareshohadababol
✅ پس از ۳۳ سال، این اولین بار است که همه میدانند سید حسن دقیقاً کجاست
✅ @sangareshohadababol
✅ تصاویر شهید محمدرضا سندی که در اثر حمله تروریستی به شهادت رسیدند و شهید محمد زیدآبادی که در درگیری با اشرار مسلح به این فیض نائل آمدند.
✅ @sangareshohadababol
15.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥دومین جلسه رسیدگی به پرونده کودتای ۲۸ مرداد
@defapress_ir
@sangareshohadababol
💢دومین جلسه رسیدگی به پرونده کودتای ۲۸ مرداد/ خیانت خاندان بیغیرت پهلوی به تمامیت ارضی ایران
🔸دومین جلسه دادگاه کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ (دعوی شهروندان ایرانی علیه عوامل کودتای ۲۸ مرداد اعم از دولت، وزارت خارجه، بانک مرکزی، آژانس مرکزی، وزارت خزانهداری و مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا و همچنین فدرال رزرو) با دادخواهی بیش از ۴۰۲ هزار نفر از اتباع ایرانی، امروز (دوشنبه ۶ مرداد) به ریاست قاضی حسینزاده در شعبه ۵۵ دادگاه امور بینالملل برگزار شد.
🔸قاضی حسینزاده در ابتدای دادگاه اظهار داشت: بر اساس اصل ۱۳۴ قانون اساسی دادخواهی در محاکم قضائی حق مسلم هر شخصی است و افراد میتوانند در محاکم اقدام به دادخواهی کنند و از این حیث دادگاه بر اساس قانون اساسی مکلف به رسیدگی به دعوا است.
🔸علیرضا محمدی وکیل خواهان گفت: با پیروزی نهضت ملی نفت با انجام کودتای آمریکایی - انگلیسی علیه دولت قانونی مرحوم دکتر مصدق که نقش اساسی در ملی شدن نفت داشت، نیروهای شرکتهای انگلیسی و آمریکایی در قالب کنسرسیوم به منابع نفتی ایران چنگ انداخته و منافع ملی ملت ایران را در ملی شدن نفت ضایع کردند.
🔸طاهر سجادی زندانی سیاسی به به عنوان مطلع در جایگاه قرار گرفت و گفت: ساواک رسانهها، کتابها، فیلمها و حتی موسیقی را کنترل میکرد تا از انتشار هرگونه محتوای مخالف حکومت استبداد جلوگیری کند؛ این سیاست باعث شد که رشد فکری و فرهنگی جامعه دچار محدودیتهای شدیدی شود.
🔸سپس شامیاقدم وکیل خواهان در جایگاه قرار گرفت و گفت: یکی از بزرگترین خیانتهایی که حکومت دست نشانده پهلوی در حق ملت و کشور ایران مرتکب شد اهمال در حفظ تمامیت ارضی و مرزی کشور و جدایی بسیاری از مناطق کشور بود. در دوره پهلوی اول در سال ۱۳۰۱ و در قالب پیمان آخال مناطق شمالی رود اترک به روسیه واگذار شد، پهلوی اول در سال ۱۳۱۶ نیز مناطق آرارات، اروندرود و مناطق نخلی میان قصر شیرین و خانقین را در قالب توافق سعدآباد به ترتیب به کشورهای ترکیه، افغانستان و عراق واگذار کرد.
🔸وی افزود: همه پادشاهان قبلی ایران به دلیل جنگ یا وخامت اوضاع مالی از بخشی از خاک ایران چشم پوشیدند، اما محمدرضا پهلوی اولین پادشاه ایرانی است که به صورت داوطلبانه بخشی از خاک کشور را واگذار کرد. مقصر اصلی این اتفاق طراحان کودتای ۲۸ مرداد و بازگشت محمدرضا پهلوی به قدرت هستند.
🔸کوثر دانش یکی از مطلعین اظهار کرد: ۵۰ درصد درآمدهای نفتی برای تامین هزینههای سفرهای خارجی دربار و برنامههای تشریفاتی خرج میشد. جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در پاییز سال ۱۳۵۰ با حضور مقامات بیش از ۶۹ کشور دنیا برگزار شد و در اسناد آمده است که برای برگزاری این جشنها حدود ۶۵۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار هزینه شد.
🔸در پایان همسر شهید لبافینژاد نیز در جایگاه قرار گرفت و اظهار کرد: در آن زمان فساد به حدی گسترده شده بود که ما در زمان تاریکی هوا نمیتوانستیم از خانه خارج شویم. اگر چند ثانیه درب حیاط باز میماند یک نفر مست و لایعقل وارد خانه میشد. بر اساس ادعای ساواک پیکر همسر بنده و تعدادی از شهدای دیگر را در دریاچه نمک قم دفن کردند.
دریافت متن کامل گزارش
@defapress_ir
@sangareshohadababol
دو سال از تدفین شهید گمنام در مرزی کلای بابل میگذرد. وضعیت بدون شرح
بدان امید که متولیان امر جدیت و تعهد بیشتری نشان دهند
ارسالی از مخاطبین
@sangareshohadababol
🔻در حاشیه مراسم تشییع رهبران مقاومت صورت گرفت؛ خانواده شهید رئیسی با خانواده نصرالله گفتگو و ابراز همدلی کردند
🔹همزمان با تشییع تاریخی پیکر رهبران جبهه مقاومت در روز یکشنبه ۵ اسفندماه، خانواده شهید رئیسی با حضور در بیروت ضمن شرکت در مراسم بدرقه و تشییع شهید نصرالله با خانواده شهیدان نصرالله و دیگر شهدای مقاومت گفتوگو و ابراز همدلی کردند.
🔹خانواده شهید رئیسی که به نیابت از شهید جمهور در مراسم وداع با رهبران مقاومت حاضر شدند، ضمن آرزوی علو درجات شهید نصرالله بر ادامه راه ایشان و حمایت مجدانه از حزب الله تأکید داشتند.
🔹پیش از این نمایندگان حزب الله لبنان، و خانواده شهید نصرالله در خردادماه سال جاری برای حضور در مراسم تشییع و بزرگداشت شهید جمهور به تهران و مشهد آمده و مراتب تسلیت سید حسن نصرالله و مقاومت حزب الله و مردم لبنان را به خانواده شهید رئیسی رسانده بودند.
@sangareshohadababol
امیدواری در روز تشییع سَیّدعزیز
داغون بودم، خسته و کلافه ...
ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، همه احوال داغونم، صدبرابر شد. هیچوقت حتی در خواب هم باور نمیکردم خبر شهادت سید را بشنوم.
۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوشسیما می نگریستم و با خود میگفتم:
- خدا کند دروغ باشد همه خبرها و شایعهها که میگویند سید زنده است، راست باشد!
ولی دنیا به کام من نچرخید.
قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد.
چند روز پیش گفتند:
- روز یکشنبه ۵ اسفند، تو و مسعود دهنمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا.
خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. میتوانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم.
هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا میدیدم که میگریم و بغض چندماهه میگشایم!
صبح یکشنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید.
(درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغربوعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفتوگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!)
جمعی شاید حدود صدنفر که خانوادههایی هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بیتوجه به همه، میان صفوف میدوبدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی میآوردند.
اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایسان اقامه شد. همهش با خودم میگفتم:
- حتما الان امروز که تشییع سیدعزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار.
نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حالواحوال با حاضرین.
به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتابهای اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونههایی را که فرستادی، دیدم.
آقا، نگاهی محبتآمیز به من انداخت و با لبخندی زیبا فرمود:
- باز که چاق شدی ...
و زدیم زیر خنده.
ماندهام با این شکم ورقُلُمبیده چیکار کنم. کاشکی میشد قبل از دیدار، پیچهایش را باز کنم و گوشهای پنهان کنم که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده نشوم!
رو در رو که شدم با آقا، چشم درچشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند:
- شما چطورید؟ چیکار میکنید؟
همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بیبازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یازهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند.
سر دلم باز شد. بغضم داشت میترکید. شروع کردم به نالیدن:
- آقا، خستهام، حالم خوب نیست، دارم کم میارم ...
آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و باتعحب گفت:
- چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست، الحمدلله همه چیز خوب است ...
نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این آرامش قلب شما را به من هم بدهد ...
- همه چیز خوبه و همه کارها به روال خودش دارد پیش میرود. امیدت به خدا باشد ...
میخندید و میخندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم و ناخواسته میگفتم:
- ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را به من هم عطا کند ...
واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگیام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب میکردم، همچونخورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد.
دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بر دوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بر دستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم که این نعمت الهی بر سرمان میتابد.
حمید داودآبادی
یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳
@hdavodabadi
@sangareshohadababol