🔴تنها وسایلی که از شهید مدافعحرم #مجید_سلمانیان به خانواده معظماش بازگشت!
شهید سلمانیان در زمان تیرخوردن به همرزم خود میگوید عمّامه و چفیهام را به عقب ببرید تا دشمن سوء استفاده نکند!
زوزه کفتارها در یوزه جهل است و بس!
از هیاهو نیست باکی،قوم مرگ آگاه را...
آبشار خون ما رؤیای دشت تشنگی است!
میپراند بغض کوه امروز خواب کاه را...
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🇮🇷 @sangareshohadababol
نقشه عملیاتی کربلای2 تاریخ عملیات 1365/6/10
✴️ خلاصه گزارش عملیات :
نام عملیات : کربلای 2
زمان اجرا : 10/6/1365
مکان اجرا : منطقه عملیاتی حاج عمران عراق – محور شمالی جبهه جنگ
رمز عملیات : یا اباعبدالله الحسین (ع)
ارگان های عمل کننده : ارتش و سپاه
اهداف عملیات : تصرف قله 2519 و ارتفاعات شهید صدر و خارج ساختن خطوط خودی از اشغال دشمن
تلفات دشمن :3200
عمليات كربلاي 2 در 10شهريور 1365درمنطقه حاج عمران، با شركت يك تيپ از لشكر 10 سيد الشهداء (ع) و تيپ 9 بدر، 12قائم، 21امام رضا 105قدس، 155 شهداء كه در مجموع به استعداد 28 گردان از سپاه انجام شد.
@sangareshohadababol
❇️ فرماندهي اين عمليات به قرارگاه سيدالشهداء (ع)، يكي از قرارگاه هاي تابعه نيروي زميني سپاه واگذار شد. درشب اول عمليات، تپه شهيد صدر، تخته سنگي و مقر فرماندهي دشمن به تصرف نيروهاي خودي درآمد و در جناح چپ، به علت عدم دستيابي كامل به هدف ها، رزمندگان عقب نشيني كردند.
درشب دوم، بارديگر نيروها از محور چپ دست به حمله زدند. اما موفقيتي به دست نيامد و عمليات با تصرف نيمي از هدف ها، به پايان رسيد.
از جمله ويژگي هاي مهم اين عمليات حضور يك گردان از اسيران داوطلب عراقي درزير مجموعه تيپ 9 بدر در اين عمليات است كه به نوبه خود براي اولين بار در طول جنگ اين اتفاق افتاد. دومين ويژگي شهادت شهيد محمود كاوه فرمانده لشكر ويژه شهدا كه آوازه شجاعت و دلاور مردي آن زبانزد همگان بود.
1-مدافع حرم سردارشهید حاج حسین همدانی
2-سردارشهید مهدی خوش سیرت
3شهید گلستانی
4-شهید قبادی
5-شهید قلی پور
6-شهید علی زاده
حماسه سازان عملیات کربلای2 لشگر قدس گیلان
@sangareshohadababol
👋ماجرای دست دادن یک دختر نامحرم به امام صدر ...
روزی امام صدر در یک کلیسا ( یا دانشگاه ) سخنرانی بسیار موثر و جذابی ایراد کرد و همه را مجذوب نمود.
اواخر سخنرانی یک خانم جوان و زیبا که از این توفیق یک عالم مسلمان بسیار دلخور بود به دوستانش گفت : من می دانم چه طور حالش را بگیرم و ضایعش کنم!
بلا فاصله پس از پایان سخنرانی در حالیکه همه را متوجه خود کرده بود جلورفت و دستش را به طرف ایشان دراز کرد . ایشان طبق عادت دستشان را روی سینه گذاشتند .🙌🏻
او هم که منتظر همین بود پرسید : می خواهید نجس نشوید ؟😒
ایشان بلافاصله پاسخ دادند: بل لاحافظ علی طهارتک!
فرمودند: "بلکه بر عکس تو آنقدر با ارزش و پاک هستی که چنین تماس هایی حریم قدسی و زنانه تو را می آلاید ..." 💗🙏
#نهم_شهریور
#سالروز_ربوده_شدن_امام_موسی_صدر
یک نفر ، یک خبر از عشق ندارد بدهد؟
دل ما خیلی از این بی خبری سوخته است...
@sangareshohadababol
آخرین روزهای زندگی شهید منوچهر مدق به روایت همسر1️⃣
فرشته ملکی میگوید: نفسهای ما به شکل دم و بازدم است ولی نفسهای روزهای آخر منوچهر دم - خون بود. وقتی دستانم را زیر دهانش میبردم که این خونها روی لباسش نریزد، دستانم میلرزید.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا،همسر جانباز شهید «سید منوچهر مدق» از عاشقانههای زندگی با همسرش در پشت خط مقدم گفت. جلوی خط، جایی بود که همسرش، با خدا جان بازی کرده و حال که به پشت خط رسیده بود، نایی برای زندگی و حتی ده دقیقه خواب راحت نداشت. فرشته برای این که همسرش یک روز بیشتر در این دنیا پیش او زندگی کند، هر روز به خدا التماس میکرد که منوچهرش زنده بماند، اما منوچهر دیگر توانی در بدن نداشت. روز آخر منوچهر، همسرش را به حضرت زهرا(س) قسم داده و گفته بود: «فرشته جان میشود از من دل بکنی؟ من دیگر بروم، خستهام.»خسته بود، اما نه از دردهای خود، بلکه از کسانی که فراموش کرده بودند، جانباز چه کسی بوده و برای چه آرمانهایی جنگیده است. فرشتهاش با اینکه دلداده بود، با اینکه رسم دل بریدن نمی دانست، با اینکه نفسش به نفس یار بسته بود، اما نام حضرت زهرا(س) که به میان آمد، تسلیم شد تا دقایقی بعد دلدارش در آغوش او آرام بگیرد و با ذکر "یا حسین" به اربابش ملحق شود. «فرشته ملکی» لحظه شهادت همسر را چنین روایت میکند:
همه ما همسران شهدا دوست داشتیم که بدانیم لحظه شهادت چه به آنها گذشت، چون ایثارگر اصلی آنها بودند و لطف خدا شامل حال ما شد که چند صباحی را در کنار آنها باشیم و به این عزت برسیم.
18 سال است یادآوری لحظه شهادت، تنم را میلرزاند
همه دوست داشتیم بدانیم که آخرین حرف شهیدمان، آخرین رفتار و آخرین دعای آنها چه بوده است. خیلی لحظههای سختی است. حدود 18 سال است که از روز شهادت همسرم میگذرد، ولی وقتی چشمانم را میبندم تنم میلرزد و آن لحظهها جلوی چشمانم شکل میگیرد، ولی قشنگ است.
التماس میکردم همسرم یک روز بیشتر زنده بماند
من برای این که منوچهر بیشتر زنده بماند، روز به روز سر خدا کلاه میگذاشتم. به عنوان مثال به خدا میگفتم: «یک روز بیشتر زنده بماند» و به خدا التماس میکردم. بهترین لحظههای زندگی این سن و سال الان ما است که انسان دوست دارد، همسرش کنارش باشد و وقتی که پیر میشوی همسرت کنارت بماند. به هر حال من برای روز به روز بودن با منوچهر دعا میکردم و همیشه فکر میکردم که خیلی عاشق همسرم هستم که دارم از خودم، جانم، تمام توانم و شاید بیشتر برای منوچهر میگذارم و او را پرستاری کنم که اخم به ابرو نیاورد.
نفسهای همسرم دم_بازدم نبود، دم_خون بود
نفسهای ما به شکل دم و بازدم است ولی نفسهای روزهای آخر منوچهر دم_خون بود. وقتی دستانم را زیر دهانش میبردم که این خونها روی لباسش نریزد، دستانم میلرزید و میدیدم که دیگر دستانم طاقت ندارد که زیر دهان منوچهر گرفته شود. وقتی داخل بیمارستان دکتر به من گفت که: «اینها خون نیست و تکه تکه ریههایش کنده و خارج میشود» من از منوچهر خیلی خجالت کشیدم و دیدم چه التماسی به خدا میکردم که منوچهر بیشتر بماند و منوچهر صدایش در نمیآمد.خجالت کشیدم چون هیچ وقت نمیخواستم جلوی منوچهر گریه کنم، اما اشک از چشمانم سرازیر شد.
@sangareshohadababol
آخرین روزهای زندگی شهید منوچهر مدق به روایت همسر2️⃣
گفت: فرشته جان میشود از من دل بکنی؟
منوچهر که حال من را دید، گفت: «فرشته جان میشود از من دل بکنی؟ من دیگر بروم، خستهام.» منوچهر از تحمل دردها خسته نبود، شاید دل او گرفته بود از اینکه هیچ کس دیگر یادش نمیآید که روز جانباز درب خانه او را بزند. هیچکس یادش نمیآید که این آدمها که بودند و چه کار کردهاند. منوچهر گفت: «من خستهام، من یک شهادت راحت نمیخواستم که یک تیر به من بخورد و شهید شوم، من آنقدر عاشق خدا بودم که میخواهم بروم و تا دم شهادت درد بکشم و بگویم خدا آنقدر دوستت دارم که میخواهم به عشق تو دوباره برگردم و این دردها را بکشم.»
رسم دل کندن بلد نبودم
ولی آن روز در بیمارستان منوچهر به من گفت:«من خستهام و دل بکن.» من رسم دل کندن بلد نبودم، من فقط بلد بودم دل ببندم. دائم دستانم بالا میرفت و میافتاد. یک دفعه منوچهر گفت: «تو را جان عزیز زهرا دل بکن.» من چه کسی باشم که اسم حضرت زهرا(س) بیاید و من نخواهم گوش دهم؟
گفتم: خدایا آنچه که راحتی و آرامش است برای منوچهر روزی قرار بده و میدانم که قسمتش در این دنیا نمیشود. بعد گفتم: «به یک شرط دل میکنم، منوچهر اگر یک دعا برای دنیایت بخواهی بکنی چی هست؟» گفت: «من هیچ دعایی برای دنیای خودم ندارم.» گفتم: «یک دعا» گفت:«کاش میتوانستم ده دقیقه راحت بخوابم.» نشد. گفتم:«خدایا پس آنچه که راحتی او است، روزیاش قرار ده.»
به عشق دیدار با خدا غسل شهادت کرد
بعد به من گفت: «میشود فرشته جان من غسل شهادت کنم؟» گفتم:«منوچهر داخل بیمارستان؟ بعد همه میگویند این بچه حزباللهیها همه کارهایشان عجیب و غریب است حالا با این همه وسیلهای که به تو وصل است؟» گفت: «نه نمیخواهم یک لیوان آب بده» و من خوشحال بودم از این که منوچهر میخواهد آب بخورد. لب تخت نشست و گفت:«خدایا به عشق تو در این مسیر قدم برداشتم، به عشق تو برای دفاع از مردمم رفتم، به عشق تو زندگی کردم، به عشق تو تمام این دردها را کشیدم، به عشق تو یک آخ را حرام نکردم و به عشق تو و دیدار تو غسل شهادت میکنم» و آب را روی سرش ریخت.
با ذکر یا حسین در بغل من و پسرم شهید شد
من نمیدانستم که آنقدر آب میتواند آدم را خیس کند ولی آن لحظه فقط داشتم او را خشک میکردم، چون داشت از پاهایش آب میریخت. مدتها بود که منوچهر به خاطر ترکشهای زیادی که در سینهاش بود، نمیتوانست سینه بزند، اما آن لحظه شروع کرد «یا حسین(ع)» گفتن و سینه میزد، به قدری که خون روی تختش ریخت که گفتند که ملحفههای آن را عوض کنیم. من و علی پسرم، بغلش کردیم و منوچهر داشت یا حسین میگفت و از دهانش خون میآمد و با دستش خون را پاک میکرد. لحظه آخر یک یا حسین گفت و دست من را فشار داد، من صورتش را نگاه کردم، یک لبخند زد و در بغل من و علی شهید شد.
ای کاش از قصه دفاع خسته نشویم
ای کاش شرمنده آنها نباشیم، ای کاش خجالت زده آنها نباشیم، ای کاش همه ما روزی که شهدا میایستند و قرار است ما به عنوان کسانی که مدیون آنها هستیم از کنار صف شهدا رد شویم، خجالت زده نباشیم. ای کاش بتوانیم بگوییم این جوانها چه کردند، به کجا رسیدند و از قصه دفاع خسته نشویم.
@sangareshohadababol
1️⃣سالروز ولادت
شهید غلام عباس گلی (نفروسط)
نام پدر : موسی
نام مادر:زلیخا شعبانی
تاریخ تولد :1342/06/10
تاریخ شهادت : 1366/02/08
محل شهادت : ماووت
گلزار:بالااحمدچاله پی
🌺یک عمر در معصیت خدا و نافرمانی او بودم و خواستم فردای روز قیامت در پیشگاه خداوند خجالتزده نباشم.
به جبهه رفتم، شهید شدم تا دِینم را به اسلام و قرآن ادا کنم، چرا که اسلام و قرآن حق بزرگی در گردن ماها دارند. به جبهه رفتم و شهید شدم که جبهه میعادگاه عاشقان الله است و کسی که عاشق خداست باید عاشق را در کنار معشوق دید و عاشقان خدا دو جبههها هستند.
🌸به جبهه رفتم و شهید شدم که با نثار خون خودم دشمنان اسلام را رسوا کنم و با رنگین کردن خونم عهد پیمان مجدد با امام و مکتبم بسته باشم.
رنگین و نثار کرده تا شما در جامعه فردا سربلند باشید و مباهات کنید که سهمی در این انقلاب و پیروزی جنگ داشته باشید...
همسرم! احترام پدر و مادر را داشته باش خداوند حافظ همه شماها
@sangareshohadababol
2️⃣ سالروز ولادت
شهید سیدعباس کریمی
نام پدر : سید علی اصغر
نام مادر:خانم جان عموپور
تاریخ تولد :1343/06/10
تاریخ شهادت : 1361/01/04
محل شهادت : رقابیه
گلزار: شهدای دیوکلا
🌼مرگ ما وقتی است که زنده بمانیم اما مقهور و سرافکنده و حیات حقیقی ما وقتی است که بمیریم اما سرافراز و پیروز.. پس برادران! ما رفتنی هستیم و چند صباحی بیش تر در دنیا نیستیم . خداوند در قرآن می فرماید إنا لله و إنا الیه راجعون. ما از خداییم و به سوی او باز می گردیم. ... برادران بیائیم توبه کنیم، بیاییم تا دیر نشده به خود آییم و خودمان را بشناسیم و ببینیم که خداوند برای چه ما را خلق کرد.خداوند ما را خلق کرد تا در مقابل او خاضع باشیم.خداوند راه بندگان را برای توبه باز کرد.
به برادران محصل این نصیحت من است که شما امید آینده رهبر و اسلام هستید. درس هایتان را ادامه دهید که انشاءالله در آینده بتوانیم با همکاری شما کشور اسلامی را خودکفا کنیم .
در دعای کمیل ودعای ندبه و دعای توسل شرکت کنید...درحال گریه از خدا عاجزانه بخواهید که حضور مهدی (عج) را نزدیک کند.
🌼
🌺🍃
🌸🍃🌸
@sangareshohadababol
3️⃣ سالروز ولادت
شهید علی عطر زاده نقارچی ( نفر اول سمت چپ )
نام پدر : شید الله
نام مادر : رضوان ذاکری
تاریخ تولد : 1346/06/10
تاریخ شهادت : 1361/08/16
محل شهادت : موسیان
از بسیجیان بحرارم شرقی بابل
❤️ جاویدالاثر❤️
@sangareshohadababol
4️⃣سالروز ولادت
شهید علی محمد نقدی گنجی(سمت چپ )
نام پدر : رجب علی
نام مادر:عالیه اسدپور گنجی
تاریخ تولد :1348/06/10
تاریخ شهادت : 1367/04/04
محل شهادت : جزیره مجنون
گلزار :پایین گنج افروز
✴️در 10 شهریور 1348،خداوند به «رجبعلي و عالیه»پسري هديه كرد كه بعدها يكي از هزاران سرباز برخاسته ازگهواره، براي به مقصد رساندن نهضت امام خميني شد.
علیمحمد با مراقبتهاي مادرش كه ارادت به اهل بيت(ع) داشت، بالنده شد و به سنّ فراگيري درس رسيد. از اینرو، دوره ابتدائیاش در دبستان زادگاهش پايينگنجافروزبابل گذشت. سپس، تحصیلاتش را تا پایان مقطع متوسطه، در مدرسه شهيد اسماعيلنژاد فعلی بابل ادامه داد.
سال 1363 به عنوان جانشین دسته در گردان امام علی به مناطق نبردعزیمت کرد.
در 13مرداد 1366، همزمان با عضویت درسپاه، درسمت مسئول دسته گردان مسلم رهسپار جبهه شد.
در خرداد 1367 ضمن حضور در شلمچه، آسیب دید.
و در نهایت،علیمحمد در 4 تیر 1367 در جزیره مجنون به فیض عظیم شهادت نائل آمد. اگرچه پیکر پاکش، درسال 1377 طی تشییعی باشکوه در گلزار شهدای زادگاهش به خاک آرمید.
@sangareshohadababol
5️⃣سالروز ولادت
شهید پرویز(کمیل) ایمانی شیرکلایی
نام پدر : ابراهیم
تاریخ تولد :1345/06/10
تاریخ شهادت : 1367/04/19
محل شهادت : شلمچه
گلزار: امامزاده عبدالحق زیراب
فرمانده تخریب لشگر 25 کربلا
🌹در سال 1362 به عنوان تكتيرانداز و آرپيجيزن، راهی مناطق عملياتي شد؛ اما در مهر 1362 نیز با حضور در اردوگاه كامياران، با اصابت تير آسیب دید.
در 26 آذر 1362، به عضويت سپاه در آمد و به عنوان مربي تخريب لشكر 25 كربلا به ادای تکلیف پرداخت.
در سال 1363، جهت گذراندن دوره آموزش تخصص فرماندهي در سپاه يكم ثارالله، روانه تهران شده، موفق به اخذ مدرك فوقديپلم نظامي گشت. او در همین سال در عمليات بدر، در سمت جانشين گردان تخريب حضور يافت. در تير 1365، بعد از شهادت محمدرحيم بردبارفرمانده تخريب لشكر 25 كربلا در عمليات كربلاي 1 ـ او اين مسئوليت را بر عهده گرفت.
در نهايت، کمیل در 19 تير 1367 به جمع ياران شهيدش پيوست. پيكر پاكش در گلزار شهداي «امامزاده عبدالحق» زيرآب به خاك آرميد.
@sangareshohadababol
🌹شهید کمیل ایمانی :
وصیتم، وصیت مظلوم تاریخ، دلسوز محرومان، عارف بالله، امیرالمؤمنین علی(ع) هست که در لحظات آخر عمر شریفشان به امت اسلام ارزانی داشتند.
اَلا ای مردم! در این دنیا پر پیچ وخم آنچه که باعث نجات من و شماست و آنچه که ما را از سقوط از خوی حیوانیت رهائی می بخشد، تقوای الهیست.
🌷و چه خوب است که همه به تکالیفمان عمل کنیم، تکالیفمان عبودیت حق تعالی که غایت آفرینش انسان هست می باشد نه اینکه به تجملات زندگی، کسب مقام و منصب، طرح نیست مشغول باشیم و از نصرت و رهبری مولا بی بهره بشویم.
آنکه ما را از مصیبتها و معصیتها بسوی سعادتها رهنمون کرد رهبری خردمندانه مردی بزرگ بوده و حال آنکه باید در مصائب و اهداف طرح ریزی شده در راستای پیشبرد انقلاب حامی و حافظ و یاور رهبر باشد امت است.
@sangareshohadababol