از آن دنیاى مادى و راحت طلبى گذشتم
و به دنیای درد و محرومیت، رنج و شكست،
اتهام و فقر و تنهایى قدم گذاشتم.
با محرومین، همنشین شدم و
با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم.
از دنیاى سرمایهداران و ستمگران گذشتم
و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم
و با تمام این احوال متأسف نیستم...
#شهید_مصطفی_چمران
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
هنگام صحبت با نامحرم سرش را پایین می انداخت.
حجب و حیا در چهره اش موج میزد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش میرفت اگر خانمى وارد مغازه میشد کتابی در دست میگرفت سرش را بالا نمی آورد و میگفت:«پدر شما جواب بده...»
#شهید_سید_مجتبی_علمدار
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
خواهرانم
از شما تمنا دارم!
به پهلوی شکسته فاطمه زهرا (س)
قسمتان می دهم که
حجاب را ؛ حجاب را ؛ حجاب را
رعایت کنید ...
#شهید_حمید_رستمی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
برایش صبحانه آماده کردم برگشت رو به من گفت : «آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟!» خیلی دلم گرفت. گفتم: «چرا این طور میگی ، مگه اولین باره میری مأموریت ؟!».
موقع رفتن به من گفت: «فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم بقیه هم هستن چطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون
من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم.» به حمید گفتم :«پشت گوشی بگو یادت باشه من منظورت رو میفهمم» . قرار گذاشتیم به جای
دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه !
خوشش آمده بود ، پله ها را می رفت پایین بلند بلند میگفت: «فرزانه یادت باشه!»
من هم لبخند میزدم میگفتم :«یادم هست»
#شهید_حمید_سیاهکلی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
زمانی که محمدحسین به دنیا آمد، عمو و داییاش شهید شده بودند. از همان دوران کودکی عاشق نماز خواندن بود.
وقتی پدرش قامت میبست، پشت سر پدرش میایستاد و نماز میخواند. وقتی نماز تمام میشد، همراه با پدرش زیارت عاشورا میخواند و میگفت: هر کس زیارت عاشورا بخواند، شهید میشود! محمدحسین از کودکی عاشق شهادت بود..
#شهید_سیدمحمدحسین_میردوستی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
اونقدر سینه میزد
بهش گفتم: حمید، کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن لازم نیست اینهمه خودت را اذیت کنی.
گفت: فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچوقت نمیسوزه. چه این دنیا چه اون دنیا....
بارها این جمله را در مورد سینهزدنهایش تکرار کرد. بعدها من متوجه راز این حرف حمید شدم! که ترکش همه بدنش را سوزانده بود، جز سینهاش را..
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
میگفت:جـوریزنـدگیڪن
ڪھوقتـیصبـحپاهات
زمیـنرولمـسمیڪنھ؛
شیطانبگهاوھبـازاینبیدارشد'!🚶🏾♂
#شهیدجهادمغنیه
#شهیدانھ
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
ترکش خمپاره پیشونیش را چاک داده بود، خون از سرش جاری و از دستش می امد روی زمین، ازش پرسیدم چه حرفی برای مردم داری؟ با لبخند گفت: از مردم کشورم می خواهم وقتی برای خط کمپوت می فرستند، عکس روی کمپوتها را نکنن! گفتم داره ضبط میشه برادر ی حرف بهتری بگو با همون طنازی گفت: اخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده! 😄
#اللهم_ارزقنا_شهادت💔
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
ازش پرسیدم: چیکار میکنی
که این متن ها رو مینویسی ؟!
گفت: خودمم نمیدونم..
اما اگه میخواۍ که اینجوری شی
وضو بگیر دو رکعت نماز بخون آب وضو
خشک نشده و هنوز سرت رو برنگردوندی
همونجا با همین نیت شروع کن بنویس..
بهت میدهند.. :)
پن: رفقاشون میگن میز کار آقاسید
همیشه رو به قبله بوده..
#شهید_سید_مرتضی_آوینی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
اگر میخواهید کارتان برکت پیداکند♡
بہ خانواده شهدا سربزنید،زندگے نامہ شهدا
رابخوانید.ツ
#شهید_مصطفے_صدر_زاده
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
https://eitaa.com/sangarshoad
🌷حاج محمود در کارش، آدم منظم و بسیار جدی بود. در وادی رفاقت هم برای دوستانش سنگ تمام می گذاشت. شرایط را هم به خوبی درک می کرد. آن جا که جنگ بود و برای روحیه ی نیروها احتیاج به شوخی و ... بود دریغ نمی کرد. وقتی هم که در شهر بودیم و شرایط تغییر می کرد و عنصر زمان بسیار مهم بود او یک مدیر کارآمد بود.
#شهید_محمود_شهبازی
#رفیق_شهیدم
#خاطرات_شهدا
#سنگر_شهدا
#رفیق_آسمونی
https://eitaa.com/sangarshoad
درلحظہےشهادت؛
لبخندزیبایےبرلبانشبود!
بعدهاپیغامدادوگفت:
اینبالاترینافتخاربودکہمن؛
درآغوشامامزمان(عج)جاندادم!"
#شهید_تورجی_زاده
#خاطرات_شهدا
#رفیق_شهیدم
#سنگر_شهدا
#رفیق_آسمونی
https://eitaa.com/sangarshoad