eitaa logo
سنگرشهدا
7.2هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
تبسم ڪردی و صبحم چہ زیبا شد دل افروزم خوشا چشمے ڪہ صبح او بہ لبخند تو وا گردد #شهید_حسین_رضایی #شهید_عبدالصالح_زارع #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#آقـــــا_بیـــــا رِسیـــده سن حضرت بہ سݩ نــــــوح امـــٰا شمار مـــردم ڪشتے نڪرده تغییــــــرے #اللهم_عجل_لولیک_الفرج ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
مستاجر بود... برای تامین زندگی زیر بار خیلی از شغل ها که موجب گرفته شدن حریتش میشد نرفت! وقتی هم دستش خالی بود به میدان کارگران شهر میرفت و بعنوان کارگر بنایی سرکار میرفت! گاهی لباس روحانیت به تن داشت و دست‌هایش اثر کچ کاری!! جمله #سردار_ذوالنور در مراسم وداع با پیکر شهید علی تمام زاده تعبیر زیبایی بود: "گردی از دنیا بر دامن این شهید ننشسته بود" #شهیدمدافع_حرم_علی_تمام_زاده #ملقب_به_ابو_هادی #روزشهادت؛ ۹۴/۸/۱۶سوریه iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🔴 حسن روحانی؛ 🔹طی سالهای دولت روحانی قریب ۶۰ درصد از واحدهای تولیدی تعطیل شده اند. عباس پاپی زاده نماینده مردم دزفول در مجلس می گوید: «طبق آمار موجود ۶۰ درصد از واحدهای تولیدی کشور به صورت تعطیل و نیمه تعطیل درآمده‌اند». 🔸مهدی یکتا دبیر اتحادیه تولید و صادرات نساجی و پوشاک ایران می گوید: «چند سال است که در بخش پوشاک واردات قانونی نداشته و تقریبا تمام پوشاک خارجی از طریق قاچاق وارد کشور می‌شود. آنچه در چند سال گذشته از دولت دیده‌ایم صرفا شعار و حرف بوده است». 🔹محمد سلیمانی نماینده مردم تهران در دوره نهم مجلس شورای اسلامی با اعلام این خبر که در دولت روحانی بیش از ۱۵ هزار واحد تولیدی و صنعتی به طور کامل تعطیل شده‌اند و مابقی با کمتر از ۵۰ درصد ظرفیت فعال‌اند، گفت: دولت از شعاردهی دست برداشته و باید به صحنه اقدام و عمل روی بیاورد. 🔸جلیل طباطبایی رئیس انجمن آسفالت از تعطیلی ۸۰ درصد کارخانه‌های تولید آسفالت خبر داد: از ۶۵ کارخانه فعال در صنعت آسفالت کمتر از ۱۰ کارخانه فعال است و بقیه کارخانه‌ها بیش از دوسال است که هیچ فعالیتی ندارند. 🔹بخشی از مهم ترین کارخانجاتی که طی سالهای ریاست جمهوری حسن روحانی تعطیل شده اند: تعطیلی شرکت داروگر با سابقه ۹۰ ساله، اولین کارخانه تولید لوازم خانگی ایران با نام «ارج» با قدمت ۵۰ سال، کارخانه فولاد سبزوار، کارخانه پارس کروم خزر بعنوان تنها کارخانه تولید چرم خاورمیانه، کارخانه قند ورامین، تعطیلی بیش از ۱۷ کارخانه کاشی و سرامیک در کشور، تعطیلی ۷۰ درصد کارخانه های نساجی کشور به گفته رئیس هیئت مدیره انجمن صنایع نساجی. 🔻فقط در سال ۹۵ بیش از ۱۲۴ کارخانه تولیدی مهم تعطیل شده: http://langarnews.ir/?p=79372 🔸با وجود این تعطیلی گسترده کارخانجات تولیدی اما دست اندرکاران امر در یک فرار رو به جلو، یعنی آقایان حسن روحانی، اسحاق جهانگیری، علی لاریجانی بصورت هماهنگ به آیت الله رئیسی حمله کرده و مدعی شده اند که دستگیری برخی از مفسدین باعث تعطیلی کارخانجات شده! ماجرا از این قرار است که مدیر یکی از کارخانجات در شهر فسا استان فارس، با فروش مواد اولیه کارخانه در بازار و عدم پرداخت حقوق چند ماه گذشته کارگران، موجب تعطیلی این کارخانه از مردادماه شده بود و کارگران از او شکایت کرده بودند و سپس دستگاه قضایی اقدام کرد! 🔹نکته دردناک ماجرا آنجاست که حسین فریدون برادر رئیس جمهور، مهدی جهانگیری برادر معاون اول رئیس جمهور، پوری حسینی رئیس سابق خصوصی سازی، احمد عراقچی معاونت ارزی بانک مرکزی برادرزاده عراقچی تیم مذاکره کننده، دختر نعمت زاده وزیر صنعت سابق، داماد شریعتمداری وزیر فعلی صنعت و ... سایر خرمهره های فساد اقتصادی بوده اند که حالا به دام دستگاه قضا افتاده اند و تخریب آیت الله رئیسی برای فراری دادن ایشان از میدان مبارزه با فساد به بهانه سیاسی کاری و جناحی و ... است؛ سلطان تعطیل کشور را تعطیل کرده اما دیگران را متهم به تعطیلی کارخانجات می کند! ✍ داود مدرسی یان iD ➠ @sangarshohada🕊
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 #ڪلیپ وداع فرزند شهید با پیکر مطهر بابا حامد عزیزش در #معراج_شهدا #مدافع_حرم #شهید_حامد_سلطانی که چند روز قبل بر اثر انفجار تله انفجاری در سوریه به کاروان #شهدای_مدافع_حرم پیوست. #شهید_حامد_سلطانی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شهید_آوینــــے ✍کجا از مـرگ می هراسد آن کـس کہ بہ جــاودانگـی روح در جـوار رحـمت حـق آگـاہ اسـت؟؟؟ #شهید_علی_اکبر_عربی iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
ڪاش مے شد بچہ ها را جمع ڪرد .. سنگر آن روزها را گرم ڪرد .. ڪاش مے شد بار دیگر رفت ... جنگ عشقے ڪردو تیرے خورد و رفت ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده: رحمان سلطانی 💢قسمت یازدهم: مسابقه من و جوجه لاکپشت 🌴 هوا که تاریک شد حرکتمو دوباره شروع کردم. خیالم راحت بود که دیگه دشمن نمی تونه منو ببینه. اولش سینه خیز میرفتم یخورده که دور شدم بلند شدمو و یه پایی می دویدم. خیلی تلاش میکردم هر چه زودتر به خط برسم و از این وضعیت نجات پیدا کنم. از نظر خودم مثل موشک می رفتم ، ولی بعد از یه ساعت که نگاهی به پشت سر مینداختم می دیدم فوقش صد متر راه رفتم. انگار دو تا وزنه سنگین به پاهام بسته بودن. ضعف و خستگی تموم بدنمو گرفته بود و تشنگی امونمو بریده بود. از بس خون ازم رفته بود که سرم گیج می رفت. لباسام هنوز خیس و ِگلی بودن و براحتی سرما رو جذب خودشون می کردند. نه می تونستم اونا رو در بیارم و دور بندازم نه با اون هوا خشک میشدن. بی تحرکی اون دوازده ساعت روز قبل هم لباسا رو تبدیل کرده بود به یه تکیه چوب خشک. باید بخاطر خودم اونا رو تحمل می کردم تا بلکه به جایی برسم که بتونم اونا رو عوض کنم. نماز مغرب و عشامو که با همون وضع خوندم مسیرمو ادامه دادم. بعضی وقتا انگار خوابم میبرد. با خودم می گفتم آخه الان چه وقت خوابه. ولی خواب نبود . پی در پی از هوش می رفتم و مثل یه جنازه بی حرکت می موندم. اگه انفجار گلوله های توپ و خمپاره در اطرافم نبود شاید هیچوقت به زندگی برنمی گشتم. باید ممنون میشدم از بعثیا که از خوابشون میزدن و برا زنده موندنم مدام طناب توپا رو می کشیدن. از غروب آفتاب تا یکی دو ساعت مونده به اذان صبح این تناوب بین حرکت و بی هوشی ادامه داشت و تنها توقف اختیاریم همون چن دقیقه ای بود که برای نماز مغرب و عشا انجام شد. کورنومتر نداشتم ببینم تو ساعات گذشته چقدشو حرکت کردم و چقدر بیهوش بودم. ولی همینقد می دونم که اگه با یه جوجه لاکپشت مسابقه میذاشتم، اون ده بار مسافت بین شروع تا پایونو رفته بود و هر وقت که از کنارم رد میشد یه گاز کوچولو از پام می گرفت و می رفت.😉 با روشن شدن تعدادی منور چشمم به پایگاهی خورد که از دور پیدا بود. مسیرمو به سمت اون پایگاه ادامه دادم و مثل ماشینی که بنزین سوپر بریزن تو باکش، گازشو گرفتمو با حداکثر سرعت «مثلا دویست متر در ساعت» به سمتش حرکت کردم. نزدیک مقر که شدم دیدم از پایگاهای متروکه عراقه. وارد محدوده پایگاه شدم و به لطف منورای اهدایی حزب بعث دیدم دو ردیف اتاق سیمانی روبرو هم ساخته شده و یه محوطه بزرگ بین اوناس و اینقد توپ و خمپاره خورده بود تو پایگاه که سقف اکثر اتاقها فرو ریخته و مخروبه شده بودن. به هر حال کاچی بِه از هیچی و این نشانه خوب و امیدوارکننده ای برام بود. تازه متوجه شدم که اصلا از مسیر دیگه برگشتم چون شب عملیات همچین مقر و پایگاهی در مسیر حرکتمون نبود. به هر حال رسیدن به اینجا و پناه گرفتن توی اتاقا یه موفقیت بود و حداقل منو از شر سرما و ترکشای سرگردون نجات میداد ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✫⇠#قسمت ✍نویسنده: رحمان
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده: رحمان سلطانی 💢قسمت دوازدهم: واقعا کویت بود یکی از اتاقا نسبتا سالم بود و رفتم داخل. بابا اینجا کویته! یه تخت خوابِ آهنی با تخته های چوبی روش. از فرط خستگیِ شدید رو همون تخت خوابم برد. تو دو سه ساعتی که به روشن شدن هوا مونده بود دَها بار با صدای انفجارای سنگین از خواب میپریدم و چن لحظه بعد دوباره خوابم میبرد. شبی پر از کابوس و وحشت بود و لحظه ای نبود که پایگاه رو نکوبن. نمی دونم چی دیده بودن و برای چی این همه گلوله رو حروم اون میکردن. شاید از ترس پناه گرفتن رزمنده های ما یا واقعا بی هدف، نمی دونم. چن دقیقه ای هم صدای انفجار قطع میشد و خوابم می برد با کابوسی وحشتناک از خواب می پریم. خواب می دیدم عراقیا پایگاه رو محاصره کردنو دارن بسمتم میان. یه وقتم می دیدم بچه ها رسیدند اینجا و با داد و فریاد خودم که من اینجام. من زخمیم از خواب می پریم. یه وقتایی هم خواب می دیدم برگشتم ایران و پیش خونواده ام هستم. آخه بابا تو یه شب اونم دو سه ساعت چند فیلم و سریال باید آدم ببینه. همشونم اکشن و هیجانی ! اون شب بجای خواب و استراحت ، یه تراژدی پر از کابوس، انفجارای پی در پی، درد و عطش برایم رقم خورد ، ولی هر چه بود بهتر از شب و روز قبلش بود. فاتح و فرمانده بلا منازع پایگاه شده بودم و مشکل خاصی غیر از اونایی که گفتم نداشتم ، یه مشکل کوچولوش این بود که وسط آتیش دو طرف بود و هر گلوله ای که از طرف ایران یا عراق خرجش کم بود و پا می کرد میخورد تو سر کچل من. با زدن سپیده صبح نمازمو خوندم و فضولیم گُل کرد. روی دیوارا چن دست لباس تر و تمیز به میخ اویزون بود و تعدادی پلاستیک که چیزایی توشون بود. انگار دنیا رو بهم دادن. سریع پوتین پای راستم که سالم بود رو دراوردم . پای چپم بشدت آسیب دیده بود و استخون ساقم پام تراشیده و انگشت سبابه ام دو نصف شده بود و پوتین پای چپم پر از خون بود و دراوردنش خیلی درد داشت. خوشبختانه بسته کمکای اولیه اونجا بود و از تیغ جراحی تا باند و بتادین و چسب همه چی بود. با تیغ جراحی از بغل پوتینو شکافتمو و از پام بیرون کشیدم. بعدش رفتم سراغ لباس. لباسای خیس و خونی و گِلمالی شده رو کندم . نگاهی به اطراف کردم کسی نگاهم نمی کرد. به اجنه اطرافم گفتم چشما رو درویش کنن و لباس زیرا رو هم دراوردم و یه شورت و یه زیر پوش رکابی آک پوشیدم. یه پیراهن نظامی عراقیم تنم کردم که سردم نشه و رفتم سراغِ پانسمان زخمام. حسابی با بتادین شستمو باند پیچی کردم و روشون چسب زدم. خونریزی هم دیگه نداشتم و از این بابت خیالم راحت شده بود. تو شلوارا گشتم همشونو برای دو نفر دوخته بودند و مثل کیسه خواب تو یه لنگه شون جام میشدم. آخرش یکی رو که کمی کوچکتر بود پام کردم و یه فانوسقه هم روش. پوتین پای راست که سالم بود رو پام کردم. ولی دیگه پوتین پای چپ قابل استفاده نبود. باید فکری برای پای چپم می کردم. انگار برادران بعثی می دونستن من میام اینجا و چه نیازای دارم. همه چیز رو برام جا گذاشته بودن بجز آب و غذا. یه جفت چکمه پلاستیکی پیدا کردم و لنگه چپشو پام کردم. برای چی چکمه پلاستیکی اورده بودن اونجا اینش اصلا مهم نیست. حالا دیگه اون رزمنده تر و تازه نبودم. خشک و اتو شده و پانسمان شده و لباس نو. دیگه سرما اذیتم نمی کرد و مقداری روحیه گرفته بودم و برای ادامه راه و رسیدن به خط خودی شروع کردم به نقشه کشیدن. طلبه آزاده، رحمان سلطانی ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 7 📿 9 📿12📿 16 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 449 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_عباس_آبیاری ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#شهید_سعید_سامانلو ❤️ از هر چہ هست و نیست گذشتم ولے هنوز در مرز چشمهاے تو گیرم فقط همین … #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊