eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ قطار مى رود تو مى روى تمام ایستگاه مى رود و من چقدر ساده ام که سال هاى سال در انتظار تو کنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده هاى ایستگاه رفته تکیه داده ام #قیصر_امین_پور پ.ن: تقدیم به مناسبت سالروز شهادت #خـداحـافـظ_عـزیـزم! دردناڪ تـرین جمله ای ڪه یڪ #همسـر به شـوهـر شهیـدش میتـونه بگه: #شهـادتت_مبـارڪ_عـزیـزم...! در معــراج شهـدا #حمید_سیاهکالی_مرادی #سالروزشهادت #یادش_باصلوات 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ برای شهادت و برای رفتن تلاش نکنید برای رضای خدا ڪار ڪنید بگویید : خداوندا نه برای بهشت و نه برای شهادت ، اگر تو ما را در جهنمت بیندازی فـقط از مـا راضی باشی برای مـا کافـی است . #شهید_علی_چیت_سازیان #سالروز_شهادت🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢مسابقه دو با مانع پاراالمپیک با ورود هر نفر به داخل این تونل مرگ، پذیرایی آغاز می شد و حجم زیادی از چوب و کابل و سیم خارادر بود که بر پیکر آزرده و خسته بچه ها مانند توفانی سهمگین وارد می شد. کمتر اسیری بود که از این صف خارج بشه و جایی از بدنش سالم مونده باشه . تعدادی دچار جراحات سنگین و بعضا شکستکی استخون شده بودن. نوبت اتوبوس ما که شد چن سرباز بعثی اومدن بالا و با فحاشی و تندخویی فریاد می زدن«واحد واحد». یعنی یکی یکی پیاده بشید. دو نگهبان هم جلوی درب اتوبوس قرار گرفتن و مراقب بودن که مبادا یه وقت دو نفر با هم پیاده بشن و کمتر مورد عطوفت و نوازش قرار بگیرن. تعدادی از بچه ها پیاده شدن و من با چشمای مضطرب به این صحنه های وحشتناک خیره شده بودم تا اینکه نوبه منِ بی نوا شد. با پایی مجروح و جثه ای کوچک باید از میون اون همه گرگ درنده عبور می کردم. جای تامل و فکر نبود و تنها راه زنده موندن ، این بود که با حداکثر سرعت از داخل این تونل باید عبور می کردم. هر کس توقفش بیشتر میشد یا به زمین میفتاد ، بیشتر درب و داغون میشد. پای چپم رو که مجروح بود و نمی تونستم زمین بزارم رو به پشت رانم چسبوندم و با پای راست و حداکثر سرعت شروع کردم به دویدن. دویدن که چه عرض کنم مثل کانگرو می پریدم. چه حالی میداد با یه پا پریدن و عبور کردن از میون اون همه موانع. چیزی شبیه مسابقات دو با مانع پاراالمپیک معلولا بود . تلاش کردم زودتر خودمو به انتهای صف برسونم. رسیدن به آخرِ صف یه موفقیت بزرگ بود. گرچه امکان نداشت بی نصیب نمونی و دهها ضربه سنگین رو نوش جان نکنی ، ولی به هر حال کمتر خوردن و زنده موندن غنیمت بود. هر ضربه ای می تونست منجر به مرگ یا نقص عضو بشه. هر یه ثانیه تاخیر مساوی بود با ضربات بیشتر و مهلک تر. لذا تموم انرژی و توانمو جم کردمو با تمام قدرت یه پایی شروع کردم به دویدن. خودم نمی دونم با چه سرعتی دویدم ولی اینو می دونم تو شرایط عادی اونم دوپایی همچین سرعتی نداشتم. عجب دویی داشتم و خودم نمی دونستم! باریک الله رحمان یادت باشه پات که به ایران رسید باید بشی عضو تیم ملی دو صدمتر. بعضی وقتا یکی از بعثیا کتف آدمو می گرفت و بقیه میزدن که هیچکس قِسر در نره. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sanarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢هیچکس خودشو نمی دید میدون جنگ بود و دو طرف تو این مبارزه تلاش می کردن. یه طرف برای کمتر کتک خوردن و طرف دیگه حریصانه برای بیشتر زدن و عقده خالی کردن. چشمتون روز بد نبینه هر چی باشه جون آدمیزاد شیرینه و اونام هیچ رحم و مروتی نداشتن. گر چه نسبت به خیلیای دیگه تونستم مسیر پر از موانع رو سریعتر طی کنم ولی در عین حال جایی از بدنم نبود که ضربه ای به اون نخورده باشه. تو اون شرایط و دقایق کوتاه با وجود اینکه با حداکثر سرعت می دویدم ولی انگار خط پایانی نبود و طول تونلِ مرگ کیلومترها به نظر می رسید و انگار ساعتا طول می کشید که به آخر برسی و این خاصیت لحظات سخته که بسیار کند سپری میشه. انگار زمان متوقف شده بود. هر چه بود تموم شد و هنوز زنده بودم و نفس می کشیدم ، حداقل شکر خدا استخونام سالم بودن و جایی نشکسته بود. با هر هول و ولایی بود به انتهای مسیر رسیده و داخل آسایشگاه شدم. با خودم می گفتم این منم؟ دور از جونِ بچه ها ، مثل گله گوسفند، داخل آسایشگاه تلنبار شدیم و درها بسته شد. هنوز نمی دونستیم چه بر سرمون اومده! با فروکش کردن خشونت دشمن، نگاهامون به یکدیگه دوخته شد و به سر و صورتای خونی و دست و پاهای پاره شده و بدنای سیاه شده از ضربات کابل و چوب نگاه می کردیم، عجب صحنه ای بود. انگار هیچ کس خودشو نمیدید و همه زُل زده بودیم به همدیگه. مات و مبهوت از این همه شقاوت و سنگدلی دشمن و از این همه لطف الهی بخاطر زنده موندن بچه ها وسط اون مهلکه بزرگ. حالا که بعد از ۳۲ سال از اون ماجرا قلم بدست گرفته و دارم خاطراتمو می نویسم ، موی بدنم سیخ شده. مگه میشه لطف خدا نباشه و این همه افراد که اکثرشون مجروح و بدحال بودن از داخل اون صف طولانی عبور کنن و هنوزم همه زنده باشن. توصیفش هم سخته تا چه برسه به خود ماجرا. یخورده که گذشت و حرارت و گرمی بدنها فرو نشست ، آه و ناله مجروحا شروع شد. اونجا ناله کردن هم جرم بود و صدایی از مجروحی بلند می شد پشت بند آن رگباری از کابل بود که بر بدنش فرود میومد. هنوز داشتن دور و برمون مثل اجل معلق می گشتن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 17 📿 22 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
باز روحم روی ڪارون مے‌رود سوے #فڪہ، سوے مجنون مے‌رود.. خاڪ اینجا قطعہ اے ازڪربلاست رد پوتین‌هاے #مردان بے ادعاست #شهید_سید_مرتضی_آوینی #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
🔸️ : آمریکا در طول این ۴۱ سال هر روزنه ای( شاهراه که جای خود داره ) که میتوانست به انقلاب اسلامی و مردم ایران در جهت توسعه و رفاه و پیشرفت و استقلال کمک کنه کرد و هر روز دامنه تحریمهاش رو گسترده تر و عمیقتر کرد!! آمریکا در تحریمهای زعم خودش فلج کننده حتی به داروی بیماران هم رحم نکرد !!! 🔸️ : در طول این چند روزی که اینترنت بین الملل ایران قطع شده بسیاری از افراد و گروهها و موسسات و نهادها ( داخلی و بین المللی ) گزارشهای بلند و بالایی داده اند که نظام و مردم ایران چه زیان های اقتصادی هنگفتی از این قطعی اینترنت دیده اند!!!! حتی آمریکا و همپیمانانش هم چندین بار ابراز نگرانی و ناراحتی کرده بابت این موضوع!!!! ✴ حال سوال اینجاست !!! 👈 اگر واقعا اینترنت بین الملل اینقدر برای اقتصاد ایران مهم و سودآور است چرا آمریکا در لیست بلندبالای تحریمی اش قرار نداده ؟؟!!!! 👈 منافع آمریکا از اینترنت چیست که اینقدر برایش با اهمیت و ارزشمند است؟؟!!! که قطع بودنش را در جهت ضربه به منفع اش میبیند؟؟!! 👈 آیا واقعا ارقام و اعداد این آمارها درست و دقیق است یا صرفا در جهت القاء اهداف خاصی به مخاطبین منتشر میشوند؟؟!!! ( تکنیک مستندات علمی از مجموعه تکنیک های اقناء رسانه ای ) iD ➠ @sangarshohada🕊
توگودال #شهیدپیداڪردیم هرچہ خاڪ بیرون میریخت بازبرمیگشت! اذان شدگفتیم بریم فردابرگردیم شب خواب جوونے رودیدم گفت دوست دارم گمنام بمانم بیل رابردارو ببر.. سرے است درگمنامے سرے عاشقانہ iD➠ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ #گذرے_بر_سیره_شهید ✍بخشندگی و سخاوت شهید محمد حسین در دوران نوجوانی و جوانی خود در پایگاه مسجد فعالیت میکرد ، در یکی از شب های سرد زمستانی وقتی که با هم به خانه برمیگشتیم، پیرمرد دستفروشی در کنار خیابان بساط پهن کرده بود و دستکش و کلاه و لباس زمستانی میفروخت محمد حسین با دیدن این صحنه به سمت پیرمرد رفت و تمام وسایل او را خرید تا آن پیرمرد مجبور نباشد در آن سرما در کنار خیابان تا آن موقع شب دستفروشی کند ،بعد از اینکار خوشحالی خاصی در چهره اش پیدا بود بعد فهمیدم که شهید وسایلی که خریده بود را به مستمندان و نیازمندان داده بود #شهیدی_که_بازبان_روزه_به_شهادت_رسید راوے : #دوست_شهید #شهید_محمد_حسین_عطری🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بــــرادر! میدان #دفاع از حـــــق مـــــرد میخواهد نہ پوتین.. #شهید_محمد_ابراهیم_همت #مردان_بے_ادعا🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ : شهدا را فراموش نڪنيم، شهدا زنده‌اند هر چه خواستہ ام، از شهدا و امام ‌رضا(ع) گرفتہ ام شما هم هر چه ميخواهيد، از شهدا بخواهيد. #شهید_میثم_نظری🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢صلیب سرخ میاد بالاخره نگهبانا و نیروهای بعثی رفتن و درها رو قفل کردن و ما موندیم و غریبی و دردی که از همه جای بدنمون احساس میشد. بچه ها به هم دلداری میدادن و به صبر دعوت می کردن. همه زیر لب ذکر و دعا می گفتن. بعضیا می گفتن بچه ها نگران نباشید و دیگه تموم شد و اینم فقط به خاطر زهر چشم گرفتن اولیه از ما بود. اینجا اردوگاهه. صلیب سرخ میاد و ثبت نامِمون می کنن و میتونیم برای خونواده هامون نامه بنویسیم و دیگه خبری از کتک و شکنجه نیست. هر چه بود این حرفا بد نبود. برای حفظ روحیه و اینکه بتونیم این وضعیت رو تحمل کنیم لازم بود. حالا بمونه که هیچکدوم از این حرفو حدیثای اون شب محقق نشد و بعثیا برای ما خوابی دیگه دیده بودن. هیچ چیزی تو اون شرایط بدتر از مایوس شدن و خودمون رو باختن نبود. هر چه فشار دشمن بیشتر میشد و سختیا مثل سیل و طوفان از همه جهت ما رو احاطه میکرد، همدلی و صمیمیت و از خود گذشتگی و دلداری دادن به یکدیگه هم بیشتر میشد. اون شب استثنائی رو با دلخوشی دادن به هم پشت سر گذاشتیم، غافل از اینکه روزایی سخت تر در پیشه و سرنوشتی به مراتب مخوف تر و هولناک تر در انتظارمونه. هیچوقت فِک نمی کردیم که اولین گروه از اسرایی باشیم که قراره بصورت مفقودالاثر نگهداری بشیم. زمانی که ایران بودیم شنیده بودیم اسرا برای خونواده شون نامه می نویسن و حتی بعضی وقتا عکس می فرستادن. پسر عمه و خود من بنام عباس قادری همون روزای اول جنگ تو قصرشیرین اسیر شده بود و زن و بچه داشت. بعد از مدتی نامه اش اومد و هر چن ماه یه بار از طریق هلال احمر نامه رو به همسرش میدادن و جواب نامه رو براش می فرستادن. ولی وضعیت ما به گونه ای دیگه رقم خورده بود. نه تنها چن هفته و چن ماه بعد ، بلکه هیچگاه تا روز آخر پای صلیب سرخ به اردوگاه نرسید و ما تا آخر مفقود الاثر باقی موندیم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢گذر از تونل وحشت به آمار مرگ دست بعثیا تا روزای آخر اسارت برای شکنجه و به شهادت رساندن بچه باز بود. بارها به ما می گفتن شما برای ایران مُردید. هر وقت بخوایم شما رو میکشیم و همینجا دفنتون می کنیم. البته این فقط یه تهدید نبود ،بلکه واقعیت بود. بسیاری از ما بعنوان شهید اعلام شده بودیم .خونواده خیلی از همین بچه هایی که داشتن اینگونه اذیت و شکنجه میشدن با تصور اینکه تو عملیات شهید شدن و جنازه شون جا مونده براشون مراسم ختم گرفته بودن. اصلا مسئولین جمهوری اسلامی فِک نمی کردن صدام و رژیم بعثی همچین تصمیمی بگیره که دیگه تمامی اسرا رو تا پایان جنگ بصورت مفقودالاثر نگهداری کنه و به صلیب سرخ معرفی نکنه. این تصمیمی غیر انسانی بود که صدام بر ای اِعمال فشار بیشتر به نظام جمهوری اسلامی و مردمِ ایران گرفته بود تا بتونه از اون بعنوان برگ برنده ای استفاده کنه. بالاخره اون شبِ بیاد موندنی و تونل وحشتش تموم شد بدون اینکه حتی جرعه ای آب به بچه ها بِدن، از شدتِ سرما به هم چسبیده بودیم و مثل یه عده بچه یتیم روی کف سرد و سیمانی آسایشگاه سرمونو زمین گذاشتیم و از فرط خستگی خواب رفتیم. خوابی توام با بیدار شدنای مکرر و دردای شدید و سرمای فلج کننده. نه خبری از پتو بود ونه از لباس گرم. تا صبح همچنان آه و ناله خفیف مجروحا بگوش میرسید و از سرما می لرزیدیم. هیچ فریادرسی جز خدا نبود. یاد خرابه های شام و غریبی و غربت اهل بیت میفتادیم و صحنه های دردناک اذیت و آزار قافله اهل بیت و خوابیدن اونا تو خرابه ها برامون مجسم میشد . حالا می فهمیدم اون بزرگواران تو اون سفر پر بلا چی کشیدن. به بی بی زینب متوسل میشدیم و گاهی با همنوایی با قافله اهل بیت خومونو تسکین می دادیم. نمی دونستیم برای فردا چه خواب و خیالی برامون دارن. شرایط عوض میشه یا بدتر میشه. همه چی مبهم بود. افکار متضاد و گوناگون به مغزمون فشار میاورد. نفس ها به سختی بیرون می اومد و گلومون از تشنگی و اضطراب و تعقیب و گریز تونل وحشت خشک شده بود. سرمای کشنده اسفند ماه هم قوز بالا قوز شده بود. پاها و زیر تنه مون که روی کف سیمانی آسایشگاه قرار داشت بی حس و کبود شده بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 17 📿 22 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
✧✦•﷽‌ ✧✦• بادصبحے بہ هوایت زگـلستان‌ برخاست ڪہ تو خوشتر ز گل و تازه ‌تر از نسرینے #أللّٰهُمَّ_اجْعَلْ_صَباحَنا_صَباحَ_الأبرار #شهید_صالح_حسن_زاده🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔰 نام کتاب: «بسیج مستضعفان» ✍️ بيانات امام خامنه ای (حفظه الله) #بسیج #بسیج_مستضعفین #امام_خامنه_ای #کتاب #معرفی_کتاب iD ➠ @sangarshohada🕊 دانلود🔰🔰🔰
آرمانهایتان را در ڪنار تصاویرتان قاب گـرفتیم... و هــر از گاهے با #یادش_بخیر یادتان مے ڪنیـم.. #شهدا_عنایتی...😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰 از حسین فهمیده و محسن حججی تا شهدای هسته‌ای و مرحوم کاظمی آشتیانی همه بسیجی بودند 🔻 رهبر انقلاب، صبح امروز در دیدار بسیجیان: 🔹️ بسیج دو جلوه دارد: یک جلوه، مجاهدت در عرصه‌ی دفاع سخت است؛ عرصه‌ی دیگر، دفاع نرم است. بسیج در عرصه‌ی علم، خدمت‌رسانی، سازندگی، تبلیغات دینی و فرهنگی هم حضور دارد و باید داشته باشد. 🔹️ در بسیج از حسین فهمیده و بهنام محمدی و محسن حججی و ابراهیم هادی هستند تا شهدای هسته‌ای. فاصله‌ی اینها از لحاظ جایگاه اجتماعی چقدر است؟ اما در بسیج در کنار هم هستند. صیاد و بابایی، ارتشی بودند اما جهت حرکت[شان] بسیجی بود؛ همت، باکری، زین‌الدین و خرازی، سپاهی بودند اما منش بسیجی داشتند. اینها همه بسیجی بودند. کاظمی آشتیانی هم که سلول‌های بنیادی را برای کشور به ارمغان آورد، بسیجی بود. 🔺️ این عرصه‌ی عریض و پهناور، همه بسیجی‌اند. اینها «الگو» هستند و جوان به نیاز دارد. اینها را به‌عنوان الگو با شیوه‌های گوناگون، جلوی چشم نگه دارید. اینها را بازآفرینی کنید. ۹۸/۹/۶ 🏷 💻 @Khamenei_ir
❃↫✨«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬✨❃ #خـــواب چند روز پيش يكي از دوستان خواب شهيد مرتضي رو ميبينه ميگفت شهيد مرادي رو ديدم از حال مرتضي پرسيدم گفت مرتضي رو ما هم هفته ايي يك بار ميبينيم پرسيدم چرا ؟ گفت چنان مقامي بهش دادن از ما بالاتره سرش خيلي شلوغه اي مرتضي جان دلم برات تنگ شده داداشم داداش مرتضی هم دلها تنگته #شهید_مرتضی_کریمی 🌷 راوے : دوست شهید ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
یڪ شب #نهر_خین فرمـانده : بچه ‌ها ساڪت از ڪسی صدایی در نیاید ! تیربار تمام آب را به رگبار بست یڪی شانه اش تیـر خورد یڪی سینه اش شکافت ، و یڪی پیشانی‌اش ... هیچ صدایی از ڪسی در نیامد ... iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
https://www.instagram.com/p/B5YANemgEAi/?igshid=b76yve7ggtpu پیج شهیدمحمدپورهنگ لطف کنید فالو کنید با ۱۶Kفالوور از دسترس خارج شده بی زحمت دوباره فالو کنید
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢مکن ای صبح طلوع هیچی نداشتیم که به هم کمک کنیم جز زبونی که به مهربونی می چرخید و مرهمی بود بر زخمای بی شمار جسمی و روحیمون. اون شب به اندازه هزار شب بر بچه ها گذشت. دقایق و ساعتاش طولانی ترین دقایق و ساعتا بودن. تمومی نداشت و انگار قرار نبود خورشیدی طلوع کنه و سپیده دمی بدمه. ولی بالاخره هر آغازی پایانی داره ، هر چقد هم سخت و طولانی باشه و اون شب هم با تمومی خاطرات تلخش به پایان رسید. روز طولانی و کُشنده آمارگیری🔻 مکن ای صبح طلوع ؛ شب آرزو میکردیم زودتر صبح بشه و صبح که شد پشیمون از آرزوی دیشب میگفتیم کاش هیچوقت خورشید طلوع نمیکرد. صبح روز ششم اسفندماه ۶۵ قبل از طلوع آفتاب و تو اون سوزِ سرمای خشک کویر تکریت که تا مغز استخون نفوذ میکرد ، با کتک و توهین بُردنمون توی محوطه خاکی در حالیکه خیلیا برهنه بودند و تنها شلواری به تن داشتن و تعدادی فقط یه زیر پوش و برخی هم یه لایه پیراهن چروک و کثیف و خونی پوشیده بودن. بعثیا داد میزدن «خمسات» نمی دونستیم منظورشون چیه. یکی از مترجما گفت منظورشون اینه که که پنج پنج پشت سر هم صف بگیرید. توی محوطه باز پنج پنج به صف شدیم و روی زمین نشستیم ، بخاطر تحقیر کردن دستور سر پایین دادن، باید سرمون رو روی زانو قرار میدادیم. محوطه خاکی به اندازه ای سرد بود که انگار کف پامون رو قالب یخ بود و از شدت سرما میسوخت. تونل مرگ و کتک کاری شب قبل ارضاشون نکرده بود و دوست داشتن با چشم روز از شکنجه دادن ما لذت ببرند . با کابل به جونمون افتادن و تا خودشون خسته شدن بچه ها رو زدن و بعدش شروع کردن به آمارگیری و ثبت و ضبط اسامی و مشخصات افراد اونم نه یه بار و دوبار، بلکه دهها بار. اونقد هم که بنظر میومد خِنگ نبودن که یه آمارگیری و ثبت اسامی و مشخصات یه روز طول بکشه. شگردشون برای شکنجه و انتقام گیری و عقده گشایی بود. اسرا تاوان ضعف و زبونی و شکستهای سنگین و پیاپی اونارو تو جبهه پس میدادن. اون روزا ، روزای نبرد سنگین تو جبهه بود و هزیمت دشمن بعثی تو جبهه های مختلف خصوصا شلمچه. هر چه تو جبهه بیشتر تلفات میدادن و مفتضحانه شکست می خوردن ،بیشتر عقده ای می شدن و عقده هاشون را سر ما خالی میکردن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢یه آرزو بیشتر نداشتم آمارگیری بهانه بود، اونا قبلا هم در بصره و بغداد بارها آمارمون رو گرفته بودن و اسامی و مشخصات رو داشتن، اما واقع قضیه زهر چشم گرفتن و شکنجه به نحو دیگه ای بود. این وضعیت بسیار سخت با اون مسافرت طولانی روز گذشته با دست بسته و کتک مفصل شب قبل و زخمای متعدد بچه ها و با حداقل پوشش، ساعتا نشستن و سر پایین، شکنجه ای طاقت فرسا بود. نمی دونم بگم که این روز سخت ترین روز اسارت بود یا روزهای آغازین ورود به بصره یا استخبارات بغداد، ولی حقیقتاً یکی از سخت ترین روزایی بود که در تموم عمرم به خود دیده بودم و این حال و روز همه بچه ها بود. تو اون شرایط هیچ آرزو و تمنایی جز مرگ نداشتم. واقعاً مرگ و شهادت در اون شرایط، شیرین ترین هدیه ممکن الهی بود ، اما به هر حال ما بخاطر عقیده مون اومده بودیم و اسارت امتداد همون جهاد و مبارزه ای بود که از جبهه ها شروع و به زادگاه صدام در تکریت رسیده بود. سخت بود ولی تحمل کردیم. درد داشت ولی تسکین بخشی هم بنام ذکر و امیدواری به پاداش های فراوان الهی برای مجاهدان صابر در کنارش بود. آرزوی شهادت و خلاصی از این وضعیت را داشتیم ، اما شکوِه و گلایه ای از خدا بخاطر قرار گرفتن تو اون وضعیت نداشتیم. اگر در جبهه فقط با دشمن می جنگیدیم ، اینجا درگیر دو جبهه بودیم. اول با دشمنی که سراسر شقاوت بود و بی رحمی و دوم درگیری با یاس و ناامیدی. به خودمون می گفتیم نباید تسلیم شرایط سخت بشیم . به هر زحمت و جون کندنی بود سعی می کردیم روحیه خودمون رو نبازیم و این دومی سخت تر بود. کافی بود تحت فشار سهمگین و هجوم چهارجانبه سرما ، خستگی، گرسنگی و شکنجه دلمون می لرزید و با دشمن همکاری میکردیم ، کما اینکه عده ای معدود و انگشت شمار اینچنین کردند و همه چیزشون رو باختند و خسر الدنیا و الاخره شدند و رنج اسارت رو با خبر کشی برای دشمن و لو دادن بچه ها صد چندان کردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 17 📿 22 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊