eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 خوش به حالِ ... شهدایی که رسیدند آخر با شهــادت ، به سـرانجـامِ اباعبـداللہ بگذارید بر احوال خودم گریه کنم. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
عکس کمتر دیده شده از مردان عشق.... سید حسن نصرالله و شهدایی چون شهید قاسم سلیمانی شهید کاظمی شهید عماد مغنیه 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
💢 این خواب خیلی مرا خوشحال ڪرد خواب دیدم که امـام سجـاد (؏) نوید و خبر شهــادت من را به مـادرم می‌گوید و من چهره‌ی آن حضرت را دیده و فرمود : « تو به مقام شهـادت می‌رسی » و من در تمام طول عمرم به این خــواب دل بسته‌ام و به امید شهـادت در این دنیا مانده‌ام و هم‌اکنون که این خواب را می‌نویسم یقین دارم که شهـادت نصیبم می‌شود و منتظـر آن هم خواهـم ماند ... تا کی خداوند صلاح بداند که من هم همچون شهیدان به مقام شهادت برسم و به جمـع آن‌هـا بپیوندم ... هم اڪنون و همیشه دعای قنوت نمازم " اللهم الرزقنی توفیـق الشهادت فی سبیل‌الله " است که خداوند شهادت را نصیبم ڪند و از خدا هیچ مرگـی جز شهــادت نمی‌خواهم » 📚 منبع : دفتر خاطرات شهید وصیت ڪرده بود تا زنده است کسی دفتر خاطراتش را نخواند !! راستی چه رمزی است بین بشارت شهادت توسط امام ‌سجاد (؏) و اعزام به سوریه از طریق تیپ امام سجاد (؏) ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
یک روز همراه دخترم به سید محمد (گلزار) رفتیم شادی رو به من گفت : مامان نگاه ، عکس بابا !!! هرچه نگاه کردم چیزی ندیدم وقتی برگشتم علی زنگ زد ؛ و جریان را برایش تعریف کردم علـی خنـدید و گفت : واقعا دخترم دیده درست داره میگه ، من جـام تـوی گلــزار شهـداست ... ده روز بعد خبر شهادتش را آوردند. ✍ راوی : همسر شهید ▫️ولادت : ۶٤/۰۱/۰۱ کازرون ▫️شهادت : ۹٤/۱۱/۱۶ سوریه ▫️عملیات آزادسازی نبل و الزهرا 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
پیری و مرگ ؛ عجب قصہ جانفرسایی‌ست تا جوانیــم دعـا ڪن بہ شهـادت برسیم . . . ولادت : ۱۳۶۲/۰۲/۱۱ کازورن شهادت: ۱۳۹۴/۱۱/۱۶ سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هر ڪہ در عشـق سر از قله در آرد هنر است همه تا دامنه‌ی ڪوه تحمل دارند ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢جواب قرآنی به اتهام علی ابلیس طبق عادت شوم بعثیا هر چند وقت یه بار برای درهم شکستن مقاومت بچه‌ها و تحقیر اسرا، بهونه‌های ناجوانمردانه‌ای می‌گرفتن و زبان به شماتت باز می‌کردن. یه شب در آسایشگاهی که مانند روز روشن بود و تعدادی از بچه‌ها در حال عبادت و نماز شب بودن، یکی از نگهبانای بعثی از پشت پنجره آسایشگاه یک، عبور کرد و دو نفر از بچه ها رو که تو خواب پای یکی‌شون افتاده بود رو دیگری رو بیدار کرد و با وقاحت ادعا کرد که شما قصد سوئی نسبت به هم داشتید و فردا خودتان رو معرفی کنید. فرداش علی ابلیس وارد آسایشگاه شد و همه رو به خط کرد و گفت: دو نفری که دیشب نگهبان ما اونا رو دیده، بلند بشن. اون دو نفر هم بلند شدن و ایستادن. رنگ از روی این دو جوان پاک و مؤمن رفته بود و داشت بخاطر گناه نکرده آبروشان پامال حِقد و کینۀ بعثیا می شد. علی ابلیس شروع کرد به سرزنش کردن اون دو نفر و بعدش به همه تسری داد که شما چجور مسلمانایی هستید که دست به چنین اعمال زشتی می‌زنید!؟ و جلوچشم بقیه و نگهبانای ما شرم نمی‌کنید!؟ و تا می‌تونست اسبشو تازوند. بعدش رو کرد به بچه‌ها و گفت شما چه جوابی دارید به من بدید؟ چند نفر گفتن «سیدی» این دو نفر رو ما می‌شناسیم و اینها پاک هستن و جای ما کمه تو خواب احتمال داره پای یکی بیفته روی اون یکی و خلاصه هر کسی چیزی جواب داد. ولی اون مصمم بود اون دو جوان رو بشدت مجازات کنه و بقیۀ ما رو هم تحقیر و متهم به گناهی که اصلاً امکانش وجود نداشت بکنه!! من دستم رو بلند کردم و اجازه داد بایستم و حرف بزنم. چون ماهیت‌شو خوب می‌شناختم که بسیار کینه‌توز و خطرناکه؛ گفتم: اگر امان بدید حرفی دارم و اگر امانی نیست ساکت می‌شم و چیزی نمی‌گم. می دونستم عرب‌ها روی امان دادن حساسند و حداقل برای حفظ ظاهر هم که شده مراعات می‌کنن! گفت: در امان هستی حرفتو بزن. گفتم: سیدی ما و شما مسلمانیم. آیا می‌پذیرید قرآن بین ما قضاوت کنه؟ گفت: بله! گفتم این قرآن ما و شما در این مورد می‌فرماید: اگر کسی مدعی شد مسلمانی مرتکب عمل خلافی شده باید چهار شاهد عادل بیاره و تنها در این صورته که ادعای او ثابت می‌شه و متهمین گناهکار محسوب شده و مستحق مجازات هستن. خلع سلاح شده بود. از یه طرف امان داده بود و از طرفی جوابی نداشت که به این استدلال بدهد. نگاهی تند به من کرد و گفت: فقط بدون که اسیر ما هستی و از این به بعد مراقب حرف زدنت باش. بعد هم بدون اینکه اون دو عزیز حتی یه سیلی بخورن رفت و درو پشت سرش بست. اون روز به لطف آیات نورانی قرآن هم آبروی بچه بسیجیا حفظ شد و هم اون دو جوان پاک بیهوده مجازات نشدن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی (۲) 💢سربازهای ۱۳ و ۱۶ سال خدمت یکی از چیزایی که هم برای ما و هم عراقیا تعجب برانگیز بود مدت خدمت سربازی تو دو کشور بود. بعضی از نگهبانای اردوگاه در سنین بالای سی سال و سی وپنج سال بودن. اوایل نمی‌دونستیم قضیه چیه؟ و جرأت هم نداشتیم ازشون بپرسیم. اما کم کم، که ارتباطایی ایجاد شد و بعضیاشون کم و بیش با بچه‌ها می‌جوشیدن، یکی می‌گفت من هشت ساله سربازم یکی می‌گفت من ده ساله سربازم. یکی یازده سال و حتی سیزده سال و دیگری شانزده سال. این کاملا در عراق عادی بود ولی برای ما خیلی جای تعجب داشت! اونا می‌گفتن در زمان جنگ چیزی به اسم پایان خدمت نداریم. اگه کسی روز آخرِ خدمتش بوده و جنگ شروع شده، هنوزم سربازه و تا زمانیکه قرارداد صلح امضا نشه، همینه. بندگان خدا تعدادی ازشون هر کدوم چند سر عائله داشتن و ماهی شش هفت روز مرخصی با یه حقوق بخور و نمیر. برعکسش وقتی ما می‌گفتیم خدمت سربازی تو ایران دو ساله و تو هر شرایطی دو سال که تموم بشه به فرد کارت پایان خدمت میدن، تعجب می‌کردن و گاهی با حسرت می‌گفتن خوش بحالتون! حتی اتفاق می‌فتاد که درد دل می‌کردن و طرف می‌گفت: من سیزده ساله سربازمو هیچ شغل و حرفه ای یاد نگرفتم. اگه فردا روزی بین ایران و عراق صلح بشه و ما رو ترخیص کنن، هیچ شغل و حرفه ای بلد نیستم. واقعا علی‌رغم اینکه بعضی از اونا خیلی بی‌رحم و قسی القلب بودن، ولی گاهی دلمون براشون می‌سوخت و فهمیدیم اسیر واقعی اینا هستن که گرفتار یه همچین دیکتاتور خونخواری شدن که به ملت خودشم رحم نمی‌کنه!!! تنها مزیت سربازی براشون حقوق ناچیزی بود که به‌شون می‌دادن و به گفته خودشون توی اون اوضاع جنگی کفاف زند‌گی‌شون رو نمی داد. رو حساب همین سربازی های طویل المدت بود که اکثر عراقی ها یک یا چند نفر از اعضای خونواده شون رو توی جنگ از دست داده بود. پایان خدمت سربازی برای یک عراقی در زمان جنگ یا مرگ بود یا پایان جنگ. حتی بعد از پذیرش قطعنامه تا دو سال بعدش یعنی سال ۶۹ و آغاز تبادل اسرا وضعیت جنگی حاکم بود و بعد از اونم که جنگ کویت و آمریکا شروع شد و سربازای نگون بخت عراقی فکر کنم مدت سربازی‌شون به ۲۰ سال هم رسید!!! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @‌sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 8 📿 9 📿 10 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 21 📿 22 📿 23 📿24 📿 27 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حاصل مرگ گل سرخ است، عطری ماندگار... پس ملالی نیست از گل گر بُرَد عطار سَر... آقای اصغر التماس دعا... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 532 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
یک دنیا با تمام ابر قدرت هایش کم آورد مقابل ایــمــان و هــمت تو ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
او حبیـبِ حسینِ زمان بود پیر جنـگ آوری ، پیرِ غیـرت رفت و دنیا هنوز از شکوهش بر دهـان دارد انگشت حیرت ... ولادت : ۱۳۳۳/۰۱/۱۰ تربت حیدریه شهادت: ۱۳۹۳/۱۱/۱۷ سامـرا 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
نہ قـــــرمز❤️ نہ ابـــــی💙 فقط ابـراهیـــــم هـــــادی😍 ✍ابراهیم میگفت : ورزش اگر براے خدا باشد عبادت است! اما اگر بہ هرنیت دیگہ باشہ ضرر کردین iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
: همه ی دشمنان ما اقرار به این می کنند که پیروز شده است. البته من این کلمه ی آنها را قبول ندارم که می گویند: « ایران منطقه را بلعیده است» این غلط است. ، ، 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
: 📎در بخشی از وصیت نامه این شهید شجاع آمده است: "از خدا طلب شهادت می کنیم چون راه حسین را می رویم که خدا به او آموخته است و شهادت کام و آرزوی ماست برای اینکه شهید، مشهد تاریخ است..." کجایند مردان والفجر هشت که از خونشان دشت گلپوش گشت کجایند آنان که بالی رها داشتند گذرنامه کربلا داشتند کجایند آنان که فردایی اند همانان که فردا تماشایی اند 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔹سنگــر تـخــریـب محل خودسازی و پروازشان بود سنـگـــری که فرش را به عرش پیوند می داد صفایی داشت کتری و کلمن و جاکفشی و فانوس و پوتین و جعبه مهمات… ولــے صفای حقیقی در اخــلاص مــردان بی ادعا بود…. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢بعثی ها و حقوق بسیجی تبلیغاتی که در رابطه با بسیج و بسیجی تو گوش ارتش عراق کرده بودن دو چیز بود و اونام باورشون شده بود؛ یکی این که رژیم ایران تعدادی از مردم رو بزور به جبهه اعزام می کنه و اگه کسی نره اعدام می‌شه یا به زندان می‌فته و حق و حقوق خودش و خونواده اش از بین میره. دوم این که؛ پول زیادی به تعدادی از مردم فقیر روستاها و مناطق فقیر و بدون شغل میدن و اونا رو بدون آموزش روانه جبهه می‌کنن و به اصطلاح بعنوان گوشت دمِ توپ از اینا استفاده می‌کنن. این اصطلاح گوشت دمِ توپ رو منافقین و نهضت آزادی و ستون پنجم خودمون تو ایران هم بکار می‌بردن. تصورشون این بود تعدادی به زور و اجبار، تعدادی هم بخاطر پول میان جبهه. همین اتهام ناجوانمردانه‌ای که این سال‌هاست که به مدافعین حرم هم زده می‌شه که اینا بخاطر حقوق و مزایا میرن سوریه و عراق! اما وقتی پایمردی بچه‌ها در دفاع از اعتقاداتشون و علاقۀ ویژه اونا رو به امام نگاه می‌کردن، می‌فهمیدن که حسابی گول تبلیغات حزب بعث و رادیو و تلویزیون صدام رو خوردن! وقتی می‌گفتیم هر کسی از هر اداره ای که اعزام می‌شه حقوق و فوق العاده جنگی نداره و همون حقوق اداره رو به خونواده‌ش میدن براشون خیلی جای تعجب داشت! وقتی می‌گفتیم کسی برای پول نمیاد و حتی افراد بی‌شغل یه کم هزینه ناچیز که در اون زمان دو هزار تومان بود رو دریافت می‌کنن و حتی تعداد زیادی، همینو هم نمی‌گیرن، واقعاً مغزشون هنگ می کرد و این حرفا خیلی براشون مفهوم نبود. اما بتدریج باورشون شد و همین هم رمز تغییر و تحول درونی در بعضی از اونا بود. چیزی به نام شهادت در ابتدای اسارت برای عراقی ها معنا و مفهوم نداشت و باورشون نمی شد عده ای واقعا برای تکلیف شرعی به جبهه بیان و از مرگی با شرف به اسم شهادت واهمه نداشته باشن و حتی به استقبالش برن. اما بتدریج این واژه براشون معنا و مفهوم پیدا کرد و به چشم خودشون دیدند که عده ای از همین اسرا وقتی که پای اعتقادات و رهبرشون پیش بیاد، شجاعانه می ایستند و تا مرز شهادت پیش می رن و حتی تعدادی هم بعلت پایمردی شربت شهادت رو در اوج مظلومیت و غربت نوشیدند. اسارت نه فقط برای آزادگان ایرانی دانشگاه خودسازی بود، بلکه برای عراقی هایی که طینت پاکتری داشتند نیز مدرسه تعلیم و تعلم و آموختن درس های بزرگ از اسرای ایرانی بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢مگس وزن اردوگاه اونقد جان انسان برای بعثیا بی ارزش بود که بخاطر عدم درمان بیماریهای ساده‌ای مانند اسهال و سوء تغذیه و تبدیل آن به اسهال خونی، افراد زیادی از بچه‌های مظلومی که خونواده هاشون چشم انتظارشون بودن، به شهادت رسیدن. طوری شده بود وقتی کسی مبتلا به اسهال خونی می‌شد، دیگه هم خودش و هم بقیه ازش قطع امید می‌کردن و معمولا به زندگی بر نمی‌گشت. تنها در یه مورد یادم هست یکی از بچه‌های مشهد بنام محسن مشهدی که مدت مدیدی دچار اسهال‌خونی شده بود و تنها اسکلت و پوستش باقی مونده بود، بطوری‌که اواخر ایستادن رو پاها براش مشکل بود و بچه ها کمک‌ش می‌کردن، بعد از خواهش و التماس مکرر ما موافقت کردن که ببرنش بیمارستان. محسن قبل از اینکه با اعزامش موافقت بشه، مدتی عصبی شده بود و احساس می کرد باری شده رو دوش بقیه؛ بچه‌ها هم هواشو داشتن و دلداریش می‌دادن. یه روز اومد پیش من و گفت: رحمان من دارم می‌میرم. تو این مدت خیلی بچه‌ها رو اذیت کردم و تحملم کردن می‌خوام از همه حلالیت بطلبم. خیلی دلم شکست. بسختی خودمو کنترل کردم که اشکام جاری نشه و بیشتر از این روحیه‌اش خراب نشه. گفتم: محسن جان من ته دلم روشنه که شفا پیدا می کنی و به امید خدا همدیگه رو تو ایران ملاقات می‌کنیم. گفت: رحمان می دونم داری دلداریم میدی! ولی خودم می‌دونم کارم تمومه. اون روز خیلی باهاش صحبت کردم و آیه و حدیث براش خوندم و از امید و توکل براش گفتم. مقداری آروم شد. با بچه‌ها قرار گذاشتیم همه براش دعا کنیم و هم به عراقیا فشار بیاریم، بلکه ببرنش بیمارستان و خوب بشه. بیماری سختی نبود و علاجش راحت بود، ولی نانجیبا توجه نمی‌کردن تا این که فرد جان می‌داد. به هر حال با دعای خیر بچه‌ها و پی‌گیری مستمر اعزامش کردن بیمارستان؛ در حالی که شاید ۲۰ کیلو بیشتر وزن نداشت. ولی خوشبختانه بعد از یکی دوماه بستری در بیمارستان وقتی برگشت؛ کاملاً خوب شده بود و وزنش برگشته بود سر جاش. تا چند روز سر به سرش میذاشتیم و می‌گفتیم حسین جان! وقتی رفتی مگس وزن بودی و حالا شدی فیل وزن و از همه ما چاق و چله‌تر هستی! این یکی از شیرین‌ترین خاطرات من در اسارت بود که می‌دیدم کسی که همه ازش قطع امید کرده بودیم به زندگی و در نهایت به آغوش خونواده و وطن برگشت. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از .لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 8📿 9 📿 10 📿 19 📿 21 📿 22 📿 23 📿24 📿 27 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🔹پست اینستاگرامی همسر شهید مدافع حرم و خواهر شهید مدافع حرم روزی که آمد خواستگاری، رو کرد به مادر و گفت: _من مادر ندارم، میشه شما مادرم بشید؟ مادرش شد و مثل پسر خودش دوستش داشت. بعد از شهادتش همه او را با مادر شهید اشتباه می‌گرفتند. آن‌قدر مادر شهید صدایش زدند که بالاخره یک روز خودش هم شد مادرِ شهید... 📎 پ.ن: قرار و آرامش دل مادران شهدا صلوات🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 533 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
‏بنویسید ڪه سردار به مهمانی رفت مثل عباس بدون یَد و قربانی رفت 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▫️حاج حسین خسروخاور، عزیزی که سال ها خودش رو از چشم همه کرده تا کسی ازش ! ما قهرمان های مثل شما رو که ازجونشون برای ما مایه گذاشتن، هیچ وقت فراموش نمی کنیم! 📎مردانگی پیش پای این‌آدم‌ها زانو می‌زنه! ‌با چه‌زبونی میشه ازشون تشکر کرد؟‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😔 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊