سنگرشهدا
🇮🇷 قطعاتی از ابیات مورد علاقه شهید احمد حکیمی درج شده در دفترچه خاطرات🌷 تکیه بر بالش زندان زنم در ه
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_ششم
💠 مهمان مادر
آنروزها هنوز روستای ما آب لوله کشی نداشت و اهالی آب آشامیدنی خود را از سرچشمه برداشت می کردند.
شب شهادت برادر''''
یکی از اقوام نزدیک ، مادرم را درخواب می بیند که به چشمه آمده و ظرف آبی که همراه داشته را پر از آب می کند.
پس از احوالپرسی مختصر ، مادر با عجله ظرف آب را برداشته و بطرف گلزار شهدا حرکت می کند و میگوید.
ببخشید من عجله دارم باید بروم
امشب مهمان دارم .
در طول دوران اسارت بارها خواب ایشان را می دیدیم که او هم قبل از من اسیر شده و حتی یکبار به اتفاق برادر آزاده محمود رفیعی به اردوگاه ما آمدند .
لحظه های شیرینی از آن رویا در ذهن دارم .
اگر به هنگام تشیع و تدفین ایشان روی ماهش را ندیده بودم شک نمی کردم که ایشان زده است.
البته که شهدا زنده اند زیرا قرآن کریم می فرماید شهدا زنده اند و نزد پروردگارشان روزی می خورند
خداوند - جل جلاله- از فعل مضارع یرزقون استفاده کرده .
یعنی همین الان روزی می خورند .
شاید برادر به برادر دلداری می دهد که نترس تو اینجا تنها نیستی ''
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_دوازدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 1 📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_814_854)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
91
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
حاج قــاسم..!
رفیق خوشبخت ما !
جای خالے ات در مجالس روضه اربـاب،
نفس هایمان را تنگ میکند.
این #محرم، اولین محرمے ست که مهمان سیدالشهدا هستے .
انگار تقدیر این بود که قطره ای از دریای مصیبت حسین(ع) را هنگام دیدن دست بریده علمدارش بچشیم..
و چه تلخ بود این تقدیر! 😔
چه بهای سنگینی پای آن دادیم!
خدا صبور کند ما را در مصیبتت ..
حقا که همنشینے با حسین بن علے،
تنها سزاوار خودت بود و بس!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#ما_ملت_امام_حسينيم
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท➺ @sangarshohada🕊
پای روضه های محرم
قد کشیدند و
آنها چہ خوب شنیده
بودند صدای
هل من ناصر حســیــن را...
#لباس_نوکری
#شهید_محمد_اینانلو🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●علاقه شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت و همیشه می گفت:
" دلم می خواد روز محشر مثل اربابم بی سر باشم".
در آخر وصیتش هم نوشته بود این شعر را روی قبرم حک کنید.
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب داشتن سر عجب است
تن بی سر عجب نیست، رود گر در خاک
سر سرباز ره عشق به پیکر عجب است
●وقتی بعد از دو سه هفته، در عملیات کربلای 5 پیکرش تفحص شد و برگشت، پیکرش همان طور که آرزو کرده بود، بی سر بود و این شعر زینت بخش سنگ قبر شد.
#شهید_مجید_لردان 🌷
#شهدای_حسینی
#شهدای_فارس
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
لطف ارباب به زائرش
حکایت خادم امام حسین(ع) و مرد عرب بادیه نشین
#یا_اباعبدالله
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
ای خون بهایِ عشق
چه خوش گفت پیر ما
" اسلام را مُحرّم تو زنده میکند "
#سلام_بر_محرم
#سلام_بر_حسین
#سلام_بر_انصارالحسین
#عزاداری #محرم_در_جبهه
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_هفتم
💠 حضور در پایگاه بسیج
اکثر هم سن و سالهای من آرزو داشتند اجازه اعزام به جبهه را اخذ کنند.
اجازه پدر و مادرها یک طرف ، اجازه مسوولین اعزام هم یک طرف.
بچه هایی که مذهبی بودند بلاخره یک جورایی اجازه والدینشون و اخذ می کردند.
البته کمتر دیده می شد که خانواده ای با اعزام فرزندش مخالفت کنه .
بعضا هم انگشت شست پای خودشون را به جای انگشت سبابه پدر پای رضایت نامه می زدند و از این جور کارها.
اما راضی کردن مسوولین اعزام ، علاوه بر رضایت والدین به ظاهر فرد بستگی داشت.
جثه و هیکل مناسب و سن قانونی
که من هیچکدام نداشتم .
تازه اگر سن لازم هم داشتم چون ریز نقش بودم . مشکل مضاعف بود.
یادم هست یکی از همرزمانم به هنگام اعزام با اینکه یکی دو سال کوچکتر از بنده بود ولی با اخذ کپی از شناسنامه و دستکاری تاریخ تولد در کپی و اخذ کپی مجدد از آن توانست به اتفاق هم به جبهه اعزام شویم.
بنا بر این چاره ای جز صبر و خودی نشون دادن در پایگاه بسیج و حضور در مانورها و برنامه های رزمی پایگاه بسیج نبود.
پایگاه مقاومت سید الشهداء(ع) مزرعه نو در محل مسجدی نیمه ساز ، واقع که با هزینه معمار خیری بنام مرحوم طباطبایی ساخته و در مرکزیت روستا واقع شده بود.
پایگاهی که زبانزد عام و خاص در دوران دفاع مقدس در منطقه بود
اعزام اهالی از پیر و جوان و تهیه و ارسال کمکهای بی دریغ مردم شهید پرور روستا به جبهه.
در اواخر جنگ با کمکهای مردمی پایگاه جدید در ابتدای ورودی روستا ساخته شد .
پایگاهی که شاهد حضور و مزین به قدوم شهدا و ایثارگران زیادی است .
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_دوازدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 2 📿 3 📿 4 📿 13 📿15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_814_854)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
92
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_امیر_سیاوشی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بر سینــہ میزنم . . .
ڪہ مبــادا ،
درونِ آن
غیر از حسیـــن
خـانہ ڪند ،
عشــق دیگری . . .
#امیریحسین_و_نعم_الامیــر
#صبحتون_حسینی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ورود_به_کربلا
با احتیاط لالهی ما را پیاده کن
عباس جان، سه سالهی ما را پیاده کن
با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار
#آجرک_الله_یاصاحب_الزمان
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●شهیدخرازی قابل شناسایی نیست؛ انقدر متواضع است که درمیان همرزمانش گم میشود. اگرکسی اورانمیشناخت، هرگز باورنمیکردکه بافرمانده لشکرامام حسین علیه السلام روبه روست. مااهل دنیااز فرماندهان لشکرهمان تصوری راداریم که درفیلم های سینمایی دیدیم. اما فرماندهان سپاه اسلام امروز همه آن معیارهای را درهم ریخته اند وافسوس که چشم ظاهربین راهی به سوی باطن اشیاندارد.
●آشپز ها، راننده ها، دژبانها ونیروهای خدماتی لشکراورا درجمع خودمیافتند.
زانوبه زانوهایشان درهمه جاحضور داشت. به راستی میتوان اورامصداق این فرمایش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دانست که فرموند «هرکس برای خدافروتنی کند، خداوند بلندمرتبه اش میگرداند».
عزت ورفعتی که اویافت، مرهون همین فروتنی خدایی اش بود...
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#سالروز_ولادت🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
دربین صفوف هیئت خالیست
جاییست میان #روضہ هرشب خالیست
امسال میان سینہ زن های حسین
جای مدافعان زینب خالیست
📎پ ن : حاج قاسم امسال جات خيلے خاليہ تو هيئت 🖤
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#شعر_روی_مزار_نازدانه_خاتون
اينجـا ز پا فـتاده و او را ربـوده خـواب
طفلى كه روى #خــار_مـغيلان دويده است ..
#جانم_رقیہ_خاتون😭
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
1_26204718.mp3
3.87M
🎧 #بشنوید🎧
#حاج_محمود_کریمی
من را ببخش اگر ک
#لُ لُ لُکنت زبان گرفتم
اخرشکسته دستی
دندان شیری ام را😭
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_هشتم
💠حضور پدر در جبهه
پایگاه بسیج در شرایط عادی عصر ها بازگشاهی و تا صبح فعالیت داشت
نوبت نگهبانی ما بچه ها معمولا آخر شب بود که پس از دو ساعت نگهبانی باید پست را تحویل نفر بعدی می دادی.
بعضا هم که نگهبان بعدیی در کار نبود بچه ها به شوخی مدلی از نگهبان را زیر پتو درست می کردند.
نفر آخر که می خواست نگهبان بعدی را بیدار کنه می رفت یکراست سراغ تخت و می دید به به !! نگهبان با پوتین و لباس ، آماده بکار خوابیده.
با تکان دادن پای وی و بیدار نشدنش ،پوتین را محکم می کشید
کشیدن بیکباره پوتین همانا و کنده شدن پا همانا.
از این رو بود که می بایست تا صبح تنهایی به نگهبانی بپردازد.
سال 64 تلاش برای اعزام به جبهه بی نتیجه ماند.
اما پدرم در تاریخ 64/9/20 طی دو مرحله به همراه تعدادی از اهالی روستا به جبهه اعزام شدند.
مختصری آموزش نظامی هم دیدند
اما از آنجا که سنی از ایشان گذشته بود طبیعی بود که مانع از حضورش در واحدهای رزمی شوند
لذا بیشتر در واحدهای پشتیبانی تیپ الغدیر یزد فعالیت داشتند.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_دوازدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 2 📿 3 📿 4 📿 13 📿15 📿 📿 20 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_817_854)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
93
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_مصطفی_شیخ_الاسلامی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
تصویر قشنگی است
ڪہ در صحنہ ی محشر
ما دور حسینیم و
بهـشت است ، ڪہ مات است . . .
#السلام_علیڪ
#یا_اباعبدالله_الحسین💚
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
تو بابای همه #رقیه های زمان بودی، به قولت عمل کن منو دوباره بغل کن... بعد از رفتنت چه حسرت ها به دلمان مانده است
#روز_سوم_محرم
#حضرت_رقیه نازدانه دختر اباعبدالله❤️
📎پ ن: نازدانه دختر #شهید_حامد_بافنده بعد از شهادت پدرش در آغوش حاج قاسم 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#خاطرات_شهید
●این شالشوفقط محرم دورگردنش می انداخت. تاآخربعدبه من میگفت بشورم، ومیذاشت کنارتا محرم سال بعد..
محرم 92میخواست جمع کنه گفتم:هنوز نشُستم. گفت:میخوام همینطوری نگه دارم منم قسم دادکه یه وقت نشورم. وهمونطورگذاشتم کنار، تاروز رفتنش شالشوازمن خواست وباخودش برد.
●نمیدونم چی تودلش میگذشت، فقط اینومیدونم که شالشوبرد تاروزوفات حضرت زینب توسوریه استفاده کند.
روزوفات حضرت تومشهدپیکرقشنگش هم بسترخاک شد...
●به نقل ازمادرشهید:یک روزظهرواردخانه شدسلام کرد، خیلی خسته وگرفته بود، یک ساک دستش بود. آن روزازصبح به مراسم تشییع شهدای گمنام رفته بود، آرام وبی صدابه اتاقش رفت.
صداکرد:مادربرایم چای می آوری!؟ برایش چای ریختم وبردم.
●وارداتاقش شدم. روی تخت درازکشیده بود، من که رفتم بلندشدونشست.
پرسیدم:چه خبر؟ درجواب من ازداخل ساکش یک پرچم سه رنگ با آرم(الله) بیرون آورد.
پرچم خاکی وپاره بود. اول آن رابه سر وصورتش کشید وبعدبه من گفت:(این را یک جایی بگذارکه فراموش نکنی. هروقت من مُردم آن راروی جنازه ام بکش).
●خیلی ناراحت شدم، گفتم:خدانکندکه تو قبل ازمن بری!
اجازه ندادحرفم راتمام کنم، خندیدوگفت:این پرچم روی تابوت یک شهیدگمنام تبرک شده است.
وقتی من مُردم آن را روی جنازه من بکشیدواگرشدبامن دفنش کنید تاخداوند به خاطرآبروی شهیدبه من رحم کندوازگناهانم بگذردوشهیدمراشفاعت کنند.
نمیدانست که پرچم روی تابوت خودش هم یک روزی تکه تکه برای شفاعت دست همه پخش میشود!
#شهید_حسن_قاسمی_دانا
#سالروز_ولادت🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#دو_خط_روضه😭
غساله بر این تن بریز آهسته تر آب
این چشم های خسته تازه رفته در خواب
غساله زد حال تو آتش بر وجودم
دیدی چه آمد بر سر ِ یاس کبودم
غساله می پیچی به خود از بی قراری
انگار که در خانه دختر بچه داری
غساله باور می کنی این نازدانه
هر وقت گریه کرده ، خورده تازیانه
غساله این قد ِکمان کرده کمانت
پهلوی او دیدی و بند آمد زبانت
غساله جای دست را دیدی به رویش
آتش بگیر از جای آتش روی مویش
غساله نازش را بکش تا می توانی
جای تمام شامیان کن مهربانی
غساله والله این سه ساله خارجی نیست
می دانی اصلا این شهیده ، دختر کیست
غساله والله این سه ساله شاهزاده است
او دومین ریحانه ی این خانواده است
غساله می بینی چه آمد بر سر او
دیدی چه کرده کعب نی با پیکر او
غساله دختر بچه این حد پیر دیدی
تو شاخه ی گل در غل و زنجیر دیدی
غساله مزد زحمتت با مادر ما
شد مثل اسما قسمت تو غسل زهرا
#رقیه_خاتون😭
#جونم_فدای_بی_بی_سه_ساله
#التماس_دعا
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊