eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
: ✍هرگاه با فكر خود بہ جايے نرسيدى، از انديشہ خردمندى كہ مشكل تو را حل مے كند پيروى كن 📗 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :5⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 196 علاوه بر ماهیها گاهی مرغها و اردک های وحشی که روی آب یا میان نیزارها حرکت میکردند، توجهم را جلب میکردند. من برای شکار آنها هم طرحی چیده بودم. سیمهای کهنه مخابرات را جمع کرده و سر آن را به میلهای که در محل شستن ظرفها قرار داشت، بسته بودم. یک کائوچو هم برای خودم آماده کرده بودم؛ توی کائوچو را به ابعاد یک متر درآورده بودم طوری که میشد آنجا راحت نشست. آنجابه جای پل از تکه های بزرگ کائوچو استفاده میکردیم. بعد از اینکه پرندهای را میزدم، سوار کائوچویم میشدم، سر سیم را میگرفتم و داخل آب پیش میرفتم، پرندهای را که زده بودم برمیداشتم و دوباره از سیم میگرفتم و خودم را به سوی پد میکشاندم. بعد از تمیز کردن و پختن مرغها، سور و سات حسابی راه میانداختم. بچه ها برای صبحانه هم اغلب سیب زمینی می پختند و بد نمی گذشت. در جزیره روزهای خوشی میگذراندیم. صمیمیت بچه ها بیشتر شده بود و طبیعت زیبای منطقه گرچه ما را محدود کرده بود اما گاهی چنان بود که در سکوت نیزار و آب که فقط سروصدای مرغهای وحشی و اردکها آن را می شکست، خشونت جنگ از یاد میرفت. شنا کردن در چنان فضایی دلچسب بود. اردکهای کوچکی آنجا بودند که وقتی به آدم میرسیدند یکدفعه داخل آب شیرجه میزدند و پنجاه متر دورتر از آب بیرون می آمدند. از شیطنت و بازی اردکها خوشم می آمد. یک روز مشغول شنا بودم که ناگهان آرامشم به هم خورد. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣9⃣1⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 197 ـ آقا سید! زود باش بیا بیرون. میخوایم توپ بزنیم! آنجا دو سه توپ داشتیم که هر وقت ماشینهای عراقی را در تیررس می دیدند، آنها را میزدند. سریع به سمت پد شنا کردم اما شلیک توپها شروع شده بود. این شلیکها، به دنبال خود شلیک توپهای عراقی را در پی داشت. از آب که بیرون آمدم روی پل دراز کشیدم. ناگهان درست جایی که من آنجا شنا میکردم یکی از گلوله های توپ عراقی منفجر شد. اگر سرپا بودم حتماً چند ترکش نصیبم میشد. چند ثانیه بعد بلند شدم و به طرف سنگرمان دویدم. عراقیها منطقه را می کوبیدند، من فرصت برای پوشیدن شلوار و پیراهنم نداشتم و حسابی مایه خنده بچه ها شده بودم. بعضیها تازه وضع درب و داغان بدنم را دیده بودند و چهارچشمی نگاهم میکردند. آن روز به خیر گذشت اما یکی دو روز بعد اتفاق دیگری افتاد که باعث حیرت همه مان شد. با اینکه از نگهبانی در میرفتم اما در شستن ظرفها دقیق بودم. قسمتی از پل که آب نسبتاً تمیزی جمع میشد، محل شست و شوی ظرفها بود. آن روز مشغول شست و شوی ظرفها بودم که یک توپ کنار جاده افتاد و من به طرز عجیبی توی آب پرت شدم، انگار کسی یا چیزی مرا محکم هل داده باشد. گیج شده بودم بچه ها هم تعجب کرده بودند. دور من جمع شدند و گفتند: «چی شده؟!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✧✦•﷽‌ ✧✦• ✍سلام همسنگری های عزیز ما قصد داریم را برای یک خانواده ۳۵درصد و نیازمند جمع اوری کنیم مشکلات مالی زیادی دارن ۴تافرزند هم دارند امرار معاش براشون خیلی سخت شده مهم نیست چه مقدار میتونیم کمک کنیم مهم اینه که بی تفاوت نباشیم چنانچه کسی قصد داره در این امر خیر شریک بشه با ای دی زیر هماهنگ کنه @FF8141 باتشکر🌹🌹
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 27 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_جلیل_خادمی🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بهشت، همیشہ نباید درختانے داشته بـــــاشد ڪہ رودهایے از پـــایینش جـــــریان دارند..! گاهے بیــــابانیست ڪہ #خون_شهـدا در آن جاریست... #شهید_محمد_کامران #صبحتون_شهدایے🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
مـــــادرها #زخـم_هاے زیـادے بـراے نگفتـن دارند.. زخـم هایے ڪہ از چشـــــم هایشان سـر بـاز مے ڪند.. ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
بهشت، همیشہ نباید درختانے داشته بـــــاشد ڪہ رودهایے از پـــایینش جـــــریان دارند..! گاهے بیــــاب
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍همیشہ اصرار داشت کہ من را برای شهادتش آماده کند. می‌گفت «یک روز باید با این واقعیت کنار بیایی.» آنقدر مصر بود کہ وقتی دوستانش به شهادت می‌رسیدند حتماً مرا هم با خود بہ تشییع جنازه و مراسم‌ها می‌برد تا نوع مراسم و برخورد خانواده‌هایشان را ببینم. با خودم می‌گفتم «یعنی ممکن است روزی برای محمد هم این اتفاق بیفتد؟ واقعاً من باید چطور تحمل کنم؟» تا بہ خانه می‌رسیدیم، بنا می‌کردم به گریه. اما محمد می‌‌گفت «خودت رو جاے اینها بگذار. اگر این اتفاق برای من افتاد، دوست ندارم گریہ کنی! ✍دلم می‌خواهد محکم باشی.» می‌گفتم «مگہ میشه گریه نکرد؟» گفت «دلم می‌خواهد محکم باشی. دوست دارم وقتی خبر شهادتم را بہ تو می‌دهند، با افتخار سرت را بالا بگیری و بگویی خدایا شکر.» با حرف هایش آرام می‌شدم اما بیشتر خودم را بہ بی‌خیالی می‌زدم. من محمد را می‌خواستم و هنوز زود بود برود. پس می‌توانستم تصور کنم حتی اگر بہ حرف‌های محمد نیازی داشته‌ باشم، بہ این زودی‌ها کارآیی ندارد. ✍و در حالی کہ 27 ماه از ازدواجش می‌گذشت در دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) مقابل تروریست‌های تکفیری در سوریه بہ شهادت رسید. 🌷 راوے : ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#آقاۍ_من ســرباز، دل‌خوش است بہ چشمان بصیر فرمانده کہ اگر روزے، فضا غبارآلود باشد؛ فرمانده مےبیند فتنہ را.... پاینده باشے بصیرترین فرمانده!😍 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
اے ڪاش از ما نپرسنــد بعد از شہـــیدان چہ #ڪردیـــد آخر چہ داریـــم بگوئیـــم جز انبوهے از نقطہ چین ها.... #شہدا_شرمنده_ایم ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام‌_امیرالمومنین_ع: اى مالك : قلب خود را از عطوفت بہ رعيت مالامال ساز! و دوستدارشان باش ! #نهج_البلاغه_نامه_۵۳_ص_۹۹۳📗 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔻پوشیدن پیراهن منقش بہ تصویر شهدا "نذر همسرم"است 🔹حسینی: بحث شهدا با همہ مسائل دیگر فرق می کند. احترام آنها بہ همه مردم ایران واجب است و من هم تلاش کردم خاطره شهدا را زنده نگہ دارم. @sangarshohada