eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 101 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سجاد_عفتی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
فردا کہ دم حیدری از کعبہ برآید دوران معاویہ صفت ها بہ سرآید این پرچم شیعہ ست کہ برقلہ دنیاست هر کس ز علی دم بزند هموطن ماست یا حیدر کرار زند نقش بہ زودی بر پرچم سبز عربستان سعودی @sangarshohada 🕊
دست ز تو نمے کشم، تا ڪہ وصال من دهی ... هر چہ کنے بڪن بہ من، راضے ام از رضاے تو ... #شهید_مهدی_حسینی #صبحتون_شهدایے🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#فرازے_از_وصیت_نامہ ✍بچہ‌ها .. بعد از جنـــگ، دشمنان آرام نمے‌نشینند، یڪے از ڪارهایشان بے‌شڪ، جدا ڪردن و دور نگهداشتن شما بسیجےها از خط ولایت است... #شہید_عباس_علیدادے iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
شهید ابوالفضل راه چمنی شهیدی که تمام طول زندگی ازقرآن دست نکشید . #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
شهید ابوالفضل راه چمنی شهیدی که تمام طول زندگی ازقرآن دست نکشید . #شهید_ابوالفضل_راه_چمنی🌷 ว໐i
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ آقا ابوالفضل نماز هاشو همیشه اول وقت میخوند ؛ هر وقت که مسافرت می‌رفتیم هر جا موقع نماز بود ماشینو کنار میزد نمازش رو میخوند همیشه تاکید بر نماز اول وقت داشت . اصلا اهل غیبت نبود اگه در جمعی بود که غیبت پیش میومد بحث رو عوض می کرد . از مهربونی هر چی بگم کم گفتم فقط اینو بگم که بی توقع کمک میکرد و کمکش رو هیچ جا فاش نمی‌کرد و هیچ وقت در مورد موضوعی قطعی صحبت نمی کرد ودر جواب سوالات دیگران در مورد موضوعی جواب ان شاءالله و اگر خدا بخواد میداد . این اواخر بر نماز شب مداومت داشت خودم دیدم در قنوت نمازش دعا را با گریه میگفت تا ازش سوال نمی شد حرفی نمی زد . در مورد کارش میگفت هر چی کمتر بدونی برات بهتره ؛ خدایی هیچ وقت از کارش سوء استفاده نکرد . چند روز قبل از ماموریتش براش کلیپی از شهدای مدافع حرم گذاشتم دیدم حال عجیبی شد اشک تو چشماش جمع شد و از اتاق خواب رفت تو حال شروع کرد گریه کردن تا حالا این حالش و ندیده بودم مطمئنم از شهدا شهادتش رو همون روز گرفت . 🌷 راوی : iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
بعداز تـــــو ضرب المثل شد دخـــــتران بابایی اند ...😔 ۳ساله 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بر چشـم ... نشان از زخم دارد و زخم امّا نشان دارد ؛ از ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :6⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 327 یادم هست پنجشنبه بود که مرخص شدم و به خانه برادرم در خاوران رفتم. روز بعد برای اینکه به تبریز برگردم به راه آهن رفتیم. آن روزها من به دلیل مجروحیتم میتوانستم بلیت هواپیما بگیرم اما چون با امیر بودیم از خیر بلیت هواپیما گذشتم و با قطار برگشتیم. امیر، بهترین همراهم بود. حدود دو ماهی که مثلاً مرخصی بودم، در روزهای بستری بودن و خانه نشینی دلگرفتگی ام هم تکمیل شده بود. وقتی زخمم کمی بهتر شد با امیر هماهنگ شدیم تا به جبهه برگردیم. میخواستم این بار موتورم را هم ببرم. آن روزها یک موتور هوندای پَرِشی داشتم که قبلاً هم یک بار آن را به منطقه برده بودم و خیلی به دردمان خورده بود. مراحل لازم را انجام دادیم و بعد از اینکه موتور را به قطار سپردیم خودمان با ماشین به طرف منطقه راه افتادیم. بعد از عملیات بدر تصمیم گرفته بودم دیگر در گردان امام حسین نمانم. گردان امام حسین در جبهه و حتی پشت جبهه به خاطر سابقه، ایمان و شجاعت نیروهایش معروف بود اما بعد از آن نبرد حماسی و شهادت بیشتر بچه ها در مراحل مختلف عملیات بدر، از هم پاشیده بود و باید از نو سازماندهی میشد. ـ حالا به کدوم گردان بریم؟ کمی پرس و جو کرده و بی میل نبودم به گردان حضرت ابوالفضل بروم که قبلاً در یک عملیات شرکت کرده بود. آن روزها فرماندهش «سید اژدر مولایی» بود. تا آن زمان سید اژدر را از دور میشناختم، با او کار نکرده بودم اما ذکر خیرش را از بچه ها شنیده بودم. بالاخره با امیر تصمیم گرفتیم به همان گردان برویم. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :7⃣2⃣3⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 328 وقتی به دزفول رسیدیم مستقیم رفتیم ستاد. اما رفتن از یک گردان به گردان دیگر زیاد راحت نبود. لشکر سازماندهی خاصی داشت و باید کادر لشکر را قانع میکردیم که قبول کنند ما به گردان دیگری برویم. تعداد بچه های گردان امام حسین در منطقه کم بود و برادر «سید حسن شکوری» که بعد از شهادت اصغر قصاب به عنوان فرمانده گردان امام حسین معرفی شده بود، به فکر سازمان دادن گردان بود. با خودم میگفتم که گردان امام حسین دیگر همان گردانی که در بدر پر از نیروهای باسابقه و دلاور بود، نخواهد شد. نامه ای از لشکر برای گردان حضرت ابوالفضل گرفتیم و رفتیم. از دور دیدیم یک نفر مشغول کار است. ظاهراً در حال مقدمات ساخت مسجدی برای گردان بودند. نزدیکتر که رسیدیم دیدیم خود سید اژدر مولایی است. سید اژدر قبل از اینکه نامه مان را بگیرد از احوال گردان گفت، از وضع فعلی اش و مشکلاتش و اینکه نباید از نیمۀ راه گردان را ترک کنیم چون امکان دارد ما جزء گردانهای پشتیبان باشیم. بعد از این صحبتها نامه مان را گرفت و گفت: «چون هنوز چادرهای گردانو نزدیم بیایید چادر ما.» رفتیم چادر فرماندهی گردان. معاون گردان، دوست قدیمی ام کریم قربانی بود، طبیعتاً با حضور او احساس راحتی بیشتری در گردان جدید داشتیم. دو سه روز بعد یادمان افتاد موتور را از راه آهن تحویل نگرفته ایم. رفتیم اندیمشک، موتور را تحویل گرفته و دوباره به گردان برگشتیم. ماندن در چادر فرماندهی گردان برای من خوشایند نبود؛ جایی که نظم و نظام در آن وجود داشت و محل رفت و آمد فرماندهان بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷15🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 102 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_حبیب_روحی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝