eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹مراسم تشييع پيكر مطهر شهيد مدافع حرم مجيد قربانخانى🌹 ⏰زمان: جمعه، ٦ ارديبهشت، ساعت ١٠ صبح 📍مكان: تهران، ميدان معلم تا گلزار شهداى يافت آباد
#ارزوهای_مادرانہ😭 مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی پس از سه سال از شهادت، مراسم عقد پسرش را در معراج شهدا برگزار کرد. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #پایی_که_جا_ماند ✫⇠قسمت :9⃣3⃣ ✍ به
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣4⃣ ✍ به روایت سید ناصرحسینی پور عراقی‌ها ارایی را که حاضر نبودند ریش خود را بتراشند، بیرون بردند.حامد جلوی بچه‌ها چانه‌ام را گرفت و گفت: «تو چرا حاضر نیستی مثل بقیه ریش بتراشی؟!» گفتم: «ریشی ندارم که بتراشم،چندتار مو که بیشتر ندارم اونارو میکنم،ولی نمی‌تراشم» بعضی‌ها به دلیل اینکه تراشیدن ریش کار حرامی بود،اینکار را نمی‌کردند.زیربار نرفتم.برایم مهم نبود کتک میخورم.دلم نمی‌خواست در آن سن، صورتم با تیغ آشنا شود.تهدیدهای حامد به خشونت منجر شد.مرا درون محوطه‌ی سیمانی کمپ بردند.نگهبان‌ها برای اسرایی که حاضر نبودند ریش خود را بتراشند،تنبیه خاصی در نظر گرفته بودند.حامد برای من که به خاطر نداشتن یک پا نمی‌توانستم آن تنبیه را انجام دهم،پنجاه ضربه کابل درنظر گرفت.کابل‌ها را ولید به کمرم کوبید.کمرم بر اثر ضربات کابل‌ها کبود شد.برای ده،بیست کابل اولی خیلی درد داشتم،اما کابل‌های آخر دردش کمتر بود. امروز یکشنبه دهم مهرماه ۱۳۶۷،اربعین آقا امام حسین علیه‌السلام است.برای اجرای برنامه‌های مذهبی محدودیت داشتیم.حیدر راستی قبل از ظهر، سراغم آمد.می‌خواست برای بچه‌های بازداشتگاه هفت و شانزده به مناسبت اربعین برنامه اجرا کنیم.می‌دانستم عراقی‌ها اگر موقع مداحی سر برسند،کارمان ساخته است.حیدر برای بازداشتگاه هفت مداحی کرد و من برای بازداشتگاه شانزده. مداحی ترکی حیدر با آن صدای حزین و زیبایش، اشک همه را در می‌آورد.وقتی حیدر می‌خواند ناخودآگاه گونه‌هامان خیس می‌شد.نمی‌دانم چرا مداحی ترکی اینهمه حزن انگیز است.این راز و رمز مداحی حزن‌انگیز ترکی که آنگونه دل آدم‌ها را می‌برد،به دلیل علاقه‌ی بیش از حد ترک‌ها به آقا ابوالفضل العباس علیه‌السلام است. در دو بازداشتگاهی که من و حیدر مداحی می‌کردیم،دو نفر از بچه‌ها آینه‌دار پنجره بودند.آن‌ها با آینه راهروی بازداشتگاه را دید می‌زدند.قرار بود به محض دیدن نگهبان‌ها،آینه‌دار خبرمان کنند.با اینکه قرار ماه هنگام آمدن نگهبان‌ها قطع موقت مداحی بود،عراقی‌ها که اومدن از بس حس و حال معنوی بچه‌ها بالا بود،مداحی را قطع نکردیم.اشاره آینه دار‌ها باعث قطع برنامه نشد. نگهبان‌ها پشت پنجره حاضر شدند.من با دیدنشان مداحی‌ام را قطع نکردم.حواسم به نگهبان‌ها و حرف‌هایشان نبود.کریم حرف‌های حامد را از پشت پنجره ترجمه می‌کرد. - عالیه، خیلی خوبه،یعنی شما اینجارو انقدر امن و بی‌خطر دیدید که نوحه بخونید و سینه بزنید!؟ پدرسوخته‌های مجوس! بلایی به روزتون بیارم که خود حسین بیاد اینجا کمکتون! من و حیدر را به اتاق سرنگهبان‌ه بردند.سعد با عصبانیت گفت: «من در جبهه‌های جنوب اسرای شمارو دیدم که پشت پیراهنشان وحتی روی پیشانی‌بندهایشان نوشته بودند مسافر کربلا! شما می‌خواید کربلارو تصرف کنید؟! شما خوب بود یک دستگاه تریلر می‌آوردید،کربلا را می‌گذاشتید روی تریلر و با خودتان می‌بردید ایران و دست از سر ما برمی‌داشتید! ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #پایی_که_جا_ماند ✫⇠قسمت :0⃣4⃣ ✍ به
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣4⃣ ✍ به روایت سید ناصرحسینی پور حامد گفت: «گریه ممنوع،عزاداری ممنوع،نوحه ممنوع،تجمع ممنوع.زیارت حسین ممنون،تفهمیم شد؟!» تنبیه کسانی که برای امام حسین علیه‌السلام عزاداری می‌کردند، سنگین بود و خلیل رحم در کارش نبود.علتش سیاست صدام و حزب بعث در ایام محرم بود.محدودیت کامل. به دستور سروان خلیل، من و حیدر هر کدام به هفتاد ضربه کابل محکوم شدیم.حامد حیدر را زد و ولید مرا.وقتی هفتاد ضربه کابل را نوش‌جان کردیم،حیدر با همان لهجه ترکی و دوست داشتنی‌اش دوبار تکرار کرد: «سیدی!سنیننه‌وین جانی ایکی دانا شالاق ویر،جون مادرت دوتا کابل دیگه هم بزن!» - کابل به سرتون خورده،گیج شدید، خواهش نمی‌خواد. - نه اتفاقا خیلی هم حالم خوبه و می‌دونم چی میگم. حامد در حالی که، به هر کداممان دو کابل دیگر کوبید،گفت: «این هم دو کابل دیگه،یالا برید گم شید، از جلو چشمم دورشید.» وقتی برمیگشتیم بازداشتگاه،گفتم: «حیدر!مثل اینکه راستی راستی حالت خوش نیست، چرا گفتی دو کابل دیگه بزنن؟!» - حضرت عباسی نفهمیدی؟! - نه،نفهمیدم! - آقا سید! خواستم رُند بشه، ارزشش رو داشت که به خاطراربعین اقا امام حسین علیه‌السلام هر کدوممنون هفتاد و دو کابل بخوریم،خدا وکیلی ارزش نداشت؟! یکه خوردم. این حرف را که شنیدم خیلی خجالت کشیدم و کم آوردم.گفتم:‌ «چرا خدایی می‌ارزید.» ذهن حیدر به کجا رفته بود. می‌گفت: «بذار به تعداد شهدای کربلا کابل بخوریم!» به خاطر همین عقیده و مرامش بود که وقتی نوحه می‌خواند،حتی سامی و قاسم نگهبان‌های عراقی هم تحت تاثیر مداحی‌اش قرار می‌گرفتند. به دلیل عزاداری اربعین،شب قبل به اسرای بازداشتگاه ها آب ندادند.حسن بهشتی پور که در بازداشتگاه شماره دو بود، از بچه‌های بازداشتگاه خواسته بود، امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السو را بخوانند. از شدت تشنگی کلافه بودیم. صبح زود بهشتی پور را دیدم. گفت: «سید! چه خوب شد دیشب آب دادن، شب بدی بودی، اگه آب نمی‌دادن، بچه‌ها تا صبح از تشنگی تلف می‌شدن.» - مگه آب به شما دادن؟! - آره، یه مقداری آب دادن اما ته سطل پر از گِل و لای بود، ولی رفع تشنگی شد. وقتی بهشتی پور فهمید بین تمام بازداشتگاه‌ها فقط به بازداشتگاه آن‌ها آب داده‌اند،تعجب کرد.خود بهشتی پور همیشه میگفت : «این نتیجه دعا کردن است!» قبل از آمار ظهر،بسیجی‌ها و پاسدارها را از اسرای ارتشی جدا کردند.در مراسم اربعین، بسیجی‌ها و پاسدارها را مسبب برنامه و عامل قانون‌شکنی می‌دانستند.تعدادمان کم بود و با ارتشی‌ها که بیشرشان سرباز بودند، ارتباط برادرانه‌ای داشتیم.بیشتر کارهای شخصی‌مان را همین بچه‌های با غیرت ارتشی انجام می‌دادند. امروز دوشنبه هجدهم مهرماه ۱۳۶۷، رحلت حضرت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام بود.صدای سرسام‌آور بلندگوها،سوهان روحمان بود. نوارها بیشتر ترانه‌های فارسی و عربی بود.بچه‌ها از اینکه روز رحلت پیامبر،ترانه از بلندگوهای اردوگاه پخش می‌شد، حرص می‌خوردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #پایی_که_جا_ماند ✫⇠قسمت :1⃣4⃣ ✍ به
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣4⃣ ✍ به روایت سید ناصرحسینی پور قبل از آمار، از جعفر دولتی مقدم خواستم همراهم به اتاق سرنگهبان بیاید.می‌خواستم از عراقی‌ها بخواهم به خاطر روز رخلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام از پخش ترانه بلندگوهای کمپ خودداری کنند.به همراه جعفر وارد اتاق سرنگهبان شدم.سعد که مشغول نوشتن بود،پرسید: «ها شنهو؟ چیه؟» به سعد گفتم: «سیدی! درسته از نگاه شما ا دشمن هستیم،ولی مسلمانیم،به خدا و پیامبر خدا که اعتقاد داریم» - آره می‌دونم همه ما مسلمانیم، چی می‌خوای؟! - سیدی ! پیامبر اکرم حرمت داره.پیامبر همه مسلموناست.به احترام پیامبر که امروز روز رحلتشونِ دستور بدین این نوارهای ترانه رو خاموش کنن! جعفر نامی از امام حسن علیه‌السلام به میان نیاورد، او با یادآوری رحلت پیامبر سعی کرد رو نقاط مشترک شیعه و سنی انگشت بذارد. سعد دستور داد نوارهای ترانه را خاموش کنند! جعفر چند روز قبل با ستوان حمید که خودش در عملیات والفجر هشت مجروح شده بود،بحث کرد. جعفر در جواب سوال ستوان حمید که پرسیده بود: «شما ایرانی‌ها چطور در آن سرمای زمستان از اروندرود گذشتید و به فاو رسیدید؟!» گفته بود: «از خدا و اهل بیت کمک خواستیم. وقتی قاسم سلیمانی،فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله،غواصان بسیجی رو تو اون سرما، کنار آب اروند جمع می‌کنه، به بچه‌های غواص می‌گه این آب رو می‌بینید، این آب مهریه فاطمه زهراست، خدا رو به حق مهریه حضرت فاطمه سلام الله علیها قسم بدید،که امشب از این آب بگذرید و دل امام رو شاد کنید. حالا می‌خوای حضرت فاطمه کمکمون نکنه؟!» ستوان حمید مبهون سرش را به علامت تایید تکان می‌داد و به فکر فرو رفته بود. ستوان حمید پرسید: «شما ایرانی‌ها همه حرف‌های خمینی را عملی میکنید؟!» بهش گفتم: «بله»، لبخندی زد و گفت: «شورای سیاست گزاری حزب بعث، حرف‌ها و سخنرانی‌های خمینی را تحلیل می‌کند و بعضی از دستورات و حرف‌های رهبر شمارو ما اینجا عملی می‌کنیم!» گفتم: «مثلا چه حرفی؟!» گفت: « ارتش مردمی،همان ارتش بیست میلیونی که خمینی قبل از جنگ فرمان تشکیل آن را صادر کرد، ماهم بعد از این فرمان خمینی نیروهای جیش الشعبی رو تو عراق تشکیل دادیم.الگوی ما همان ارتش مردمی خمینی بود!» امروز جمعه ششم آبان ۱۳۶۷. حسن بهشتی پور دوستان خوبی داشت بیشتر دانشجو بودند.برای دین و دنیای اسرای کمپ برنامه ریزی کرده بودند.دانشجویانی که به اسارت در آمده بدند، با مدیریت خوب بهشتی پور جریان علمی و فرهنگی را در کمپ راه‌اندازی کرده بودند.حسن بهشتی پور به بچه‌ها می‌گفت: «بچه‌ها هیچ چیز گران‌بهاتر از وقت نیست،هیچ چیز هم به اندازه آن تلف نمی‌شود!» تمام وقتش را روی کارهای علمی و فرهنگی گذاشته بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷6🌷15🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
دوستان متاسفانه پیچ سنگر شهدا رو از دسترس خارج کردن😔 instagram.com/_u/sangareshohada2 لطف کنید از پیج جدید سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید.. دوباره فالو کنید...ممنون
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے🌸🍃 290 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_سیدمصطفی_صادقی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
مـسـیر بِهِشـت خَطِّ شلوغے دارد آن هم اگـر وعده ے «بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقون» را در مصحف خوانده باشے.. #شهید_امیر_سیاوشی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔸 " در محضـر شهیــد "... ماهی یڪ بار ... بچه‌های مدرسه‌ جبل عامل رو جمع می ‌ڪرد ، می رفتند و زباله ‌هـای شهر رو جمـع آوری می‌ ڪردند ... می گفــت : با این کار هم شهر تمیز میشه و هم غـــرور بچه ها می ریزه ... 📚 یادگاران « کتاب شهید چمران » #شهید_دکتر_مصطفی_چمران ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
✳️ جمعی از فعالین فرهنگی شهرستان یزد عصر روز گذشته از پدر شهید سادات از شهدای مدافع حرم استان یزد عیادت و از خانواده ایشان دلجویی نمودند. 🔷 پدر شهید سادات چندی پیش بر اثر ضرب و شتم مصدوم و هم اکنون در حالت کما و در بخش ویژه یکی از بیمارستان های یزد بستری می باشند. ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊