#شهدای_حسینی
ﭘﺎﺵ اﺯ ﻛﻮﺩﻛﻲ ﻣﺸﻜﻞ ﺩاﺷﺖ.....
ﺷﺐ ﻋﻤﻠﻴﺎﺕ چشم هاش از گریه سرخ شده بود.
گفتم چی شده سید؟
گفت حتما تو هم فکر می کنی, با این پای لنگم نمی تونم بیام تو عملیات...
اما من با همین پا,توی تمام آموزش ها, پا به پای بچه ها اومدم که بگم با یه پای علیل هم می شه از کشور دفاع کرد و. ﻣﻂﻤﺌﻦم اگر شهید شدم, جدم امام حسین به خاطر این پا ردم نمیکنه!
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ فرمانده را راضی کرد.همون شب با ذکر #یاحسین ع شهید شد!
#شهید_سید_ایاز_خردمندان 🌷
#شهدای_ﻏﺮﻳﺐ_فارس
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿21📿22📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_552_060)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
مرتضی عادت داشت روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی، با پای برهنه درصف اول عزاداران حسینی شرکت نماید.وقتی مصیبت امام حسین (ع) خوانده می شد، آن قدر گریه می کرد که از کثرت گریه چشم هایش قرمز می شد.تقریباً همه روزه بعد از نماز صبح، به عشق زیارت سیدالشهدا زیارت عاشورا را می خواند.
#شهید_مرتضی_جاویدی
#معروف_بہ_اشلو
#شهیدے_ڪہ_امام_خمینے_ره
#برپیشانیش_بوسہ_زد
📚 منبع: کتاب سیره شهیدان ، صفحه 125
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت9⃣3⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت0⃣4⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
بازگرداندن پيكر شهيد كرمي
پس از چند روز توسط فرماندهي لشكر و ستاد فرماندهي، تصميم گرفته شد
تا عمليات چريكي محدود، ولي قاطع و دندان شكني براي گمراه كردن دشمن از
محل حملة اصلي و در سمت چپ لشكر ـ منطقة قصرشيرين ـ آغاز كنيم.
85نفر از نيروهاي زبدهاي كه در عملياتهاي مختلف برون مرزي و شكستن
خطهاي مقدم دشمن شركت داشتند، داوطلب شدند. در اين گيرودار كه براي
تك به دشمن آماده ميشديم، ساعت حدود 12ظهر بود كه ركن دوم لشكر،
تلفني اطلاع داد كه برادر و پدر شهيد، ستوان كرمي به منطقه وارد شده اند و
ميخواهند خودشان جنازه را به عقب تخليه كنند؛ به همين خاطر با در نظر
گرفتن تمام جوانب حفاظتي و امنيتي، همكاري لازم را با آنان داشته باشيم.
ستوان كرمي كه فرماندة دستة دوم گروهان يكم تكاور بود، در تاريخ بيست
و هفتم خرداد ماه سال 1366 و در ساعت 30:02 بامداد، حين درگيري بسيار
سختي كه در كمين عراقيها افتاده بوديم، در ميدان مين عراقيها گير كرد و
روي مين ضدنفر رفت. پيكر بي جانش در ميدان مين جا ماند و ما به دليل حجم
آتش دشمن، نتوانستيم او را همراه خود به عقب بياوريم. او قبل از شروع
عمليات، بادگير آبي رنگي بهتن كرد كه به دليل مسئوليتي كه داشتم، گفتم:
ـ جناب كرمي! بادگيرت ايجاد صدا ميكنه. ممكنه دشمن متوجه بشه كه
شما خط شكنيد و عمليات كشف بشه. تازه، چرا توي عملياتهاي قبلي
نمي پوشيدي؟
ـ احمدزاده جان! اين پيراهن من مثل پيراهن يوسفه. بايد تنم باشه تا واسه
هميشه گمگشته نباشم. تو كه نميخواي مفقودالاثر شم؟
ـ حالا وقت شوخي نيس. كار مهمي در پيش داريم.
صحبتها و نصيحت ها نتيجه نداد. او تصميمش را گرفته بود و به ناچار با
هماهنگي مسئولان مربوطه، مقرر شد فقط پدر شهيد همراه گروههاي تك
كننده حضور داشته باشد.
با توجه به مسئوليت و دستور مقامات، ايشان در كنارم بود و اسلحه اي را هم
براي خود گرفت تا هنگام نياز از خود دفاع كند. همة ما احساس شرمندگي
ميكرديم و بنا داشتيم هرطور شده، كاري كنيم تا پدرش دست خالي برنگردد.
ساعت30:23 به وسيلة چند خودرو راهي منطقة قصرشيرين شديم. حدود
ساعت 40:00 با هماهنگي يكانهاي خط نگهدار، از خاكريزهاي خودي به سوي
مواضع دشمن سرازير شديم. باوجود آمادگي كامل دشمن در رابطه با عمليات
چند روز پيش ما، بايد اقداماتي انجام ميداديم كه در اين ميان پدر شهيد كرمي
استقامت خوبي داشت و به مسائل نظامي نيز واقف بود و ميتوانست در حين
درگيري، از خود دفاع كند؛ بنابراين به چند گروه مختلف مانند كمين، بكاو و
بكش، دست برد و تخريب تقسيم شديم. در تاريكي شب، همة هماهنگيها و
يادآوريهاي منطقة رزم، اهداف و آخرين بازديد از تجهيزات به عمل آمد. بيشتر
افراد در سال گذشته در همين منطقه عمليات داشتند و آشنايي خوبي با محيط
از مواضع خودي اطراف داشتند. در آخرين ساعات شب، براي تك ايذايي
به سوي دشمن حركت كرديم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت0⃣4⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت1⃣4⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
با استفاده از تاكتيك رزم شبانه و اعزام گروههاي ديدور و پشتيباني همديگر،
با رعايت همة جوانب براي جلوگيري از غافلگير شدن توسط دشمن حركت
كرديم. ساعت 35:02از زمينهاي پست و بلند منطقه عبور و به ميادين مين و
سيم خاردار عراقيها رسيديم. مأموريت ما هنوز براي دشمن كشف نشده بود؛
ولي هر از گاهي گلوله هاي خمپاره و منور به صورت پراكنده در هر سو اصابت وانفجاري مهيب رخ ميداد. كوچكترين صداها براي ما خطرساز بود و هر لحظه
ممكن بود عراقيها متوجه حضور ما شوند و براي ما ايجاد مشكل كنند. به دليل
اينكه در زمان شهادت ستوان كرمي در چند مترياش بودم، آن نقطه را
ميشناختم. به پدر شهيد و ديگر همرزمان، محل مورد نظر را در نور مهتاب
نشان دادم و دوربين مادون قرمز را به پدر شهيد دادم تا نگاه كند. چشمان
رنجور و شجاع پدر شهيد پر از اشك شده بود و شايد احساس قلبي او خبر از
نزديكي جسم بيجان و پوسيدة جگرگوش هاش داشت. در آن موقعيت خطرناك،
حالت غريبي به همه دست داده بود. به پدر شهيد تأكيد كردم ديگر مجاز نيست
جلو بيايد؛ چون ممكن بود در اثر احساسات پدرياش، مأموريت ما كشف و
همگي از بين برويم؛ بنابراين او را به يك سرباز سپردم.
از شانس ما يا پدر شهيد، از كمين دشمن خبري نبود. به ميدان مين
دشمن رسيديم. گروه تخريب با حركات سريع اقدام به خنثي كردن مينها
ميكردند. در داخل ميدان مين، شيار بسيار كوچكي بود. با دوربين چند شئ
مشكوك در آنجا ديديم، ولي تشخيص آنها بسيار سخت بود. وقتي خود را
نزديكتر رسانديم، ديديم جسد شهيد است. در بين خار و خاشاك و تابش
آفتاب، گوشت بدنش ريخته و بيشتر استخوانهاي بدنش پوسيده بود. تنها
علامت شناسايي او، لباس بادگير آبي رنگي بود كه شب شهادت به تن داشت.
چند متر آن طرف تر، چند جسد گمنام از عملياتهاي قبل ديده ميشدند. از
اينكه در برابر پدر شهيد شرمنده نشديم، خوشحال بودم. در تاريكي شب،
استخوانها، پلاك و تجهيزات پوسيدة شهيد كرمي را داخل كوله پشتي جمع
كرديم و به كمك چند نفر از همرزمان، جسد وي و چند شهيد ديگر به عقب
انتقال داده شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_پنجمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿21📿22📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_552_060)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
نوشتم روی قلبِ خود " شهادت اتّفاقی نیست"
چرا که بینِ مرگ و زندگی ها افتراقی نیست
مسیرِ زندگی هر جور شد، مرگت همان گونه است
میانِ روحِ دنیا با قیامت انشقاقی نیست
اگر عبّاس می ریزد به روی آب مُشتی آب
"ادب" تنها به دشتِ کربلا همراهِ ساقی نیست
تمامِ عمر با دقّت "ادب" را مشقِ دل می کرد
که در آیینِ ایمانش به جز این خط، سیاقی نیست
هر آن کس مثلِ اکبر پیروِ خطِّ ولایت شد
برایش پيشِ مولا قطعه گشتن کارِ شاقی نیست
به تابستانِ دینداری فقط یارِ امامت باش
که غیر از مِهرِ آن سرور در این منزل رواقی نیست
شهادت را به انسانِ مطیعِ امر می بخشند
یقین دارم که در عالم " شهادت اتّفاقی نیست."
#حسینعلی_زارعی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ڪلیپ
نذر ڪردیم . . .
ڪہ یڪ روز حرم وقت اذان
سَر ما را بہ هـوای
علی اڪبر بزنند
#اذان_شهـید_مدافع_حرم
#شهـید_علی_اصغر_الیاسی
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شهدای_حسینی
ﻣﻴﮕﻔﺖ : دوست دارم مثل حضرت ابوالفضل یه تیر به چشمم بخوره یکی به دستم!
روز شهادت حضرت زهرا(س) بود که پیکرش امد.
مادرش قبل از من خودش را روی هاشم انداخت. شیر زن بود. گفت مادر شیرم حلالت...
اما من, تا چشم پاره و بازوی شکافته اش را دیدم, کمرم تیر کشید, همانجا کنار تابوتش روی زمین نشستم...
ﺁﺧﺮ ﻣﺜﻞ #ﺣﻀﺮﺕﻋﺒﺎﺱ ع ﺷﻬﻴﺪ ﺷﺪ...
راوی حاج علی اکبر اعتمادی(پدر شهید)
#شهیدهاشم_اعتمادی🌷
#شهدای_فارس
#ﺷﻬﺎﺩﺕ :شلمچه-کربلای۵
فرمانده تیپ امام حسن(ع)
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
✍مڪتب #عاشـــورا بـــــردوقسم است ...
حسینی ...
زینبی...
وچہ دشـــوار است #زینبی بودن ،
پس ازیڪ حماسہ حسینے ..
#السلام_علی_قلب_زینب_صبور
#شهید_مصطفی_صدرزاده
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
و امشب شب عباس است
#شب_مدافعان_حرم
که عباس خودش مدافع حرم بود
یاد #شهیدسیاهکالی بخیر
چنین شبی آرزو کرد مثل عباس بی دست و پا مدافع حرم شود
و انقدر سینه زد تا خدا سینه اش را خرید
تا نه در این دنیا سینه اش بسوزد نه در آن دنیا
یاد #شهیدصدرزاده بخیر می گفت تاسوعا پیش عباسم..وچه زیبا تاسوعا خود را به عباس رساند...
کاش شهدا امشب ما را در محفل کربلاییشان دعا کنند
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صدو_پنجاه_و_ششمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 1 📿 2 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7📿8📿9📿10📿13📿14📿15📿16📿18📿📿21📿22📿23📿24📿25📿26📿27📿28📿29📿30📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_556_660)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#حضرت_عباس(ع)
حلقه عشق ترک خورده نگین افتاده
سرو قامت بدنی بود ، چنین افتاده
هرکجاچشم دراین علقمه می اندازم
قطعه ای از پسر اُم بنین افتاده
#یا_ڪفیل_الزینب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🏴
ساعت ۱۱:۳۰
ساعت عروج ملڪوتی
بسیجی شهـید "سید ابراهـیم"
پایان ماموریت یڪ بسیجی
#شهـادت است
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_تاسوعا
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🏴