سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
سلام دوستان اینم عکس شهید رضایی که در داستان خاکریز اسارت دیشب داستان شهادتشون و خوندید😭😭😭
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و نوزدهم:
حماسه جاودان ۱۲ تیر ۶۶ (۱)
اجازه بدید اولش یه بازاری ۳۳ ساله ؛ مردمی و با انصاف رو بهتون معرفی کنم از شهر همدان که همسر؛ چهار دختر و پسرشو به امان خدا رها کرده بود و برای دفاع از دین و آب و خاکش و به امر امامش سالها در خطوط مقدم جبهه مجاهدت کرده و در آخرین اعزامش به اسارت دشمن دراومده بود. سمبل رشادت بود و مقاومت. رک گو و بی باک. با توجه به سن و سال نسبتا بالاترش نسبت به بقیه نوعی احساس پدرانه نسبت به بچه ها داشت و از اینکه به بهانه های مختلف مثل قوم مغول می ریزن تو آسایشگاها و بچه ها رو تا سر حد مرگ می زنن اعصابش به هم می ریخت. کم کم کاسه صبرش لبریز شد و تصمیم گرفت یه کاری انجام بده و غرور دشمن رو در هم بشکنه حفظ جان در اولویت براش نبود.
دوازده تیر ماه برای اردوگاه یازده تکریت، یادآور حماسه ای جاودان و خونین شهید قاسمی بود. علی اکبر بخاطر انتقام گیری از رفتار وحشیانه بعثیا که بارها سعی داشتن بچه ها رو تحقیر کنن در فرصتی مناسب بلند شد و مثل یه شیر شروع کرد به غرش. همه سرجامون از ترس میخکوب شده بودیم. با صدای بلند شروع کرد به شعار مرگ بر آمریکا. مرگ بر اسرائیل. بچه ها سعی کردند مانعش بشن اما حریف نشدن و عراقیا شاهد شعار دادنای حماسی او بودن. بی معطلی به فرمانده اردوگاه خبر دادن. قاسمی رو بردن و همراه او دلِ همه ما رفت. اونا اسرائیل رو از خودشون و آمریکا را ارباب و حامیشون تو جنگ می دونستن و براشون قابل قبول نبود اسیری علیه اربابای اونا شعار بده. همه بچه ها مضطرب و نگران بودن. همه زیر لب برای سلامتی و نجاتش دعا می کردند و دعای «امن یجیب» می خوندند. این تنها کاری بود که از دست ما برمیومد ، اما تقدیر و مشیت الهی طوری دیگه رقم خورده بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاکریز_اسارت
✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی
💢قسمت صد و بیستم:
حماسه ی جاودان۱۲تیر ۶۶ (۲)
ساعاتی آسایشگاه هفت مثل قبرستون شده بود و سکوت کشنده ای بر همه جا حاکم بود و منتظر بودیم ببینیم چه می شود. آیا یلِ صف شکن جبهه های نبرد زنده برمی گرده یا نه. بالاخره بعد از چن ساعت، انتظارات سر اومد و چن نفر اسیر به همراه تعدادی افسر و سرباز بعثی وارد شدن. اسرایی که رنگ از چهره شون پریده بود، پتویی رو روی کف آسایشگاه گذاشتن و عراقیا بدون هیچ سخن و توضیحی در رو بستن و رفتن. خدایا چی می بینیم پیکری غرق بخون با استخونای خرد شده. اون طوری که می گفتن با میله آهن و نبشی به جون شهید قاسمی افتاده بودن و تمام استخونای هر دو پا و هر دو دست و قفسه سینه و جمجمه رو شکسته بودن. یه پیکر نیمه جان و باند پیچی شده که خون از لابلای باندا بیرون زده بود و هیچ حرکتی نداشت. احمد فراهانی که بهیار اردوگاه بود و خیلی به بچه ها در این زمینه کمک کرده بود. با تعدادی از بچه ها رفتند بالای سر ایشون. نفسای آخر رو می کشید و با هر نفس مقداری خون بالا میومد. عظمت روحی فراهانی رو ببینید و تلاشش برای نجات قاسمی. هر بار که نفس بالا میومد دیگه نفس بر نمی گشت و بصورت عادی نمی تونست نفس بکشه. احمد فراهانی دهانشو می چسبوند به این دهان خونی و تا می تونست نفس مصنوعی می داد و هر بار مقدار زیادی خون می ریخت توی دهان فراهانی، اما دست بردار نبود و اصلا براش مهم نبود که خون دهان دیگری داره وارد حلقش می شه. اما کار از کار گذشته بود. با جمجمه و قفسه سینه شکسته زنده موندن فقط نیاز به معجزه الهی داشت که از دست امثال احمد آقا ساخته نبود. به آرامی نفسش قطع شد و دیگه بالا نیومد. فراهانی و تعدادی دیگه از بچه ها سرشون رو به سینه آن مجاهد خسته گذاشتن و همه هق هقِ گریشون بلند شد.
بدین ترتیب یکی از فجیع ترین صحنه های قتل در تاریخ بشریت توسط خونخوارترین انسانای روی زمین شکل گرفت. قاسمی راحت گرفت و از اون همه درد و مرارت رها شد. دقایقی رو نظاره گر پیکر بی جان شهید محمد قاسمی بودیم. عراقیا از اول می دونستن که ایشون حتما شهید میشه، اما می خواستن با نمایش پیکر نیمه جان قاسمی با اون وضع فجیع -که هر انسانی رو به وحشت مینداخت- ، زهر چشم حسابی از اسرا بگیرن و عملا نشون بِدن سرنوشت کسی که به اربابای اونا توهین کنه همینه.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصت_و_هشتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 12 📿 13 📿 14 📿 15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 21 📿 22 📿 23 📿 24 📿 25 📿 26 📿 27 📿 28 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_616_961)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊🕊
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 هماکنون؛ #تیتر_یک سایت KHAMENEI.IR
🔻 رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره ملی ۱۵۰۰ شهید استان هرمزگان:
🌟 شهادت برترین نماد انقلاب است
👈 در یک حرکت خبیثانه میخواهند این نماد را به فراموشی بسپارند
🏷 #فرهنگ_شهادت
🔍 متن بیانات را بخوانید👇
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=44457
#خاطرات_شهید
💢غیرتمندیِ یک رزمندهی مسیحی
روبرت دورانِ خدمت سربازی منتقل شد به جبههی غرب، و روزهای آخرِ سـربازیاش رو توی منطقهی عملیاتی میمک گذراند. فرمانده بهش گفت: چند روز بیشتر به پایانِ خدمتت باقی نمونده، لازم نیست اینجا بمونی و میتونی به پشتِ خـط برگردی. اما روبرت قبول نکرد و گفت: تا آخرین روزی که اینجا هستم این اسلحه مال من است و نمیگذارم تپه به دستِ دشمن بیفتد ، من تا آخرین قطرهی خونم با بعثیهای عراقی میجنگم ... همینکار رو همکرد و بالاخره شهید شد...
خاطرهای از زندگی مسیحی #شهید_روبرت_لازار🌷
📚منبع: کتاب گل مریم ، نوشته دکتر بوداغیانس
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
همه ی راهیان نوری ها اسم شلمچه و فکه و اروند و طلاییه رو بارها شنیدین و رفتین ...اما حتی یک بار هم اسم هفت تپه را نشنیده اید...!!!
خدا رحمت کند سید شهیدان اهل قلم، آوینی را که می گفت: اگر از ما بپرسند دوکوهه کجاست؟ چه جوابی بدهیم؟
و حال ما می گوئیم:
اگر از ما بپرسند هفت تپه کجاست؟ چه پاسخی داریم؟! چه بگوئیم؟!
دوستان معیشت در هفت تپه با آن امکانات محدودش سخت بود و گردان ها چادرنشین بودند ولی دل ها همه خدائی بود و اشک های مناجات های بچه ها، خاک هفت تپه را مقدس کرده بود...هواپیما های عراقی سوم دی ماه حمله کرده اند. نه پناهی نه سر پناهی...!!!
تمامی مقرهای لشگریان اسلام مقدس اند اما بدانید که بچه های لشکر ۲۵ کربلا مازندران در هفت تپه حکایتی داشتند غریب و غریب...!
#بمباران
#هفت_تپه
#مظلومیت
#راهیان_نور
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#شب_جمعه
تا ڪہ پرسیدم ز قلبم،
عشق چیست؟!
در جوابم اینچنین گفت و گریست،
لیلی و مجنون فقط افسانہ اند
عشق در دست حسینابنعلیست❤️
#شب_زیارتی_ارباب
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊