فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 نماینده آمریکا در سازمان ملل شعارهای هماهنگ شده در #تجمعات را میخواند، یعنی باور کنیم کہ کاملا اتفاقی و #خودجوش بوده؟
#جنگ_روانی
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_امیرالمومنین_ع :
كسى را كہ بہ تو اندرز مى دهد، از خود مَران
مَن وَعظَكَ فلا تُوحِشْهُ
#غررالحكم_حدیث_7828📗
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
💢 چہ کسانی رهبر انقلاب را بہ بی توجهی بہ اوضاع متهم می کنند..؟
🔶 اگر یادمان باشد قریب پنج سال پیش در پی تاثیر تحولات اقتصادی در انتخابات ریاست جمهوری ، جناح مذاکره طلب - با شیطان بزرگ - بہ عرصه آمد و در صدد بود تا هست و نیست کشور را در قالب برجام - ها - بہ باد دهد ، لیکن رهبر انقلاب با نرمشی قهرمانانہ داشته های کشور را بہ دو حوزه ی مهم و حیاتی تقسیم نموده و اندوختہ هستہ ای کشور را کہ در حوزه ی مهم قرار داشت در اختیار دولتِ برجام قرار داد و خط قرمزی بہ دور حوزه سرمایہ های حیاتی کشور کشید و مذاکره پیرامون آنها را برای هر کسی ممنوع نمود.
♦️روی دیگر موضوع برجام در واقع تلاشی بود برای ایجاد تقابل بین ملت ایران - امت - با امام انقلاب . طراحان برجام امیدوار بودند کہ یا با مخالفت رهبری این تقابل شکل بگیرد و یا با گسترش برجام ها ، هویت انقلاب را از آن بگیرند ، کہ در اصل هر دو روی سکہ پایان انقلاب اسلامی را رقم می زد.
تدبیر امام انقلاب این نقشه شوم را بر هم زد و تهدید بزرگی را بہ فرصتی کم نظیر - شفاف شدن وجهه استکبار و آمریکا- مبدّل ساخت.
♦️آنان کہ امروز رهبری را بہ بی تفاوتی در برابر مشکلات مردم متهم میکنند ، عمدتا کسانی هستند کہ همہ چیز ،حتی مصالح نظام و اسلام را بر مبنای معیشت خود تعریف میکنند و مدام بدنبال این هستند کہ نتیجہ بی مبالاتیشان در انتخاب مسئولین را بر عهده رهبری نظام بگذارند...این جماعت نہ پیرو امام خود کہ امام جامعہ را ماموم پنداشته اند و بی صبرانه دوست دارند رهبر انقلاب دست بہ کاری بزند کہ تمام هزینه های سازش با شیطان بزرگ بہ پای مقاومت مردم و رهبری نوشتہ شود...آنان دوست دارند رهبر انقلاب دست بہ کاری بزند که تمام این مصائب در جهت شکل گیری آن طراحی و اجرا شده است ...
♦️این جماعت هرگز گوش بہ فرمان ولی خود ندارند و نمی شنوند ندای رهبر انقلاب را کہ ..." تواصو بالصبر " را زمزمه میکند..!
#مهدی_جوان_ارومیہ
@sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :9⃣0⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 210
یک دفعه یک نفر که از روبه رو داشت به سرعت به سمت ما می دوید، چشمم را گرفت. نمیدانم نامرد چه کاری داشت که به آن سرعت می دوید. در چند ثانیه به ما رسید و بی توجه به صورت باندپیچی شده ام آرنجش را محکم کوبید به صورتم! یک لحظه هوش از سرم پرید. چشمم سیاهی رفت و بی اختیار اشک از چشمانم سرازیر شد. صورتم انگار آتش گرفته بود... دقایقی سرم را توی دست هایم گرفته و وسط پیاده رو نشستم. لاکردار دستش را چنان به بینی پیوندخورده ام زده بود که زخم به هم ریخته و به شدت خونریزی میکرد. امیر، مضطرب و هراسان مرا به بیمارستان برگرداند، بی اینکه در شلوغی میدان انقلاب کسی بداند چه بر سر ما آمده است!
در بیمارستان ماوقع را فهمیدند و زخمم را دیدند اما دیگر قبولم نکردند. پاسخشان امیدم را قطع کرد: «این استخوان دیگه خراب شده! الآن هم نمیشه دوباره عمل کرد باید بخیه ها و زخمت کمی خوب بشن تا بعد...»
درد و خستگی و این اتفاق ناگوار حالمان را گرفته بود. با آن وضعیت دوباره پیاده برگشتیم سر خیابان تا خودمان را به ترمینال برسانیم. طفلک امیر با آن مهربانی و عاطفۀ عمیقی که داشت، ناراحتتر از من بود. با آن خاطرۀ بد از تهران جدا شدیم.
در تبریز هم اول به بیمارستان رفتیم. کاری نمی توانستند بکنند فقط پانسمانم را عوض کردند. به خانه آمدم و ده روز تمام در خانه افتادم. در تبریز، هوای روزهای آخر پاییز سرد و پرسوز بود. حاضر نبودم حتی به دکتر بروم. در پانسمان دیده بودم که استخوان به چه وضعیتی افتاده و از پوست بیرون زده!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :0⃣1⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 211
هر روز خودم پانسمان را عوض میکردم و میدیدم رنگ استخوان عوض میشود و در حال پوسید ن است. تا اینکه یک روز با دست بیرون کشیده و انداختمش دور! دکتر گفته بود باید حدود پنج ماه صبر کنم و دوباره برای عمل بروم. تا مدتی از فکر بینی درآمدم و دوباره با امیر طرح برگشتن به منطقه را ریختیم.
با امیر به لشکر برگشتیم. به ما گفتند عملیاتی در پیش است و شما برای آموزش به منطقه ای اعزام خواهید شد تا از آنجا مستقیماً راهی منطقه عملیات شوید. کسی در مورد محل آموزش حرفی نزد. بعد از عملیات خیبر و تا آن روز چند بار عملیات لو رفته بود، از این رو بچه های اطلاعات با قدرت و جدیت روی حفاظت اطلاعات کار میکردند و ما هم اصراری برای پی بردن به محل آموزش نداشتیم.
دو سه روز بعد در تاریکی شب سوار ماشینها شدیم. پرده ها کشیده شده بود و حتی بین ما و راننده هم پرده ای بود که بیرون را نبینیم. بعد از مدتها دوری از عملیات، حالا رفتن به آموزش اتفاق خوشایندی بود.
در گرگ و میش صبح از ماشینها پیاده شدیم. دوست خوبمان سید علی اکبر مرتضوی بلافاصله گفت: «اینجا هوره!» راست میگفت، کمی بعد فهمیدیم آنجا منطقه ای به نام «کَسور» در هورالهویزه است. در پانزده کیلومتری بستان جاده ای بود که به منطقه ای دور از درگیری میرسید که از نیزار و درختچه ها پوشیده شده بود و رودی آنجا جریان داشت، منطقه ای وسیع و خالی از نیرو. بابا تنها کسی بود که اطمینان داشت آنجا را می شناسد. غیر از او هیچکس نمیدانست کجا هستیم. هوا هنوز کاملاً روشن نشده بود و ما در حال جابه جایی بودیم که سروصدای عجیبی شنیدیم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#هشتاد_نهمین
#خــتـــمــ_قــرانــ_شــهدا
لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ
خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد..
@FF8141
🌷12🌷26🌷
وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ
صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@
( #s784_510)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊