eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.3هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . آزادگــان مـا #وارثـان شهیدان اند و مانـــدند تا نــامشان را گـــــرامے و راهشان را ادامہ دهند.. #بیست_وشش_مرداد #سالروز_بازگشت_آزادگان به میهن اسلامی گرامی باد.🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
خاڪ پاے آزادگـــان، سُرمہ چشمان وطـــــن سالـــــروز ورود ازادگـــــان مبارڪ باد.. #سید_
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍از صلیب سرخ آمده بودند اردوگاه اسرا گفتند:در اردوگاه شما را شکنجہ‌تان می‌کنند یا نہ؟همه بہ آقا سید نگاه کردند ولے آقا سید چیزی نگفت مأمور صلیب سرخ گفت: آقا شما را شکنجہ می‌کنند یا نه؟ظاهراً شما ارشد اردوگاه هستید. آقا سید باز هم حرفے نزد. پس شما را شکنجہ نمی‌کنند؟آقا سید با اون محاسن بلند و ابهت خاص خودش سرش پایین بود و چیزی نمی گفت.نوشتند اینجا خبری از شکنجہ نیست.افسر عراقی کہ فرمانده اردوگاه بود، آقاے ابوترابی را برد تواتاق خودش گفت:تو بیشتر از همہ کتک خوردی، چرا بہ اینها چیزے نگفتی؟ آقای ابوترابی برگشت فرمود: ما دو تا مسلمان هستیم با هم درگیر شدیم، آنها کافر هستند..دو تا مسلمان هیچ وقت شکایت پیش کفار نمی‌برند. فرمانده اردوگاه کلاه نظامی کہ سرش بود را محکم به زمین کوبید و صورت آقا سید را بوسید بعدش هم نشت روی دو زانو جلو آقا سید و تو سر خودش می زد می گفت شما الحق هستید. روایت در مورد " سلام برآنهایی کہ از همه چیز گذشتند تامابه هرچہ میخواهیم برسیم سلام برآنهایی کہ قامت راست کردند تاقامت ماخم نشود..سلام برآنهایی ک بہ نفس افتادندتا ما از نفس نیافتیم،، 🍃 🌺🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
جمعه یعنی بارش لطفــی ز چشمـــانــی به چشمـی منتظـر ... #اللهم_عجل_لولیک_الفرج #واجعلنا_من_انصاره_و_عوانه ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
از خون شھیدان وطن... لالہ دمیدھ.. لالہ هایی ڪہ هروقت نگاه پر اضطراب مادران شھدا بہ آنها می‌افتد... بیاد جوان رعنای پرپرشده اشڪ از دیده جاری می‌کنند... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
در روز ورود آزادگان بعضی‌ها هم به دنبال يافتنِ سرانگشتانی گره‌گشا بودند و در جستجوی یوسف گمگشته‌شان از همه سراغ می گرفتند ... #چشمان_منتظر #اللهم_فڪ_ڪل_اسیر @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_امیرالمومنین_ع: تصرف دلها⁉️ با نيكى كردن، دلها تصرّف مى شود بالإحْسانِ تُمْلَكُ القُلوبُ #غررالحكم_حدیث_4339 📗 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :9⃣2⃣2⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 230 شوخیهای همیشگی به راه بود و زندگی در روزهای سرد آموزش واقعاً هم سخت و هم شیرین میگذشت. قرار شده بود دو گروهان از هر یک از گردانهای امام حسین و سید الشهدا خط شکن باشند. یک تیم از نیروهای زبده هر گروهان برای آموزش غواصی انتخاب شدند که نوک پیکان حمله بودند و باید آموزش سخت و سنگین غواصی در آن آب و هوا را می گذراندند. آن روزها مناجاتها هم رنگ دیگری داشت. گاهی نماز ظهر و عصر را روی همان پله ای خیبر در وسط هور به جماعت میخواندیم، فرصت برای برگزاری مراسم جمعی دعا و توسل و عزاداری نبود اما گاهی که مسئولان احساس نیاز میکردند، مراسم عزاداری و دسته شاخسی درست میشد و روحیۀ مضاعفی میداد. در سطح چادر و دسته، بچه ها جمعی یا انفرادی به برنامه های خود مشغول بودند و اندک ساعات استراحت را با نماز و قرآن و گاه خلوت و حسابرسی از خود میگذراندند. با پیشرفت آموزش و تمرینها به راحتی میتوانستیم تعادل بلم را کنترل کنیم. حالا تمرین میکردیم تا به قول مربیان طوری بلم را پیش برانیم و پارو بزنیم که کوچکترین صدا و حرکتی در اطراف بلم ایجاد نشود، حتی صدای چکیدن آب از نوک پاروها... ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :0⃣3⃣2⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 231 بارها و بارها به ستون راه می افتادیم و در آبراه ها پیش میرفتیم اما به محض اینکه یکی از بلمها کوچکترین صدایی میکرد دوباره از نو شروع میکردیم؛ پاروها نباید به بدنۀ بلم میخورد، نباید در برخورد با آب صدایی برمیخاست و دو پاروزن جلو و عقب بلم در هر حال باید هماهنگی شان را حفظ میکردند، فاصلۀ بین بلمها باید رعایت میشد و... در تمام مدتی که مشغول یاد گرفتن و تمرین این نکات بودیم، جدی و دقیق بودیم اما به محض اینکه در موضوع مورد آموزش، مهارت پیدا کرده و از کارمان مطمئن میشدیم شوخی و شیطنت هم گل میکرد. گاهی به عمد پارویمان را به بلم مجاور میکوبیدیم تا داد مربی و بقیه دربیاید و از نو حرکت را شروع کنیم! گاهی از آبراههای فرعی وارد آبراه بلمی میشدیم که به جدیت در حال تمرین و پیشرَوی بود، آن وقت بود که بلمها روی آبراه چرخ میخوردند و ما خنده مان را فرو میخوردیم... در هفته های آخر، آموزش از صبح شروع می شد تا اذان ظهر. بعد از نماز و ناهار که همانجا روی اسکله وسط آب برگزار میشد تمرین تا غروب ادامه می یافت. بعد از نماز مغرب و عشا و کمی استراحت، آموزش از سر گرفته میشد و ما گاه تا ساعت دو نیمه شب در آب بودیم. اگر کسی زمان میگرفت برای کل استراحت و نماز و غذا در طول شبانه روز بیشتر از پنج شش ساعت فرصت نداشتیم. با پیشرفت آموزش و تمرینها، گاهی از قرارگاه برای بررسی حرکت بلمها و میزان آمادگی نیروها می آمدند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد.. @FF8141 🌷2🌷11🌷12🌷13🌷16🌷17🌷22🌷24🌷25🌷28🌷29🌷 وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا دراینستاگرام ، 👇 instagram.com/_u/sangareshohada لطفا از پیج سنگرشهدا در اینستاگرام حمایت کنید..ممنون
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 47 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_رحیم_کابلی🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
در اثبات ِ عــــآشقی باید سنگِ تمام بگـــذاری ... سنگ ِ تمام .. او بـِرانَد ! تو بیـــــایی ... #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
بعد از شما تحبس الدعا شده ام انگار!!! ڪہ لڪنت میگیرم بہ وقت دعای دلتنگی.. #شهدا_گاهی_نگاهی😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ خستگے نداشت. مے گفت؛ من حاضرم تو ڪوہ با همہ تون مسابقہ بذارم، هر ڪدوم خستہ شدين، بعدے ادامہ بدہ... اينقدر بدن آمادہ اے داشت ڪہ تو جبهہ گذاشتنش بيسيم چے. بيسيم چیِ شهيد پور احمد... اصلاً دنبال شناختہ شدن و شهرت نبود. بہ اين اصل خيلے اعتقاد داشت ڪہ اگہ واقعاً ڪارے رو براے خود خدا بڪنے، خودش عزيزت مے ڪنہ... آخرش هم همين خصلتش باعث شد تا عڪس شهادتش اينطور معروف بشہ. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
پیکار کنید و بگذارید؛ دامٰان کفنِ تان بہ جاے لکہ سیاه ننگ؛ آغشتہ بہ خونِ سرختان باشد ... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▪️بار دگر مدینہ غمے تازه دیده است داغے دگر به جان و دل او رسیده است ▪️تنها مدینہ نیست ڪہ در سوگ و ماتم است ماتم نشین و غم زده هر آفریده است ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
#امام_باقـــــر_ع سالروز شهادت جانسوز نهال گلشن دین، نور دیده زهرا، سپهر دانش و بینش، امام محمد باقر(ع) تسلیت باد▪️ غم این بی حرمی حالِ مرا میگیرد....😭 iD ➠ @sangarshohada🏴
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :1⃣3⃣2⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 232 یک شب آقا مهدی باکری به همراه اصغر قصاب و چند نفر دیگر آمده بودند تا از نزدیک درگیری بلمها را با دشمن فرضی ببینند. در حین درگیری با دشمن فرضی یکی از آر.پی.جی زن ها آمادۀ شلیک شد اما در همان لحظه، بلم تکان خورد و سر آر.پی.جی به سمت آب خم شد. گلولۀ شلیک شده به سطح آب برخورد کرد و درست به سمتی که فرماندهان ایستاده بودند، برگشت. در یک لحظه، جمع فرماندهان را دیدیم که هر یک خود را به سویی انداختند. گلوله منفجر شد اما به خاطر عکس العمل به موقع فرماندهان کسی آسیبی ندید. قبلاً در جزیرۀ مجنون برای اولین بار کمانه کردن تیر را دیده بودم. آنجا که گاه روزهای متوالی بیکار بودیم و به بچه ها آموزش تیربار می دادیم. تعدادی گلولۀ زنگ زده و خاک خورده را جمع کرده و با گازوئیل و مواد دیگر تمیز میکردیم تا در آموزش از آنها استفاده کنیم. یک روز که بچه ها مشغول تیراندازی بودند، من ایستاده روبه رو را نگاه میکردم. هدف تیربارچی حدود پنجاه متر جلوتر در سطح آب بود. متوجه شدم همزمان با تیراندازی بچه ها چیزهایی به سرعت و با صدای عجیبی از کنار من رد میشوند؛ ویژ... ویژ... حیران مانده بودم که : «این دیگه چیه؟» نمی دانستم آنها گلوله هایی هستند که تحت زاویۀ خاصی به آب میخورند و کمانه میکنند و به همان سمتی که از آنجا رها شده اند، برمی گردند! به لطف خدا آن همه گلوله از کنار ما رد میشد بی اینکه به ما اصابت کند. با دقت زیاد بالاخره قضیه را فهمیدیم. برای اثبات، این جریان را دوباره از داخل سنگر آزمایش کردیم، آنجا بود که فهمیدیم وقتی گلوله ها با شیب خاصی به سطح آب برخورد میکنند، برمیگردند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد.. @FF8141 🌷2🌷11🌷12🌷13🌷16🌷17🌷22🌷24🌷25🌷28🌷29🌷 وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
تلــاوٺ قرآטּ صبحگاهے 48 🍃🌸ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_رضا_حاجی_زاده🌸🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ای شھید! مگر چہ میبینی ڪہ این چنین شاد و مسروری؟؟؟ #شهید_روح_الله_طالبی #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#شهادت_اخرین_یادگار_کربلا ⚫️هر چه شنیده اید غریبانه دیده ام باور نمی کنید چه رنجی کشیده ام ⚫️کوفه به شام را در ایام کودکی همپای عمه ام رقیه دویده ام #شهادت_امام_باقر_ع_تسلیت @sangarshohada
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍ انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی ، ائمه طاهرین و مومنین و مومنات و مستضعفین عالم به رهبری امام خمینی(ره) و ایثار و فداکاری شهدا و خانواده آنها ، جانبازان و خانواده محترم و امت شریف و مقاوم ایران اسلامی محقق شد فراموش نشود از مساعدت و همکاری و رهبری عزیز دست بر ندارید. ‌✍در ثانی وحدت خودتان را فراموش نکنید . دنبال اجرای دستورات خداوند متعال و انبیاء و ائمه طاهرین باشید. بهانه برای تفرقه زیاد است و راحت می شود پیدا کرد که از یکدیگر فاصله بگیرید و رضایت شیطان و غضب الهی را فراهم نمایید. هنر این است که دنبال راهی برای وصل کردن باشیم. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
اے آسمانے ها فڪرے بہ حال ما زمینے ها ڪنید هواے زمین خیـــــلے دلگیر است... #شهدا_گاهی_نگاهی😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✍لنز دوربینش بہ سوے ماست مےدانے این یعنے چہ.‌؟؟ امروز #سید_مرتضے_آوینے میخواهد روایتگر روایت فتح براے جهاد اڪبر ما باشد ... #شهــدا_ما_را_رهـا_نکنیــد😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
آخرش #روزے بهار خنده‌هامان مے ‌رسد... پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد ڪنیم... #شهید_هادی_باغبانی #سالروز_شهادت🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
آخرش #روزے بهار خنده‌هامان مے ‌رسد... پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد ڪنیم... #شهید_هادی_باغبانی
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ ✍هادی حضورش در سوریه را فقط به من گفته بود .پدر و مادرمان اطلاعی نداشتند . بار اول هم که رفته بود برای من شرایط آنجا را کاملا توضیح داد .رضوانه دخترش موضوع شهادت پدرش را خیلی درک نمی کند . هرچند گاهی می گوید پدرم تیر خورده ، اما چون پدر رضوانه ماموریت زیاد می رفت ، او عادت دارد که پدرش را دیر به دیر ببیند . هادی خودش هم می گفت زیاد زنگ نمیزنم که خانواده عادت به بودنم نکنند . ✍چند روز که صداشو نمی شنیدم دلم می گرفت . پرمشغله بود ، یعنی خودش دورش رو شلوغ کرده بود . هدف هاش رو تایم بندی می کرد . از سنش جلو تر بود . یبار از اداره با من تماس گرفته بود ، صحبتمون به درازا کشید ،میشناختمش که وسواس داره ، با خودم گفتم یادآوری کنم بهش که از اداره زنگ میزنه . بهم گفت نگران نباش ! یه صندوق گذاشتم اینجا تلفنای شخصی رو حساب میکنم ، بیشتر از معمولش هم تو صندوق میندازم . یکی از مهم ترین منش های ایشون وسواس در بردن نون حلال به خونه بود .. و در پرداخت خمس مقید بود . راوے : 🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
جهـــان ... از نگاه لنز دوربین تو دیـدنـــی تـر اسـت . . . #شهید_احد_مقیمی🌷 #روز_جهانی_عکاسی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
دیر یا زود فـرقی ندارد لایق شهادت که باشی هـر زمان ڪہ باشد خریدارت میشوند ... #رزمنده_دیروز_مدافع_امروز #شهید_حاج_اسماعیل_حیدری #سالروز_شهادت 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :2⃣3⃣2⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 233 بعضی شبها که برای آموزش بیدار میشدیم در صفهای منظم نیم ساعت می ایستادیم تا مربیان و مسئولان نظراتشان را در مورد کارمان بگویند. در این نیم ساعت کوچکترین صدایی از ما درنمی آمد. همه به حرف مسئولان گوش میدادیم که از بیرون آب، نحوۀ حرکت و کار ما را میدیدند و نقاط ضعف و قوت ما را میگفتند. آن روزها آنقدر مهارت پیدا کرده بودیم که وقتی وارد آب میشدیم، به قدری آرام حرکت میکردیم که اصلاً معلوم نمیشد آنجا کسی هست. صدای قورباغه ها و موجودات آبزی را میشنیدیم اما صدایی از بچه ها بلند نمیشد. حتی صحبت کردنمان هم کم شده بود و عادت کرده بودیم که حرفهای ضروری را هم آهسته بگوییم. آموزش حدود چهل و پنج روز طول کشید. در طول این روزهای سخت، شوخی ترک نشده بود. یک روز امیر مارالباش آمد و گفت: «بیا بریم برامون صیغۀ اخوت بخونن!» با هم به طرف روحانی قد بلندی که اهل زنجان بود رفتیم و او بین من و امیر صیغه اخوت خواند، بعد رو کرد به من و گفت: «حالا بیا با من هم صیغه بخونیم!» گفتم: «خدا حفظت کنه، داداش شدن با مُلاها خیلی سخته!» آنجا تنها کسی که سربه سر همه می گذاشت و شوخی میکرد، من بودم چون هم قیافه ام خنده دار بود هم خودم! در آن شرایط گاه با شوخیها، گاه با عزاداریها و گاهی با صبحانۀ وحدت، روحیه مان را قوی نگه میداشتیم. گرفتاری آقا مهدی آن روزها زیاد بود و فقط چند بار بدون اینکه به نیروها بگویند، آمده و از نزدیک روند آموزش نیروها را دیده و نظراتش را گفته بود. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊