eitaa logo
سنگرشهدا
7.2هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
3.2هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫 @FF8141
مشاهده در ایتا
دانلود
دل من پشت سرت کاسه آبی شد و ریخت کی شود پیش قدمهای تو اسفند شوم؟! پ.ن: قد رعنای حاج احمدِ عزیز دل رو می بینید که دست به ضریح حضرت زینب(س) گرفته... تیر ماه شصت و یک #سوریه #حاج_احمد_متوسلیان ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
شراب را جز در نبرد نمی دهند؛ ولاجرم مستان مے الست را باید در ها یافت و ، مصداق اکمل مستان بہ حق پیوستہ است... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @FF8141 🌷14🌷🌷16🌷27🌷 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 342 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_محسن_ماندنی ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
شهر شعرم گل ریزان مے شود وقتے متبرڪ بہ خورشیـد #نگاهتان شود و ... اولین غنچہ ســلام را از لبان شمــا بچیند.. #صبحتون_شهدایی 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🔴 شما چرا رقصیدی؟! 🔹دزدانی به کاروانی زدند، اموال کاروان را غارت کردند و یکی از زنان کاروان را مجبور کردند که رقاصی کند. همسرش از ترس جان به وی اجازه داد برقصد. 🔸بعد از اینکه دزدها برفتند، شوهر زن رقاصه، وی را به باد کتک گرفت. زن اعتراض کرد که خودت اجازه دادی؛ شوهر گفت: "بله من از ترس جان اجازه دادم، اما نگفتم اینقدر قشنگ برقصی برای دزدها پدرسوخته!" 🔹حکایت ما و جریان دولت همین است. رئیس جمهور و وزیر خارجه می‌گویند نظام به ما اجازه داد! غرب‌گراها مدعی‌اند نظام و رهبری اجازه داد برجام را امضا کنند و اصلاً برجام تصمیم نظام بود! 1⃣ اولاً تصمیم خود شما بود و رهبری صدها بار فرمود من به مذاکره با آمریکا بدبینم و از این مذاکره چیزی عاید کشور نمی‌شود. 2⃣ ثانیاً، بله نظام و رهبری به شما اجازه داد، اختیار داد، شما رقاصه‌های سیاسی، چرا اینقدر قشنگ خوش‌رقصی کردید برای آمریکایی‌ها؟! چرا کل صنعت هسته‌ای را نابود کردید؟ چرا قرارداد محکمی نبستید و تضمین‌های لازم را نگرفتید؟ چرا تعهدات شما نقد و تعهدات آمریکایی‌ها نسیه بود؟ چرا حالا که آمریکا از اول، هیچ به برجام متعهد نبوده و اروپایی‌ها از ۱۱ تعهد خود، یکی را هم متعهد نبودند، شما باز تعهدات خودتان را ادامه می‌دهید؟ 🔹بله، شما ادعا کردید می‌توانید با مذاکره مشکلات را حل کنید؛ کلید نشان دادید و گفتید "ما بلدیم با آمریکا مذاکره کنیم؛ ما زبان دنیا را بلدیم"، مردم هم تحت تاثیر قرار گرفتند و این افکار عمومی و اصرار شما باعث شد رهبری اجازه دهد با اینکه می‌دانست هیچ سودی ندارد؛ اما حالا که نتیجه این راه، بعد از ۶ سال مشخص شده، چرا باز از برای و اروپا دست بر نمی‌دارید؟ چرا باز اصرار به FATF و پالرمو و و ... دارید؟ حالا به شما اجازه رقص داده شد، شما چرا تا آخرش رفتید؟ ✍ ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
همیشہ از خدا مےخواست گمنـام بماند خدا هم دعایش را مستجاب ڪرد "ابراهیـم"سالهاست کہ گمنام وغریب در فڪہ مانده تا خورشیدی باشد براے عاشقان و راهیان #نور #شهید_ابراهیم_هادی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
به برڪت وجود همین جوانان بود ڪہ حتے یڪ وجب ازخاڪ ڪشورمان ڪم نشد امروزصدام ڪجاست⁉️ 📝سالروز پذیرش قطعنامہ ۵۹۸ وپایان جنگ تحمیلے ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
پنجشنبه ڪہ میشہ دلهابهونہ میگیرہ هرڪے میادسریہ قبر ازش نشونہ میگیرہ اما یہ #مادر غمگین و آرام میاد ڪنارِ شهیدِگمنام باز آئینہ،آب،سینے وچاے ونباٺ بازپنجشنبہ ویادشهداباصـلواٺ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
❤️ شـب های جمعہ زندگی مان وقف حســین است ما بی حســین شوق شهـادت نداشتیم شهدا مهمان شب جمعه سیدالشهدا (ع) 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠 سن شهادت: 25 سال اهل شهرستان اصفهان 1⃣ اجازه 🍃آرزوی قلبی من بود که برای مصطفی کاری انجام دهم. او فرماندهی بود که خیلی از پیروزی های زمان جنگ مدیون رشادت های او است، چرا باید غریب باشد. به برادرش گفتم می خواهم درباره مصطفی کتاب بنویسم. اما برادرش گفت: "مصطفی عاشق گمنامی بود. حتی از اینکه به عنوان فرمانده مطرح شود بیزار بود." بعدش گفتم: "آمدم از شما اجازه بگیرم در مورد ایشان کتاب بنویسم." برادرش گفت: "چرا از من! برو از خودش اجازه بگیر، هر وقت اجازه گرفتی ما هم در خدمتیم!" با اینکه خیلی علاقه داشتم کتاب بنویسم اما برگشتم تهران و بعد از این ماجرا فکر نوشتن کتاب را از ذهنم خارج کردم. 🍃ایستاده بودم کنار یک جاده خاکی. کنار یک سنگر. از دور چند نفر با لباس بسیجی به سمت من آمدند. یکی از آنها که در وسط جمع بود عمامه سفیدی بر سرش بود که نورانیت عجیبی داشت. همان شخص آمد دست مرا گرفت. به کنار جاده و نزدیک سنگر آمدیم و نشستیم و از خاطراتش گفت. او را کامل شناختم. آقا مصطفی ردانی بود. دقایقی مشغول صحبت بودیم. آخرین مطلبی که گفت: "این بود که در اصفهان مرا ترور کردند ولی موفق نبودند." یکباره از خواب پریدم. همان روز یکی از بستگان تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "کتابی بنام مصطفی نوشته ای!!" با تعجب گفتم: "چی، مصطفی!؟" گفت: "آره، دیشب تو عالم خواب دیدم که یک تابلوی بزرگ بود و کتاب مصطفی را معرفی کرده بود." 🍃غروب جمعه زنگ زدم به برادر شهید. گفتم: "یه سوال دارم؟ آقا مصطفی توی اصفهان ترور شده!؟" با تعجب پرسید: "بله، چطور مگه؟!" گفتم: "آخه جایی نقل نشده." ایشان هم مکثی کرد و گفت: "این ماجرا را کسی نمی‌داند." بعد اصل ماجرا را تعریف کرد و پرسید: "این سوال برای چی بود." ماجرای خواب را گفتم. ایشان هم گفت: "اجازه را گرفتی! قرار شد راهی اصفهان شده و خاطرات را جمع آوری کنیم." 📚 کتاب مصطفی، صفحه 11 الی 13 ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃