eitaa logo
سنگرشهدا
7.1هزار دنبال‌کننده
17.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
💢 #اطلاعیه عکس فیش واریزی که به حساب خانوادهای دانش اموزان واریز کردیم ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
💢 سلام و عرض ادب خدمت همسنگران عزیز شهدا جا داره از شما بزرگواران بکنم اول بخاطر به خادمین سنگرشهدا بعد هم بخاطر کمک ها مادی و معنوی شما خیّرین عزیز...به لطف و مدد شما بزرگواران ما تونستیم ۱۴تا دانش اموز و حمایت مالی کنیم و لوازم تحریرشون و مهیا کنیم...عکس ها فیش واریزی بعضی از فاکتور خرید ها و بعضی از عکس لوازم تحریر در دسترس هست براتون میفرستم... این کمک ها به دست بچه های رسیده... اجر تک تکتون با بی بی سه ساله ممنونم از همکاریتون🌹🌹🌹 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸تلــاوٺ قرآטּ 🌸🍃 409 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: #شهید_اسماعیل_خانزاده ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
هوایت مے زند بر سر، دلم دیوانہ مے گردد! چہ عطرے در هوایت هست؟! نمیدانم...نمیدانم... #شهید_ابوالفضل_نیکزاد #صبحتون_شهدایی🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
2.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روز اول مدرسه نازدانه شهید مدافع حرم ریحانه جان، راستی بابایی دارم یاد میگیرم نوشتن مثل اشک میشه بونه ی من، #ب مثل بابایی که ندارم، مثل سوریه 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
‌خــون، شهیدان را زِ آب، اولےتر است.. این ، از صد اولےتر است.. و این همان سِرے است ڪه گفت: خون، حرمِ سِرِّ سیدالـ‌شهداست... ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
در قاموس شما #عشق حرف اول را می‌زند نه #سن و #سال ... سایز لباس خاڪی‌ ات گـواهِ حـرف من اسـت و نگاهــی که شایــد هرگز نتوانم تفسیرش کنم امـا سربند #لبیڪ_یا_خمینی اتمـام حجـت تـو با مـن است ... #بزرگ_مردان_‌کوچک #هفته_دفاع_مقدس ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم» انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود پـــرسیدم: «واسه چی؟» گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــت‌المال نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟! همه‌ش امانته! گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟ دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند خاکی تـوی دستش بود دم در چادر تدارڪات پیدا ڪرده بود! #شهید_مهدی_باکری🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت3⃣6⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠⃣6⃣ ✍نویسنده:میکاییل احمدزاده ستون كشي ارتش منافقين بعد از طي مسافتي طولاني، با دوربين از بالاي ارتفاعات به جاده نگاه كرديم. ديديم يك ستون زرهي بزرگ در حال حركت به سمت ايران ـ به سوي دره چهار زبر ـ است كه پرچم ايران را بر روي خودروهايشان نصب كرده بودند. با كمي دقت متوجه شديم كه منافقين براي عمليات و حمله به شهرهاي ايران حركت ميكنند. همة زرهپوشها پيشرفته و بيشترشان زن بودند كه مجهز به لباسهاي ضدگلوله و كلاه آهني هاي گوشيدار بودند. صحنة عجيبي بود. جوانان فريب خوردة هموطن ما در كنار عراقيهاي متجاوز به خاك خودمان حمله ميكنند و در كنار خيانت به كشورشان، گستاخانه فرياد شادي ميكشند و از اينكه هموطنانشان با گلوله هاي دشمنان قسم خورده سوراخ سوراخ ميشوند، احساس غرور ميكنند. با اين اوصاف، وضعيت يكانها و مواضع نيروهاي خودي و دشمن مشخص نبود. ما از هر نقطهاي كه ميخواستيم وارد جادة سومار شويم، با نيروهاي عراقي مواجه ميشديم؛ چون اين جادة مواصلاتي، تنها راه تردد و نزديكترين راه به كرمانشاه بود كه به دليل رفت و آمد زياد عراقيها، مجبور به پناه بردن به دامنة ارتفاعات كنار جاده براي مقابله با خطرات احتمالي و برخوردهاي ناگهاني شده بوديم. با توجه به اينكه مجروح داشتيم و مسير حركتمان مسدود بود، تصميم گرفتيم در داخل يك غار سنگي استراحت كنيم و شب نيز همانجا بمانيم و مشورت كنيم تا به خواست خدا صبح زود حركت كنيم. به نوبت نگهباني ميداديم. راديو فقط صداي مارش نظامي پخش ميكرد و اخبار مفيدي نداشت؛ در مقابل، راديو بغداد از پيروزيهاي غرورآفرين عراقيها و فتح شهرهاي ايران خبر ميداد. همة ما بسيار ناراحت بوديم. منافقين با پشتيباني كامل ارتش عراق، عمليات «فروغ جاويدان» را آغاز كرده بودند. اوضاع نگران كننده بود و نميدانستيم فردا چه اتفاقاتي خواهد افتاد. پس از مشورت به اين نتيجه رسيديم كه سكوت نيروهاي خودي بيدليل نيست. در هر صورت اگر كسي نميخواهد ادامة مسير دهد، ميتواند به عقب برگردد كه نيروهاي خودي، امروز يا فردا آنها را پيدا خواهند كرد و اجباري در كار نيست. بعد از مدتي سكوت، همگي به اتفاق گفتند ما تا آخر با هم هستيم. با هم شروع كرده ايم و با هم تمام خواهيم كرد؛ يا كشته ميشويم و يا به نيروهايمان ملحق ميشويم. هر كدام از اين همرزمان، خاطرة شهادت عزيزي را در سينه داشتند و بار سنگين جنگ را در ميادين مين و كانالهاي دشمن تجربه كرده بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت4⃣6⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠⃣6⃣ ✍نویسنده:میکاییل احمدزاده عيد سعيد قربان و آخرين نبرد خونين در شهر سومار سحرگاه بود كه گويندة راديو، خبر عيد سعيد قربان را اعلام كرد. روز بزرگي بود و سرنوشت ما هم در همين روز رقم ميخورد. عيد را به همديگر تبريك گفتيم و پس از خواندن نماز صبح، مقداري نان خشك و كنسرو خورديم و حركت كرديم. ما در روي ارتفاعات كنار جاده حركت ميكرديم كه گاهي عراقيها ما را ميديدند و فرياد ميزدند و گاهي هم به سوي ما تيراندازي ميكردند كه به ما نميخورد. آنان قصد تعقيب ما را نداشتند و بيشتر به فكر نفوذ به داخل خاك ايران بودند و نميخواستند فرصت را از دست بدهند. از دور، درختان شهر سومار ديده شدند. گرد و خاك در داخل شهر از دور نمايان بود كه به دليل رفت و آمد زره پوشها و خودروهاي عراقي بود. كنار رودخانة شهر سومار، مملو از درختها و نخلها و سبزهزارها بود و جاي بسيار مناسبي براي پناه گرفتن از ديد و تير عراقي ها بود. از كنار آن رودخانة پر آب، جادة آسفالته تا نزديكي ايوان ادامه داشت. حدود ظهر بود كه به دروازة شهر رسيديم. عراقيها در حال پيشروي بودند و در شهر رفت و آمد زيادي در جريان بود. از كنار درختهاي اطراف رودخانة سومار، با اختفا به سمت مركز شهر حركت كرديم. خيلي احتياط ميكرديم تا ديده نشويم. با استفاده از شلوغي منطقه، خود را به جنگل رسانديم تا وضعيت را با چشم خود ببينيم. هركدام به سويي پراكنده شديم تا غافلگير نشويم. خوشبختانه تا آن لحظه كسي ما را نديده بود. همگي خسته بوديم. در روي علفزارها دراز كشيديم و از لابه لاي بوته ها، مراقب اطراف بوديم. گروه مهندسي عراق، سرگرم نصب يك پل شناور بر روي رودخانه بودند كه سر و صداي زيادي ايجاد ميكردند. سرباز مجروح بسيار درد ميكشيد و ديگر تحمل راه رفتن نداشت. مرتب ميگفت مرا رها كنيد و برويد كه ما هم بي توجه به سخنانش، نوبتي او را جابه جا ميكرديم. ما در گوشة ورودي شهر در حدود60متري عراقيها و ميان بوته زارها و درختها پنهان شده بوديم. حدود يك ساعت بعد، چند خودرو منافقين از داخل عراق وارد سومار شده، براي استراحت و شستن دست و صورت كنار رودخانه پياده شدند. آنان لباسهاي جديد و ضدگلوله و سلاحهاي پيشرفت هاي داشتند. زن و مرد و دختر و پسر با هم مخلوط بودند و با هم شوخي ميكردند و مي خنديدند. منافقين بيشتر از عراقيها نظر ما را جلب كردند. ميخواستيم چهرة واقعي آنان را از نزديك ببينيم. همه از منافقين تنفر داشتند و ميگفتند عراقيها به منافقين شرف دارند؛ چون وطن فروش نبودند و براي منافع كشورشان مي جنگيدند. كنجكاوي و سرك كشيدنهاي متوالي ما، توجه منافقين را جلب كرد. محل ما را به همديگر نشان دادند و براي اطمينان، با زبان عربي ما را صدا كردند. جواب نداديم. يقين كردند ما ايراني هستيم. پنهان شديم و آنان با داد و فرياد، هركدام اسلحة خود را برداشت و همگي به سمت ما حمله ور شدند. عراقيها هم متوجه موضوع شدند و در يك لحظة كوتاه، مانند مور و ملخ به سوي ما آمدند. امكان بازگشت نداشتيم؛ زيرا از هر طرف كه ميرفتيم، ديده ميشديم. خوشبختانه به اندازة كافي مهمات از منطقه جمع آوري كرده بوديم. در كنار نخلها سنگر گرفتيم و يك آرايش دايرهاي تشكيل داديم تا از خود دفاع كنيم. منافقين و عراقيها استعداد ما را نميدانستند و فكر ميكردند دو يا سه نفر هستيم و از ترس پنهان شده ايم كه وقتي به نزديكي ما رسيدند، رگبار يكي از سربازان ما به سمت منافقين، دو نفر از آنان را به درك واصل كرد و ما هم به نوبت از هرسو تيراندازي كرديم. تعداد تلفات منافقين بيشتر شد كه آنان هم اقدام متقابل كرده، به سوي ما آتش گشودند. ما سنگر گرفته بوديم و موضع بهتري داشتيم. در همين حين عراقيها هم به كمك منافقين آمدند و درگيري خونيني آغاز شد. نخلستان سومار تبديل به جهنمي واقعي شده بود و بسياري از نيروهاي دشمن با ما درگير شده بودند. به همرزمان اشاره كردم در مصرف مهمات صرفه جويي كنيد. دود و بوي باروت در همه جا پيچيده بود. ما مقاومت سرسختانه اي داشتيم. صداي آژير آمبولانس هاي عراقيها بلند شده بود كه خبر از تلفات زياد آنان ميداد. منافقين به وسيلة بلندگو اعلام ميكردند: «ما هموطنان شما هستيم. تسليم شويد. ما نميگذاريم عراقيها به شما صدمه بزنند. شما برادران ما هستيد. جنگ تمام شده و ارتش پيروز مجاهدين خلق شهرهاي ايران را يكي پس از ديگري فتح ميكند. به جواني خود رحم كنيد. تسليم شويد و اسلحه هاي خود را زمين بگذاريد». ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿17 📿 22📿 24📿 26📿 28 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊