شصت ونهمین بنرمون راهی کربلا شد😍😍
💠دوستان شما هم عکس بنرباکوله پشتی هاتون و بفرستید برامون
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هفتادمین بنرمون راهی کربلا شد😍😍
💠دوستان شما هم عکس بنرباکوله پشتی هاتون و بفرستید برامون
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هفتاد ویکمین بنرمون راهی کربلا شد😍😍
💠دوستان شما هم عکس بنرباکوله پشتی هاتون و بفرستید برامون
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#رسـم_خـوبان
🔹اولین بار که میخواست بره آینه قرآن گرفتم براش. قرآن رو بوسید و باز کرد،
🔸ترجمه آیه رو برام خوند، ولی بار آخری که میخواست بره وقتی قرآن رو باز کرد،
🔹آیه رو ترجمه نکرد، گفتم سعید چرا ترجمه نمیکنی؟!رو به من کرد و گفت :
🔸اگه ترجمه آیه رو بهتون بگم ناراحت نمیشین؟! گفتم: نه..!گفت: آیه شهادت اومده و من به آرزوم میرسم...
#شهید_سعید_بیاضیزاده🌷
#سالروز_شهادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت9⃣9⃣ ✍نویسنده:می
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت0⃣0⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
فرار از اردوگاه
رزمندگان از اينكه در دست عراقيها اسير بودند، بسيار ناراضي بودند و
همواره سعي ميكردند تا از اردوگاه فرار كنند. سه نفر از اسرا كه در آشپزخانة
اردوگاه كار ميكردند، در فرصتي مناسب از پشت سيمهاي خاردار به بيرون
اردوگاه فرار كردند كه متأسفانه عراقيها آنان را مي بينند و دستگيرشان
ميكنند. چند دقيقه نبود كه به داخل آسايشگاهها رفته بوديم كه با عجله و سر
و صدا همه را بيرون ريختند و به حالت آمارگيري درآوردند. همگي مبهوت
مانده بوديم براي چه اين كارها را ميكنند.لحظهاي بعد فرماندة اردوگاه به همراه 50نفر نظامي و يك كاميون آيفا، وارد
محوطه شدند و سه نفر از اسرا را از كاميون پياده كردند؛ سپس افسر عراقي رو
به جمع ما گفت: «دوستان شما به مقررات اردوگاه احترام نگذاشتند و در روز
روشن از سيم خاردار فرار كردند كه با هوشياري مردم و نگهبانان دستگير
شدند. حالا براي اينكه درس عبرتي براي سايرين باشد و كسي به فكر فرار
نباشد، ما آنان را تنبيه ميكنيم و براي اينكه ديگر نتوانند فرار كنند، پاهاي آنان
را هم ميشكنيم.» لحظهاي بعد حدود 30نفر عراقي با لوله و كابل و سيم
خاردار به جان آن سه نفر افتادند و آنقدر آنان را زدند كه خون تمام بدنشان را
فرا گرفت. لحظات بسيار غم انگيزي بود. همه زير لب دعا ميخوانديم و تكبير
ميگفتيم. نگهبانان قسمت بيروني اردوگاه سوار بر نفربرها و پشت تيربارها،
آماده بودند تا هرگونه بينظمي و شورش احتمالي را سركوب كنند.
عراقيها از زدن آن سه نفر خسته نميشدند. وقتي از حال ميرفتند، روي
آنان آب ميريختند و دوباره ضرب و شتم را ادامه ميدادند. افسر عراقي دستور
داد تنبيه را تمام كنند و دستور داد در جلوِ چشم همه، پاي اسرا را بشكنند.
عراقيهاي مزدور هم پاهاي هر سه نفر را شكستند. داد و فرياد اسرا به آسمان
برخاسته بود. جالب اينكه هيچكدام در طي مدت تنبيه، از عراقيها عذرخواهي و
خواهش نكردند و اين موضوع افسر عراقي را خشمگين تر ميكرد. بعد از
شكستن پاهاي آنان، افسر عراقي دستور داد تا هيچ يك از اسرا به آن سه نفر
كمك نكند؛ آب ندهد و با آنان صحبت نكند؛ در غير اين صورت، مجازات سختي
در انتظار متخلفان خواهد بود. آن عزيزان چندين ماه بدون آنكه به بيمارستان
اعزام شوند و يا تحت درمان قرار بگيرند، به همان وضع ماندند. به ياد ميآورم
براي رفتن به دستشويي، مسيري كوتاه را با چه مشقتي طي ميكردند. وضعيت
بهداشتي شان بسيار اسفناك بود و هيچكس اجازه نداشت به آنان كمك كند.
بسيار ناراحت بوديم. اين برادران تا آخرين روزهاي تبادل اسرا به همان شكل
ماندند و نشانه و الگوي رفتار عراقيها را به همگان نشان دادند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت0⃣0⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت1⃣0⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
سرگرميها و صنايع دستي
عراقيها حتي يك مداد هم به ما نميدادند؛ چرا كه فكر ميكردند با اين كار
اطلاعات از اردوگاه به بيرون ميرود. نميتوانستيم بنويسيم و مطالعه كنيم.
نشريه يا كتابي به ما نميدادند و اگر از كسي مداد پيدا ميشد، او را سخت
شكنجه ميكردند. اسرا براي اينكه سرگرم شوند و مايحتاج خود را تهيه كنند،
هر كس با ذوق و هنرش، وسيلهاي ميساخت و بقيه هم تقليد ميكردند؛ بهطور
مثال، براي دوخت و دوز لباس سوزن نميدادند. اسرا هم با باز كردن سيم
خاردارهاي كوچك و با ساييدنهاي چند ساعته يا حتي چند روزة آنها،
سوزنهايي بسيار خوب درست ميكردند. از نخهاي لباسهاي كهنه، براي
دوخت استفاده ميشد. سنگهاي موجود در محوطه نيز در اثر ساييدنها و
شكل دادنهاي مختلف، تبديل به اشياي بسيار زيبايي ميشدند. از هستههاي
خرما هم تسبيحهاي بسيار ظريفي ساخته ميشد.
هنرمندي اسرا به جايي رسيده بود كه با يك هسته خرما، اسكلت كامل
انسان را درست ميكردند. براي اينكه براي زمستان كفش داشته باشيم، بعد از
شش ماه كه به ما دمپايي دادند، با نخهاي تابيده شده و لباسهاي كهنه، گيوه
درست ميكرديم. در بين اسرا هنرمندان خوبي پيدا ميشد. آنان با ذوق تمام
سنگها را مي تراشيدند و گردنبند و وسايلي از اين دست درست ميكردند. با
چوبهاي بي مصرف نيز قاشق درست ميكردند. از نخ پتوهاي فرسوده نيز براي
خودمان كلاه و جوراب ميبافتيم. سجادههاي نماز بسيار زيبا، جا قرآني، كيف،
نقاشيهاي روي سنگ و... همة چيزهايي بود كه اسرا در زمان اسارت درست
ميكردند. ما با اين كارها، همواره به آينده اميد داشتيم و ميدانستيم روزي
درها را باز خواهند كرد و ما را به وطن عزيزمان بازخواهند گرداند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿11📿13📿 14 📿17 📿21 📿 23 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_572_870)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#پیاده_روی_اربعین
سال 93 اربعین پیاده رفت کربلا که بیست وپنج ساله بود اراده خاصی به حضرت عباس علیه السلام داشت وقتی وارد حرم شده بودن بعلت اذحام جمعیت پاروی پایش می گذارند چون پاهایش تاول زده بود بشدت درد می گیرد و رضا ناخودآگاه فریاد می زند که همزمان جمعیت زیاد
اونو به دیوار می کوبد و به زمین
می افتد ؛ خودش می گفت من تنبیه شدم که به دیوار کوبیده شدم نباید صدایم رو در حرم حضرت عباس بلند می کردم وشروع به گریه وتوبه می کند ؛ اولین نذرش برای استخدام در آتشنشانی با اولین حقوقش گوسفندی در روز تاسوعا برای حضرت عباس علیه السلام بود .که اولین وآخرین سالی بود که نذرش راداد.
#شهید_رضا_نظری🌷
#شهید_اتش_نشان
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
در این
ڪوچہ های
بن بست نَفْس ،
پرواز ممڪن نیست
باید چگونه زیستـن بیاموزیم
از آنان ڪه گمنام رفتند . . .
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت1⃣0⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت2⃣0⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
سرگرميها و صنايع دستي
عراقيها حتي يك مداد هم به ما نميدادند؛ چرا كه فكر ميكردند با اين كار
اطلاعات از اردوگاه به بيرون ميرود. نميتوانستيم بنويسيم و مطالعه كنيم.
نشريه يا كتابي به ما نميدادند و اگر از كسي مداد پيدا ميشد، او را سخت
شكنجه ميكردند. اسرا براي اينكه سرگرم شوند و مايحتاج خود را تهيه كنند،
هر كس با ذوق و هنرش، وسيلهاي ميساخت و بقيه هم تقليد ميكردند؛ به طور
مثال، براي دوخت و دوز لباس سوزن نميدادند. اسرا هم با باز كردن سيم
خاردارهاي كوچك و با ساييدنهاي چند ساعته يا حتي چند روزة آنها،
سوزنهايي بسيار خوب درست ميكردند. از نخهاي لباسهاي كهنه، براي
دوخت استفاده ميشد. سنگهاي موجود در محوطه نيز در اثر ساييدنها و
شكل دادنهاي مختلف، تبديل به اشياي بسيار زيبايي ميشدند. از هسته هاي
خرما هم تسبيحهاي بسيار ظريفي ساخته ميشد.
هنرمندي اسرا به جايي رسيده بود كه با يك هسته خرما، اسكلت كامل
انسان را درست ميكردند. براي اينكه براي زمستان كفش داشته باشيم، بعد از
شش ماه كه به ما دمپايي دادند، با نخهاي تابيده شده و لباسهاي كهنه، گيوه
درست ميكرديم. در بين اسرا هنرمندان خوبي پيدا ميشد. آنان با ذوق تمام
سنگها را ميتراشيدند و گردنبند و وسايلي از اين دست درست ميكردند. با
چوبهاي بي مصرف نيز قاشق درست ميكردند. از نخ پتوهاي فرسوده نيز براي
خودمان كلاه و جوراب ميبافتيم. سجادههاي نماز بسيار زيبا، جا قرآني، كيف،
نقاشيهاي روي سنگ و... همة چيزهايي بود كه اسرا در زمان اسارت درست
ميكردند. ما با اين كارها، همواره به آينده اميد داشتيم و ميدانستيم روزي
درها را باز خواهند كرد و ما را به وطن عزيزمان بازخواهند گرداند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت2⃣0⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #آخرین_خاکریز
✫⇠#قسمت3⃣0⃣1⃣
✍نویسنده:میکاییل احمدزاده
مراسم سوگواري و اعياد در دوران اسارت
در آن شرايط بد اسارت و غربت، فقط نماز ميتوانست ما را آرام و اميدوار
كند. چند روز مانده به ماه رمضان و با آن شرايط بسيار سخت اسارت، روزه
ميگرفتيم و نماز ميخوانديم. با گماردن افرادي به عنوان نگهبان، مخفيانه نماز
جماعت و جلسات قرآن و احكام بر پا ميكرديم. برخي برادران هم بودند كه
مداحي ميكردند. حال و هواي آن لحظه هاي شور و اضطراب و لحظات افطاري
و نجواي جانسوز دعاها بر روي كف سيماني آسايشگاهها، قابل توصيف نيست.
گاه چنان صحنه هاي زيبايي بهوجود ميآمد كه حتي بسياري از نگهبانان هم
گريه ميكردند.
شبهاي قدر حال و هواي ديگري داشت؛ همه خالصانه و عاجزانه عبادت
ميكردند و از خداي خود ميخواستند كه عزت و سربلندي ايران همواره برقرار
باشد؛ براي طول عمر بنيانگذار انقلاب هم بسيار دعا ميكردند. عراقيها از ارادة
آهنين ايرانيها سخت در شگفت بودند. آنان اجازه نميدادند روزه بگيريم و نماز
بخوانيم. در ماههاي محرم مخفيانه نوحه سرايي ميشد و اهداف قيام امام
حسين
بازگو ميشد. گاهي اوقات كه عراقيها از مراسم ما مطلع ميشدند، (ع)
بهشدت همة ما را تنبيه ميكردند. روزي مراسم سوگواري بر پا كرده بوديم كه
ناگهان عراقيها وارد آسايشگاه شده، مراسم را بر هم زدند. همة اسرا اعتراض
كردند؛ اما عراقيها به امامان توهين كردند كه در يك لحظه بهطرف عراقيها
حمله ور شديم و درگيري سختي بين ما درگرفت. چندين نفر از اسرا مجروح
شدند. تمامي شيشه هاي پنجرهها را شكستيم. هر چه داخل آسايشگاهها بود، به
بيرون پرتاب كرديم و با سنگ به عراقيها حمله ور شديم. ساير آسايشگاهها هم
با شنيدن سر و صداي ما شورش كردند. در حين درگيري چند عراقي را
به شدت كتك زديم.
در زماني كوتاه، تعداد بيشماري از نيروهاي ضد شورش از هر سو با خودرو
وارد اردوگاه شدند و درگيري خونيني به وجود آمد. عراقيها اقدام به تيراندازي كردند و آژيرهاي خطر به صدا درآمد. بعد از چند ساعت زد و خورد، ما را داخل
آسايشگاهها زنداني كردند و مدت سه روز آب و غذا را قطع كرده و اجازه
نميدادند از آسايشگاه بيرون برويم. لحظات سختي بود. همزمان با فرا رسيدن
ايام دهة فجر، حال و هواي جشن انقلاب در فضاي اردوگاه مي پيچيد. اسرا به
هم تبريك ميگفتند و گاه تئاتر برگزار ميكردند كه عراقيها هم از ديدن
تئاترها لذت ميبردند. با پارچه هاي رنگارنگ، پرچمهايي درست ميكرديم و به
وضعيت لباسهايمان ميرسيديم. با خمير لاي نانها و شكر، حلوا و شيريني
تهيه كرده، در جلوِ آفتاب خشك ميكرديم و از هم پذيرايي ميكرديم. پس از
مدتي و به دليل اعتراضهاي پيدرپي، آزادي نسبي براي انجام فرائض ديني به
ما دادند و مقدار غذاي ما بيشتر شد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#صد_و_شصتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿11📿13📿17 📿21 📿 23 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_572_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
یکی از شاگردان آقای جوادی آملی میگفتند:
❌نگویید #جاماندهایم..!❌
{کسی که قلب❤️ و روحش رفته جامانده نیست}
جامانده اونی هست که
عشق و طلب و زیارت و #اربعین،
به ذهنش💬 هم نمیرسه
و علاقهای نداره..!✘
اگر به هر دلیلی اشتیاق و طلب رفتن هست و #شرایط جور نشده
حتما خیریم😍 بوده و ثواب نیت را بردهاید
و شاکر باشید و نگویید #جامانده ایم!
همین...!
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#نرخ_دلار
سوال شده که چرا قیمت ارز بالا و پایین میشه و... و تا کجا میخواد بالا و پایین بره و...؟!
✅ پاسخ
نوسان نرخ ارز با توجه به مولفه های سیاسی اقتصادی عادی است و کاملا معمول هست.
🔹از نظر بنده در دوران آقای همتی به صورت منطقی دلار باید بین بازه 10 تا 13 نوسان داشته باشد. (تا اطلاع ثانوی)
🔹در واقع تلاش بانک مرکزی اینه که دلار از 13000 بالاتر و از 10000 پایینتر نره
پ.ن1: به نرخ سنا دقت کنید.
پ.ن2: قبلا عرض شد که کف قیمت به سمت 11 و 10 حرکت خواهد کرد و مرکزیت محور رو تغییر داد. کف قیمت یعنی قسمت پایین خط آبی(نمودار سینوسی)
✅ منبع: بدون سانسور
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هفتادوچهارمین بنرمون راهی کربلا شد😍😍
💠دوستان شما هم عکس بنرباکوله پشتی هاتون و بفرستید برامون
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
هفتادوپنجمین بنرمون راهی کربلا شد😍😍
💠دوستان شما هم عکس بنرباکوله پشتی هاتون و بفرستید برامون
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊