eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
میگفت چشمان به راهـے است کہ ازخود به یادگار گذاشته اند، اما چشم ما بـه است که با آنان رو بروخواهیم شد. دعائـے... تا که شرمنده نباشیم😔 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠قسمت :3⃣9⃣ ✍ به روایت سید نورالدین عافی 📖 شماره صفحه: 94 یک روز در حال راهپیمایی به منطقه ای شیبدار به طول حدود شصت هفتاد متر رسیدیم. بچه ها را نگه داشت و گفت: «برادرا! اینجا به نوبت دستاتون رو روی سرتون میذارید و تا پایین غلت میخورید...» هنوز فکر میکردم بروم یا نروم که نوبت من رسید. ـ برو! سید احمد موسوی بود که فرمان میداد. با لحن دوستانه ای گفتم: «آقا سید! من هم...!» ـ بله! ـ آخه من هنوز... ـ نه! باید بری! زود باش. نتوانستم به صراحت به او بگویم که مجروح بوده ام و هنوز پوست تنم درست و حسابی قوت نگرفته. مجبور شدم سرم را توی دستانم قایم کنم و غلت بزنم... در آن مسیر شصت هفتاد متری زجرم مضاعف بود. خارها حتی از روی لباس هم توی تنم فرو میرفتند و درد در قسمتهای سوخته منتشر میشد. در راه بازگشت از درد حالم گرفته بود. به محل گردان که رسیدیم رفتم توی چادر و در حالی که پیراهنم را بالا میزدم سید احمد را صدا کردم: «آقا سید... حالا بیا این خارها رو از بدن من در بیار!» بندۀ خدا تا پشتم را دید لحن صدایش عوض شد، با محبت گفت: «چرا به من نگفتی؟!» ـ چی میخواستید بگم! گفتم که یک کم زخمی ام شما قبول نکردید! سید با وجود اینکه ناراحت شده بود جواب محکمی داد: «عیب نداره! میمونه محکمتر میشه!» ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد.. @FF8141 🌷17🌷18🌷20🌷22🌷25🌷28🌷29🌷 وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
بعد ٺو خورشید هرگز #طلوع نڪرد فقط مردم طبق عادٺ قدیم بهم صبح بخیر میگویند ... #شهید_سید_رضا_طاهر #صبحتون_شهدایی🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#دعای_روز_سیزدهم 🍁خدایا مرا دراین ماه از آلودگے ها وناپاکے ها پاک کن... دعا براے ظهور آقامون امام زمان عج فراموش نشہ ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
قانع بودند و راضے از هرچه کہ #متعلق بہ دنیا بود کمترین را انتخاب مےکردند! اما در مرگ بهترین وبالاترین! #سهم_شان از سفره انقلاب تڪہ ای نان بود و کنسروی اهدایے از مردم.. ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ وصيتم به شما خانواده و دوستان اين است كه با هوشيارى كامل پيرو خط امام باشيد و راه شهيدان را كه همان راه رهبر است، و راه رهبر همان راه اسلام واقعى است را طى كنيد و پشتيبان رهبر باشيد و به گفتارى كه امام می گويد عمل كنيد كه همان قرآن است و هميشه دعا كنيد خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار .. 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
: بهترین عمل در ماه رمضان ترک گناه است 🍁 ۹۵📘 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
هدایت شده از این نیز بگذرد......
1_10463246.mp3
7.77M
(تندخوانی) 🌹تلاوت جزء ۱۳ قـــــرآن کریم توسط استادمعتـــــز آقایی🌹 ختم امروز بہ نیابت از http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃ بچه شهرستان بود ... انگار از استان‌های جنوبی آمده بود و حسابی لهجه غلیظ داشت و کمتر با کسی همکلام ‌میشد. آرام می‌آمد و آرام می‌رفت .. وقت سحر و افطار که می‌شد گوشه‌ای می‌نشست و به بقیه نگاه می‌کرد. غذایش را نصفه می‌خورد و نیمه دیگرش را دست نخورده در سفـره می ‌گذاشت برای بچه‌های کرمانشاهی که می‌توانسنتد روزه بگیرند تا سحر چیزی برای خوردن داشته باشند. یک روز کتاب قرآنی که همواره به همره داشت اتفاقـی دست ما افتـاد ، ڪاغذی وسطش بود ، بَر روی آن نوشته شده بود : " خدایا من که مسافرم، مسافر راه نجات خاک تو خودت روزه را بر مسافر واجب نکردی، دلم سخت برای روزه گرفتن تنگ می‌شود. تنها می‌توانم غذایم را با همرزمانم تقسیم کنم. در ثوابشان شریکم کن اگر شهیـد شدم ..." ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
📝دانشجوها همہ بچه‌های من هستند از آقا قرآن هدیہ گرفت نگران فردا نباشید؛ خدای امروز، همان خدای فرداست؛ شما‌ها هم کہ هستید 🔷اخگرپور کاغذهایش را روی تریبون جا می‌گذارد و پیش آقا می‌رود. با لهجہ شیرین ترکی‌اش با آقا صحبت می‌کند. آقا هم بہ ترکی از او می‌پرسند اهل کجایی؟ جوابش را کہ می‌شنوند، با خنده بہ او می‌گویند نزدیکی‌های خامنہ است. بعد هم آقا در واکنش بہ ابراز نگرانی او برای آینده انقلاب و فردای انقلاب، یک جملہ آرام‌بخش می‌گویند «نگران فردا نباشید؛ خدای امروز، همان خدای فرداست؛ شما‌ها هم که هستید». 🔷معتمدی‌نژاد نماینده جنبش عدالتخواه دانشجویی صحبتش کہ تمام می‌شود و پیش آقا می‌رود، آقا می‌گویند «خب درد‌ها را گفتید، راه‌حل‌ها را هم از نظر خودتان بگویید. تشکل شما سالهاست کہ مورد تأیید من است، در همین دو موضوع کہ از من سؤال کردید (صداوسیما و قوه قضائیه) راه‌حل‌ها را هم از نظر تشکل خودتان بنویسید و بدهید». معتمدی‌نژاد کہ حالا حسابی شارژ شده، می‌پرسد بنویسیم به دستتان می‌رسد؟ آقا می‌گویند: بلہ حتماً. 🔷سحر مهرابی هم مانند بقیہ دانشجویان بعد از صحبتش پیش آقا می‌رود. آقا می‌گویند متنی را کہ خواندید بہ من بدهید. متنش را می‌دهد. آقا می‌گویند «دانشجو‌ها همہ بچہ‌های من هستند». بہ آقا می‌گوید شیرازی است و درخواست یک هدیہ می‌کند. آقا می‌گویند قرآن بهتان هدیہ می‌دهم. 🔷اسم و عنوان نفر بعدی را کہ مجری می‌خواند "دانشجوی نخبہ فارغ التحصیل فوق دکتری دانشگاه کمبریج انگلیس" همہ به نشانه تعجب می‌گویند «اووووه» و شاغل در «مؤسسه رویان» صحبت سیدمهدی خلیق رضوی بیشتر ناظر بہ فراهم کردن شرایط برای نخبگان علمی در کشور است و گریزی هم بہ خدمت سربازی برای آن‌ها می‌زند. وقتی بعد از پایان صحبت بالا می‌رود، آقا می‌گویند نکتہ شما درباره نظام وظیفہ چندان روشن نبود، اگر خواستید بنویسید بدهید. 🕊کانـــــال ســـــنگرشـهدا🕊 http://eitaa.com/joinchat/2560032768C8608b3cfb7
سحرمهرابی کنایہ‌هایی درباره حصر فتنہ‌گران می‌زند و آن را نادرست می‌داند. بعد پیش آقا می‌رود. بہ آقا می‌گوید شیرازی است و درخواست یک هدیہ می‌کند. می‌گویند قرآن بهتان هدیہ می‌دهم. @sangarshohada 🕊🕊