محال است بہ #لبخندش نگاه کنے
و حال دلت عوض نشود
لبخندش فرق دارد چون
از عمق وجود مے خندد..
#شهید_ابراهیم_هادی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
5.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #ڪلیپ
○هواپیمای شهید عباس دوران بعد از بمباران پالایشگاه الدوره مورد اصابت موشک قرار گرفت، در حالی که میتوانست خود را نجات دهد با شجاعتی مثال زدنی جنگنده را به ساختمان محل برگزاری اجلاس سران غیرمتعهدها به ریاست صدام کوبید و باعث لغو جلسه و فضاحت صدام شد که میخواست عراق را غیرقابل نفوذ و امن نشان دهد.
📎پ ن: ۳۰ تیر، سالروز شهادت اسطوره ای است که به گفته کارشناسان نیروی دریایی عراق را به نابودی کشاند.
فردی که در تعداد پرواز جنگی رکورد داشت و عراق برای سرش جایزه تعیین کرده بود.
او با از خود گذشتگی، کاری کرد که اجلاس سران غیر متعهدها به علت فقدان امنیت در بغداد برگزار نشد.
#شهید_خلبان_عباس_دوران
#سالروز_شهادت 🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
📸 جمع آوری عکس شهید محمدحسین حدادیان از محل شهادتش در گلستان هفتم
🔹️ پدر شهید محمدحسین حدادیان در صفحه شخصی خود نوشت: از زمان شهادت شهید بزرگوار تاکنون چندین بار به بنر تمثال ایشان که در مقتلشان نصب شده بود آسیب رسانده شده و در نهایت در روزهای گذشته بنر و لوله های داربستی که تماما با هزینه شخصی خانواده شهید خریداری شده بود از محل شهادت جمع آوری شده و تاکنون هیچ سازمان و ارگانی مسئولیت این کار نپذیرفته اند.
@sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
○تو منطقه خانطومان سجاد رو با تیر زدند و وقتی بهش رسیدیم خون زیادی ازش رفته بود
○به سختی گفت کمکم کنید روی زانوهام بشینم، بهش گفتم برا چی ، خون زیادی ازت رفته
○گفت آخه #ارباب اومده ، می خوام بهش سلام بدم😭
¤اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله¤
#شهید_سجاد_عفتی
#سالروز_ولادت🌷
●ولادت : ۶۴/۴/۳۰ - رامسر
●شهادت : ۹۴/۹/۲۹ - خانطومان سوریه
●آرامگاه : شهریار - گلزار شهدای رضوان
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلپ
○من تو جنگ نه درجه داشتم، نه حاجی بودم، نه طایفه بزرگی داشتم...
📎پ ن: حاج قاسم تو همه دنیا بودی.بعداز رفتنت همه چیز رفت!
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
✧✦•﷽ ✧✦•
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت
آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت
میخواست ڪہ فریاد ڪند تشنہ لبم
از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت
#شهادت_مظلومانه
#امام_جواد_ع_تسلیت_باد▪️
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #کدامین_گل
✍خاطرات شهید فرهاد شاهچراغی
● #قسمت_سی_و_چهارم
●نویسنده :مجیدخادم
قبل از غروب مینی بوس نیروهای انتظامی به مقر می آید برای خداحافظی. _کجا به این زودی ؟!
_داریم میریم میاندوآب .ان شالله از صبح شنبه مشغول میشیم .
_الان ممنوعیت تردده!
ممنوعیت از همان روز اول که آمده بودند اعلام شد. تردد بین شهرها فقط از ۸ صبح تا ۴ بعد از ظهر مجاز بود. آن هم با اسکورت ماشین های سپاه و تیربار.
مردم و مسافر ها معمولا توی ساعتی خاص جمع می شدند و همه با هم حرکت می کردند. از عصر به بعد جاده دست دموکرات و کومله بود.یکبار ماشینی را با آرپیجی زده بودند و بقیه دفعات روی تپهای مشرف به جاده مستقر می شدند و تیراندازی میکردند به ماشین ها یا نگه شان می داشتند و غارت شان می کردند.
_الان ما نیرو هامونو جمع کردیم از تو جاده .خطرناکه!
_نه بابا این جاده خودمونه !۴۰ کیلومتری بیشتر نیست اگر هم مشکلی پیش بیاد ما خودمون نظامی هستیم .
هر چه فرهاد و بچه ها اصرار کردند قبول نکردند و راهی شدند .تویوتای مقر هم ۴ کیلومتر همراهشان رفت و غروب نشده برگشت .نیمه های شب نگهبان جلوی در مقر شروع کرد به داد و فریاد .پاس بخش دوید بیرون تا ببیند چه خبر است. مینی بوس نیروهای انتظامی برگشته و جلوی مقر ایستاده بود. بقیه بچه ها که توی ساختمان بودند هم دویدند بیرون.
نگهبان های روی پشت بام سمت سر خم کرده بودند و نگاه می کردند. مینیبوس خالی بود در زمان راننده را که باز گردند جسم نیمه جانی افتاد توی بغل بچه ها. افسر فرمانده شان بود .تمام لباسش غرق خون کردیم کردند و آوردن توی مقر فرهاد هم رسیده بود. همانطور نیمهجان گفت:« افتادیم در کمین ...لباس های بچه های ما .....همه رو ... سر همه رو...»
و از هوش رفت دیگر معلوم نشد چطور خودش را تا آنجا رسانده یا این که گذاشته بودن بیاید خبر بدهد تازه را چشم بگیرند نظر بچه های بخش بوکان ،متفاوت بود. تمام بدنه مینی بوس سوراخ سوراخ و همه شیشه ها خورد شده بودند آمبولانس بهداری که رسید گفتند :فقط جلوی خونریزی را شاید بتوانند بگیرند. فرهاد کمک کرد تا افسر را گذاشتند پشت آمبولانس و خودش هم پرید بالا .شهر بیمارستان نداشت.
ناصر گفت: الان که نمیشه آقا فرهاد نصف شبه !خودت که..
_به خاطر همین دارم خودم میرم.
_جاده سمت ترک نشین بود شد این !!خدا میدونه جاده سقز الان چه خبر باشه!
_تا صبح تلف میشه.
عبدالحمید هم به زور سوار شد و حرکت کردند نگذاشتند ماشین دیگری پشت سرشان برود تا جلب توجه نکنند .همه توی حیاط بیدار ماندند تا صبح که فرهاد برگشت.خوشحال بود .می گفت زنده میماند. هوا روشن بود و نیروها جمع شدند و حرکت کردند سمت جاده میاندوآب.
نزدیکه در کیلومتر که رفتند پایین جاده جسدها روی هم افتاده و معلوم بود. همه با لباس زیر !تمام ۱۱ نفرشان بدون سر!! حتی انگشتر و ساعت روی موج ها را هم برده بودند.
دو هفته طول کشید تا نیرو جدید برای تحویل پاسگاه فرستادند .اینبار فقط ۳ نفر بیشتر از قبل فرمانده قبلی هم که کمی بهتر و سرپا شده بود ،برای افتتاح آمده بود، ولی نماند.
شهر آرام و توی بازار و کوچه و خیابان ها هم دیگر رفت و آمد مردم تا حدودی عادی شده بود .تمام اداره ها و ارگان ها را تحویل کارمندهای دولت داده بودند. درگیری ها خیلی کمتر و انگار گروهکها از روستاها هم عقب نشسته بودند .شب بیرون شهر، توی زمین کشاورزی ،پای تلمبه ،فرهاد و عبدالحمید آتش کوچکی روشن کردهاند وسط اولین برف سال ،و اسلحه هایشان را کنارشان گذاشته اند و نشسته اند دور آتش.
چند دقیقهای که میگذرد فرهاد بی آن که سرش را بلند کند می گوید:« اصلا نمی دانم چرا من هنوز اینجام»
عبدالحمید چیزی نمی گوید فقط نگاه می کند. کمی به فرهاد، به آتش بیشتر.
_تو مثل برادرم ای که این حرفها را بهت میزنم یه سال جلو خمپاره میرم به هم نمیخوره. توی تیررسمم نمیزننم.. برم روی مین هم به نظرم منفجر نشه .نمی دونم گمانم وضعم خیلی خرابه.
_اگه وضع تو خرابه ما چی بگیم؟
_فقط خدا آبرومونو حفظ کرده و گرنه چی بگم والا!! ان شاالله باهم..
بقیه حرفش را میخورد. بعد بند پوتینش را باز میکند و پایش را میگذارد روی برف. عبدالحمید اشک توی چشم هایش جمع شده و خیره به شعله های آتش است سرخی و زردی شعله روی صورتش می دود فرهاد پوتین هایش را آرام می گذارد روی آتش. چرم که شروع می کند به سوختن پابرهنه بلند می شود: «برگردیم پیش بچه ها این جا هم دیگه کارمون تموم شده»
ادامه دارد..✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_هشتمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿15 📿 16 📿 17 📿 18 📿 19 📿 26 📿 29 📿 30 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_798_854)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے🌸🍃
57
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_سجاد_عفتی
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
#عهد_با_شهدا
✍امروز سه شنبه ۳۱تیر
⇦ به عشق #شهید_سجاد_عفتی 💔
عهدمی بندم که به کمک ایشان #ببخشم
وثواب آن رابه این شهید وامام زمان ارواحنا فداه
تقدیم میکنم☺️
ان شاء الله تاثیرات آن را میبینیم..🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
درست مے گویند
هر #عمل، عڪس العملے دارد
مثلا ...
تُ مے خندی و
من مے میرم برای خنده هایت
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
ز سوز غم پر پروانہ مے سوخت
ز داغ لالہ اے گلخانه مے سوخت
ز آواے "جواد" آن جان زهرا
نهال گلشن جانانہ مے سوخت
#شهادت_امام_جوادالائمه_ع
#تسلیت_باد
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🏴