فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
.
📞 اولین سالیست که نیستی ...
گره به کار اربعینمان افتاده...
.
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_چهل_و_هشتم
💠وضعیت درمانی الرشید
به علت عدم امکانات و محیط غیر بهداشتی بعضی از دوستان دچار اسهال شدند که قبلا اشاره کردم
یکی دیگر از مشکلات بُروز پدیده ای بنام شپش بود که از سر و کول بچه ها بالا می رفتند و خون نداشته بچه ها و مجروحین را می مکیدند.
لباسهایی که بعضا بیش از دو ماه از تن بچه ها بیرون نیامده بود و اکثرا آلوده به خون و جراحت بود
یکی از راه کارها برعکس پوشیدن لباس بود و دیگری کشتن آنها با پشت دو ناخن شست.
حدود ۳۰ تن از غواصان با لباس غواصی نگهداری می شدند که وضع آنها نگران کننده تر از بقیه بود .
تعداد زیادی مجروح که بسیاری از آنها بدون کمک دیگران امکان هیچ حرکتی نداشتند بدون دارو و درمان رها شده بودند و هر روز شاهد پرکشیدنشان بودیم .
هر دو هفته یکبار یکسری لوازم امدادی شامل باند و ساولن (مایع ضد عفونی کننده) در حد محدود جهت درمان و پانسمان جراحات این همه مجروح تحویل ، که امداد گران خودمان کار رسیدگی به مجروحین را انجام می دادند.
باند پر از عفونت مجروحی که باز می شد با کمترین آبِ موجود بارها و بارها شسته می شد و مجددا مورد استفاده قرار می گرفت اینقدر این پروسه تکرار می شد تا باند زخم ، خو د به خود تمام می شد .
وضعیت بهداشتی به حدی اسف بار بود که نگهبانان عراقی با اینکه از ماسک استفاده می کردند ولی وقتی برای بستنِ در غرفه ها می آمدند سریع محل را ترک می کردند و این خود یک مزیتی داشت و آن اینکه داخل غرفه ها از ضرب و شتم در امان بودیم البته بعضی ها را به بیرون فرا می خواندند و مورد آزار و اذیت قرار می دادند.
بعد از غروب آفتاب همه را در حیاطِ بند به صورت ردیف پنج تایی می نشاندند جهت اخذ آمار که البته آنجا تلافی کرده و بچه ها دست خالی به سلولها باز نمی گشتند و اکثر مواقع مزدوران بعثی در این موقعیت به افرادی گیر داده و بصورت ویژه مورد شکنجه قرار می دادند.
اگر محیط ، بهداشتی بود با کمبود مواد غذایی می شد کنار آمد.
شاید باور نکنید در طول مدت یکماه ابتدای اسارت با کمال عذرخواهی ما نیازی به دستشویی نداشتیم چون مختصر غذایی که می دادند مستقیما جذب بدن می شد و علاوه بر آن از اندوخته های چربی بدنمان نیز استفاده می شد و اینکه گفته می شود حدود پنجاه نفر در یک فضای محدود سپری می کردیم حقیقتا ما دیگر از نظر جسمی افراد سابق نبودیم.
علت احتیاج به دستشویی هم اسهال ناشی از محیط غیر بهداشتی و مشکلات تغذیهای و استرس ناشی از فشار و شکنجه وآینده نامعلوم بود.
شاید با این پدیده روبرو شده اید که وقتی خبر ناگوار یا استرس شدیدی بر ما وارد می شود احساس می کنیم حال مزاجی امان نیز به هم خورده است.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_شانزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 3 📿 6 📿 7 📿 9 📿 10 📿 22 📿 27 📿 28 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_841_984)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے 🌸🍃
134
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_حمید_طباطبایی_مهر
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
°
یاد لبخنـدی بخیـر؛
که عشـق را به بینهایت تکثیـر میکرد . . .
.
#قهرمانِمن
#سردارشهیدم
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
.
.
#حق_همسران_شهدا_بر_گردن_انقلاب
امام خامنهای:
«اگر همسران جوانی که شوهران فداکار و جوانمردشان به میدانهای نبرد رفته بودند، به بهانهی داشتن فرزندان خرد، زبان شکوه باز میکردند، باب شهادت و مجاهدت بسته میشد. شما به گردن این انقلاب و این کشور و این ملت و تاریخ ما حق دارید.»
۱۳۸۰/۱۱/۲
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#_5_روز_مانده_به_اربعین 💔
غم مخور پای پیاده
کربلا روزی نشد..
عاقبت یک روز
جامانده دَوان خواهد رسید...
#حب_الحسین_یجمعنا ❤️
@sangarshohada🕊
°
از ، شهـدا
به ، جامانـدهها؛
هنـوز هم شهادتــ میدهنـد
اما به "اهلِدرد" نه به بیخیـالها
فقط دم زدن
از شهـدا افتخار نیستـ
باید
زندگیمـان،
حرفمـان، نگاهمـان،
لقمههایمـان، رفاقتمـان
هم شهدایـی باشـد...
دلمـان را شهدایـی کنیـم...(:
.
.
اَللّهُمَّ اَلحِقنا بِاالشُهَداء...
.
.
#جامونده
#شهادت_روزیتون
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهید
میگفت :وقتی به شما میگم که میخوام برم سوریه کسی نباید جلوی رفتنم رو بگیره .هر کسی که با رفتن به سوریه و دفاع از حرم مخالفه باید کل گریه هایی که تو محرم و عزای حسین میکنه بریزه دور ،میدونی چرا؟چون کسی که از ته دل داره برای آقا گریه میکنه برای غریبی و تنهایی اقاست ،داره گریه میکنه و میگه آقا ای کاش ما هم اون موقع بودیم تا به شما یاری میکردیم.الان هم همون وضعیت هست خانم زینب کبری غریب و تنهاست و هل من ناصر گفته .
حالا دیگه ای کاشی وجود نداره من صدای حسین زمانم رو شنیدم و باید برم.
#شهید_علیرضا_بربری🌷
راوی: #همسر_شهید
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #برزخ_تکریت ✍ خاطرات آزاده : حکیمی مز
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_چهل_و_نهم
💠لحظه شهادت و رایحه بهشتی
یکی از مجروحینی که از ناحیه کمر و ستون فقرات آسیب جدی دیده بود شهید حیدر گلبازی نصرآباد است که به شهید عطری معروف شد.★
شهید حیدر گلبازی متولد ۴۶/۱/۴ بعد از شهادت برادرش علیرضا جای خالی برادر را به عنوان تخریبچی در لشکر ۲۱ امام رضا ـ علیه السلام ـ پر می کند و سر انجام در تاریخ ۶۵/۱۰/۴ (عملیات کربلای چهار) با تنی مجروح به اسارت نیروهای بعثی در میآید و بعد از انتقال به بیمارستان به بند معروف در الرشید منتقل می شود .
عدم رسیدگی به مجروحین از جمله این شهید عزیز که سرتاسر بدنش را گچ گرفته بودند باعث عفونی شدن شدید زخمها شده بود و از جراحاتش چرک و عفونت بیرون می زد .
به علت تحلیل رفتن قوای جسمی ،گچ آتل بندی آزاد شده و در واقع کارایی خود را از دست می دهد
آقای زمردیانِ امدادگر که به عنوان مُزمّد (بهداشتیار) به اتفاق سایر دوستان کار امداد رسانی به مجروحین انجام می دادند بنا به خواسته خود شهید قسمتی از گچ را جهت درمان عفونتها باز می کند .
به محض باز کردن گچ ، انواع انگلها از زیر گچ بمانند دانه های ریز شکر به بیرون سرازیر می شود.
یکی از دوستان یزدی می گفت در یکی از ایام که دستور انتقال مجروحین نیز به حیاط دادند وقتی بدن این عزیز را بلند کردیم در اثر خم و راست شدن مختصر بدن ، تعداد زیادی کرم از لای گچ و باند زخم ایشان به روی زمین ریخت.
لازم بذکر است جهت اخذ آمار ، معمولا مجروحینی که امکان حرکت نداشتند به حیاط سلول منتقل نمی شدند و داخل همان سلول شمارش می شدند.
دستها و سایر اعضای بدن این شهید عزیز بجز سر ، به علت آسیب به نخاع حرکتی نداشت و علاوه بر آن به علت موج انفجارات زبانش نیز بسته شده بود.
از قول برادر آزاده آقای دعوتی ، نگهبان بعثی وقتی داخل بند می آمد به علت بوی آزار دهنده عفونت مجروحین ، کلاهش را مقابل بینی اش می گرفت و هنگامی که به شهید گلبازی می رسید به علت عفونت شدید و بوی غیر قابل تحمل عفونتهایش لگدی حواله اش می کرد و شهید گلبازی هم با نگاهی عمیق لبخندی تحویلش می داد.
*روستای نصرآباد از توابع شهرستان خلیل آباد در فاصله ۲۵۰ کیلومتری مشهد مقدس قرار دارد.
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_شانزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 6 📿 7 📿 9 📿 10 📿 22 📿 28 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_842_000)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے 🌸🍃
135
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمد_مسرور
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
°
چنـد وقتـیستــ ڪه مـا
از دیـدن خنـدههـای دلـربایت
رجـزهـای حیدریت
و #شجاعت_عباسیت
محـروم شدیـم
و تـو چنـد وقتـیست
در قهقهـهی مستانـهات
"عنـد ربهـم یرزقـون" شـدی . . .
.
#سردارشهیدم
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#حب_الحسین_یجمعنا
چقدر کربلا که پشت سر
چقدر کربلا که پیش رو
صلی اللّه علیک یابن الزهرا
#_4_روز_مانده_به_اربعین💔
@sangarshohada🕊
یک تیم ۱۲ نفره و هفت شهید ...
پرسپولیسیهایی که برای استقلال
تا آخر ایستادند . . .
#به_یاد_قهرمانان_دهه۶۰
#رزمندگان_لشکر۳۱عاشورا
#شهیدان هراتی ، خیری ، تقیزاده
سبزی ، علافی ، شجاعی ، پیشقدم
📎پ ن : پیروزی بزرگ #تیم_ملی_پرسپولیس رو به خادم خوب پرسپولیسی #سنگرشهدا و همه ملت غیور ایران بخصوص پرسپولیسی های عزیز تبریک میگم❤️
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
تازه از جاجرم منتقل شیروان (شهرهای خراسان شمالی)شده بودیم قرار شد رضا تو یکی از روستاهای اطراف شیروان(توده) خدمت کنه یک هفته سر خدمت و چهار روز خونه.....
بعد جابجایی و مرتب شدن خونه، رضا قرار شد بره سر کار و یک هفته بعد بیاد خونه.این یک هفته سخت گذشت اخه خیلی وقت بود چند روز متوالی از هم دور زندگی نکرده بودیم..... هر طور بود این یه هفته گذشت و صبح روز هشتم بود که زنگ خونه به صدا در اومد صدای ماشینمون رو میشناختم فهمیدم رضاست .
ایفون برداشتم صدای خسته رضا رو از پشت ایفون و بغضی که تو صداش بود رو احساس کردم در رو باز کردم صدای پاشو که به سرعت پله ها رو میومد بالا میشنیدم،نگران شدم!!! مثل همیشه نبود اومدنش.....
کنار در منتظرش بودم برسه طبقه سوم .حسم درست بود رضا مثل همیشه نبود تا منو دید اونقدررررر محکم تو آغوشم گرفت احساس کردم هر آن استخونهام میشکنه، رضا همیشه به من و ابوالفضل خیلی ارادت داشت ابراز علاقه هاش کم نبود اما با حال اون روزش فکر کردم حتما سر کار مشکلی براش پیش اومده نگران پرسیدم چیزی شده، اتفاقی افتاده ؟
صداش میلرزید اروم گفت اره! پرسیدم چی؟؟گفت دلم تنگ شده بود خیلیییییی، من نمیتونم بدون شما زندگی کنم نمیدونی چطور گذروندم این یه هفته رو اگر امروز هم نمیزاشتن بیام خونه بخدا دق میکردم دلم خیلی برا تو ابوالفضلمان تنگ شده بود😔
می گفت نمیدونم چرا اینجوری شدم اما زندگی بی شما سخت شده برام....
اما من میدونستم چی شده اخه منم مثل خودش شده بودم اونقدر وابسته که بعد رفتنش همه زندگیم باهاش رفت
#شهید_رضا_شجاع🌷
#شهید_امنیت
#هفته_نیروانتظامی
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊
#خاطرات_شهید
💠مدافع وطنی که آرزوداشت مدافع حرم شود!
شهادت نصیب هرکسی نمیشود. پسرمن بعضی حرف هاراتنهابه مادرش میگفت،
اوبه مادرش گفته بود:دوستدارم خادم امام رضاشوم. همچنین گفته بود:دوست دارم بروم وازحرم حضرت زینب دفاع کنم وشهیدمدافع حرم باشم، من دوستدارشهادت هستم.
اوعاشق امام حسین بودودرمحرم وصفر برای تهیه وتدارک نذورات پیش قدم بود.
مادرش رازی دردل داشت که تازمان شهادت حسین به کسی نگفته بود. او میگفت:حسین راشش ماهه باردار بودم که خواب دیدم گروهی ازاهل بیت امام حسین درآسمان بالای سرم می چرخند، همان لحظه ازخواب بیدارشدم وباخدا عهدکردم که اگر فرزندم پسرشدنام اورا حسین واگردخترشدفاطمه بگذارم.
#شهید_حسینعلی_سبحانیان
#سالروز_شهادت 🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امان ازدلتنگی های مادران شهدا
دلتتنگ که باشی، انگارهمه ی روزهای هفته
پنج شنبه میشوندوجای خالی اش، مدام خالی تر💔
#مادرانه
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
🔴 خبـــر فـــوری
پیکر مطهر شهید سیدجلال هاشمی شناسایی شد؛
🔰به گزارش روابط عمومی کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح:
شهید سیدجلال هاشمی ،فرزند سیدماشاالله ، متولد ۴۶/۰۱/۱۹ از نیروهای لشکر ۵۷ حضرت ابوالفضل(ع)، اعزامی از الیگودرز در عملیات خیبر در جزیره مجنون در تاریخ ۶۲/۰۱/۲۹ به فیض شهادت نائل آمد و پیکر پاکش در منطقه برجای ماند.
🌷پیکر مطهر این شهید بسیجی از طریق پلاک هویت شناسایی گردید.
🌷خانواده این شهید پس از گذشت ۳۷ سال چشمانتظاری، امروز در معراج شهدا با پیکر مطهر شهید وداع کردند.
🌷پیکر معطر شهید سیدجلال هاشمی ، روز پنجشنبه هفدهم مهرماه همزمان با اربعین حسینی در الیگودرز تشییع خواهد شد.
@sangarshohada🕊🕊
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #برزخ_تکریت
✍ خاطرات آزاده : حکیمی مزرعه نو
● #قسمت_پنجاهم
💠 شهید گلبازی از خجالت بچه ها در می آیند
عدم رسیدگی به جراحات و عفونتهای مجروحین از جمله شهید حیدر گلبازی ، سرانجام باعث شهادت ایشان می شود.
شهادتی که برای همیشه در تاریخ ثبت می گردد.
آری درد و رنج ناشی از جراحات و اسارت یک طرف ، و از طرفی احساس اینکه سایر همرزمان در بند از بوی متعفن جراحاتش آزار می بینند شهید گلبازی را بیشتر می آزارد.
البته همرزمان دربندنش هرگز به روی خود نیاوردند و این دشمن بعثی بود که به محض نزدیک شدن به پیکر نیمه جانش عکس العمل نشان می داد.
تقریبا ده روز مانده به انتقال اسرا به اردوگاه ۱۱ یعنی حدودا بین ۲۰ تا ۲۵ بهمن ماه سال ۶۵ سحرگاه یکی از این ایام آخرین لحظات حیاتش فرار می رسد.
از بچه ها درخواست می شود برای شفایش دعا کنند.
بنا به قول دوستانی که از نزدیک شاهد ماجرا بودند در آخرین لحظات دستش که قبل از این هیچ حرکتی نداشته روی سینه اش قرار می گیرد و به ارباب بی کفنش ابا عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ سلام می دهد و تمام.
شاید هم امام رئوف علی ابن موسی الرضا ـ علیه السلام مهمان ویژه اسراست ★
بعد از شهادت ، بوی عطر مسحور کننده و ناشناخته ای پیکرش را فرا می گیرد.
رایحه ای که هرگز به مشام بچه ها نرسیده است .
نیروهای بعثی فکر می کنند فردی عطر همراه دارد لذا تلاش آنها در یافتن عطر بی نتیجه می ماند.
بچه های خودمان هم در ابتدا فکر می کنند افسر بالارتبه ای جهت بازدید به بند آمده لکن سرانجام همه متوجه می شوند که این رایحه بهشتی است .
آری اگر حسینی باشی سرور و سالار شهیدان خود به ملاقات خواهد آمد.
افسر عراقی که همیشه با برخورد خشونت آمیز با مجروحین برخورد می کرد به محض ملاقات با شهید می نشیند و عطر را از نزدیک استشمام و می گوید والله هذا شهید. بخدا این شهید است!!
شاید شهید گلبازی از خدا خواسته که از خجالت بچههادر آید.
علاوه بر این به میمنت این معجزه ، عراقیها که با سکوتشان مُهر تایید بر این واقعه زدند خجالت کشیده و صرفا آنروز از ضرب و شتم بچه ها به هنگام آمارگیری خودداری کردند.
بچههاکه در سخت ترین شرایط جسمی و روحی قرار داشتند هر وقت با دیدن این موهبتها در طول اسارت مواجه می شدند روحیه گرفته و درد و رنج ها را فراموش می کردند.
پیکر پاک شهید گلبازی در سال ۸۱ به آغوش وطن باز می گردد
★ شهید گلبازی جمعی لشکر ۲۱ امام رضا ـ علیه السلام
ادامه دارد..✒️
⛔️کپی ونشر ممنوع..چون این خاطرات هنوز چاپ نشده نویسنده راضی به نشرش نیستند..فقط همینجا بخونید🌹
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#دویست_و_شانزدهمین
#ختم_قران_شهدا
ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید..
@R199122
📿 6 📿 7 📿 9 📿 10 📿 22 📿 28 📿 29 📿
وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون
صلوات ختم شده⇩⇩⇩
( #s2_842_000)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 #تلــاوٺ_قرآטּ_صبحگاهے 🌸🍃
136
ڪلام حق امروز هدیہ
به روح:
#شهید_محمود_کاوه
╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗
@sangarshohada
╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
بسم رب العشق...
گاهی زندگی یک آدم میشود معنی یک آیه...
گاهی نگاهش که میکنی انگار قرآن تفسیر میشود...
لبخند که میزند میشود خود آیه
اشداء علی الکفار رحماء بینهم..!
#شهید_حسین_خرازی
#سوره_فتح_۲۹
#صبحتون_شهدایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
#_3_روز_مانده_به_اربعین 💔
به شوق کفش مرا واکس زد که فرق ندارد
چه از ضریح و چه از زائرش غبار بگیرم
#حب_الحسین_یجمعنا
@sangarshohada🕊🕊
✍ برخوردِ عجیب حاج احمد متوسلیان با زنی که شوهرش جزو منافقین بود...
#متن_خاطره
حقوقش روگرفت و از سپاهِ مریوان اومد بیرون. دید زنی بچه به بغل ، کنارِ خیابون نشسته و گریه میکنه. رفت جلو و پرسید: چرا ناراحتی خواهرم؟ زن گفت: شوهرِ بیغیرتم من و بچهی کوچیکم رو ول کرده و رفته تفنگچیِ کومله شده، بخدا خیلی وقته که یک شکمِ سیر غذا نخوردیم. حاجی بغضش گرفت. بلافاصله دست کرد توی جیبش و همۀ حقوقش رو دو دستی گرفت سمت زن و گفت: بخدا من شرمندهام! این پولِ ناقابل رو بگیرید، هدیۀ مختصریه؛ فعلا اموراتِ خودتون رو بگذرونید، نشانیتون رو هم بدید به برادر دستواره ، از این به بعد خودش موادِ خوراکی رو میاره دم درِ خانه و بهتون تحویل میده...
📎پ ن : خاطره ای از زندگی جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان
📚منبع: کتاب آذرخش مهاجر ، صفحه ۱۰۱
#متوسلیان #مردانگی
@sangarshohada🕊🕊