eitaa logo
سنگرشهدا
7.3هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
3.1هزار ویدیو
52 فایل
امروز #فضیلت زنده نگہ داشتن یاد #شهدا کمتر از شهادت نیست . "مقام معظم رهبرے❤️ 🚫تبلیغ و تبادل نداریم🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
💠ﺟﻠﻮﯼ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﺑﻨﺪ ﭘﻮﺗﯿﻦﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎی ﻣﺎﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻭ ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺖ ﺣﻼﻟﻢ ﮐﻨﯿﺪ. ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻤﺎﻥ، چند ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﭘﺪﺭ ﺷﻮﯼ" حبیب الله ﮔﻔﺖ: "ﻭﺿﻊ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﻧﺎﺟﻮﺭ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﻡ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﮏﻫﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻇﻠﻢ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺮﻭﻡ "ﻭ ﺭﻓﺖ. 💠ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﮔﻔﺖ :" ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺩﺧﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺍﺳﻤﺶ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ ﻣﺤﺪﺛﻪ". ﺩﺭ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺗﻤﺎﺱ ﺗﻠﻔﻨﯽﺍﺵ ﻫﻢ ﮔﻔﺖ :"ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﺮﻧﻤﯽﮔﺮﺩﻡ ﻗﻨﺪﺍﻗﻪ ﻣﺤﺪﺛﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺗﻢ. ﻣﻄﻤﺌﻨﺎ ﻣﻦ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﻫﺮﮔﺰ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﯾﺪ " ﺩﻗﯿﻘﺎ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ .. ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺭﻭﯼ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻭ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﺩﺧﺘﺮ ﻭ ﭘﺪﺭ... 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
🔹گریه‌های محدثه یک طرف، بیماری و بی‌قراری محمد یک طرف، پدر مادرم از دست گریه‌های این دو تا بچه عاصی شده بودند. پدرم گفت: «زنگ بزن حاجی بیاید، این بچه دارد می‌میرد.» 🔸19 اسفند 1363 که محدثه چهار روزه بود،من بعد از اذان صبح شروع کردم به تماس گرفتن با مریوان، تا این که ساعت هفت صبح موفق شدم تماس بگیرم، از بس بوق اشغال شنیدم، سرم درد گرفت. وقتی تماس برقرار شد، آن‌قدر برایم غیرمنتظره بود که دستپاچه شـدم و به تته پته افتادم، یکـی از سربازهای سپاه مریوان گوشی را گرفته بود، گفت: «حاجی گشت بوده، همین یک ساعتِ پیش خوابیده.» 🔹گفتم: «خانمش هستم، کار واجب دارم، بیدارش کنید.» رفت بیـدار کرد، حاجـی آمد گوشی را گرفت، تا جـواب سلامم را داد، گفت: «چه بی‌موقع زنگ زده‌ای؟» 🔸هم تعجب کردم، هم ناراحت شدم، سابقه نداشت با من اینگونه صحبت کند، بلافاصله لحنش عوض شد، توضیح داد: «همین الان داشتم خواب می‌دیدم شهید شده‌ام، دارند تابوت مرا می‌آرند مازندران.» 🔹گفتم: «حاجی جان! من که قصد نداشتم تو را از آرزوهات جدا کنم، محمد مریض شده، محدثه دم به دقیقه گریه می‌کند، زودتر بیا ما را ببر مریوان، اگر خودت فرصت نمی‌کنی، دایی حسین علی یا پسردایی‌ام را بفرست بیایند ما را ببرند، پدر و مادرم پیرند، حال و حوصله‌‌ی ونگ و وینگِ بچه‌ها را ندارند.» 🔸گفت: «سبحان‌الله! تو هم عجب فراموش کار شده‌ای حاج خانم، مگر من همه چی را به تو و دخترم نگفته‌ام. اگر زنده بودم و درگیری‌ها کم شد، عید می‌آیم دنبال‌تان، اما باز هم دارم بهت می‌گویم، آمدنی در کار نیست، من به خواب امروزم ایمان دارم.» 🔹قبل از خداحافظی گفت: «عماره جان! منتظر باش، همین امروز خبر شهادتم به گوشت می‌رسد.» این جمله‌ها را با مهربان‌ترین لحنی که در عمرم از او شنیده‌ بودم به زبان آورد. 🔸این مکالمه‌ی تلفنی، آخرین گفت و گوی من و حبیب بود. یاد نخستین گفت و گو افتادم. روزی که به خانه‌ی ما آمد تا باهم حرف بزنیم و اگر هم دیگر را پسندیدیم، عقد کنیم، آن روز هم حبیب از شهادت حرف زده بود، در حالی که من تصور روشنی از معنای شهادت نداشتم. 🔹گوشـی را گذاشتـم، رادیـو را روشن کردم و گوش به زنگ نشستم، از حرف‌های حبیب چیزی به پدر مادرم نگفتم، آنقدر خوابِ راست از او شنیده بودم که مطمئن بودم، همان می‌شود که او گفته است. 🔸یک ساعت بعد از تلفن من، پسر دایی‌ام از تهران تماس گرفت، گفت: «ماشین خراب شده بود، آوردم تهران درست کنم، زنگ زده‌ام مریوان، حاجی گفت بیایم بهشهر یک سر به شما بزنم بعد برگردم مریوان.» 🔹پیش خودم گفتم اگر امروز شهید نشد، همراهِ پسردایی برمی‌گردم مریوان. بعد از تلفنِ پسر دایی‌ام، رادیو اعلام کرد هواپیماهای عراقی چند بار مریوان را بمباران کرده‌اند، همین موقع محدثه شروع کرد به گریه کردن، بی‌اختیار آیه‌ی اِسترجاع به زبانم آمد: «انّا لِله و انّا الیه راجعون.» 🔸محدّثه‌ی چهار روزه را بغل کردم و توی گوش او هم آیه‌ی استرجاع خواندم. گریه‌‌اش بند آمد، نمی‌دانم بغلش کردم ساکت شد یا حرفم باعث شد. نزدیک ظهر آقای حمیدی مسئول تدارکات سپاه مریوان زنگ زد بهشهر. 🔹پرسید: «از مریوان چه خبر؟» مگر مریوان نیستید؟ گفت : «نه، رشتم، آمدم دنبال تدارکات، می‌خواهم حرکت کنم سمت مریوان.» ماجرای تلفن کردن به حاجی و خواب حاجی و اخبار رادیو را برای آقای حمیدی تعریف کردم. 🔸گفت: «من هم چون اخبار رادیو را شنیده‌ام زنگ زده‌ام به شما، صبر کن تماس بگیرم مریوان، دوباره زنگ می‌‌‌زنم.» نیم ساعت بعد زنگ زد. گفت: «حاجی راست گفت» ✍به روایت همسربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ سپاه مریوان 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۴ بهشهر ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۱۹ مریوان ، بمباران هوایی ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿15 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 26 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
ما را به جــــز خیالت... فکری دگـــر نباشد... در هیچ سر خیالی... زین خوب‌تر نباشد... 🌷 j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
شلمچہ .. خلاصہ عشق است و قطعہ ای از بهشت .. مے خواهم بروم بہ همان جایی کہ خاکش کـــــربلاست .. ...😔 📎پ ن : | ۲۰ اسفند، روز ملی راهیان نور گرامی باد|🌷 iD ➠ @sangarshohada🕊
● آخرین باری که على برگشت، حال و روز خوبی نداشت. سه روزی در محاصره بودند که به لطف خدا با کمک نیروهای عراقی آزاد شده بودند. دستش جراحت برداشته بود. هر چه به علی اصرار کردم که بیشتر بمان و بعد از بهبودی برو، قبول نکرد. گفت: من بمانم و همرزمانم آنجا باشند؟ ●من چه فرماندهی هستم که سربازانم در میان نبرد و میدان کارزار باشند و من اینجا استراحت کنم. نه، من تاب ماندن ندارم. خیلی فرق کرده بود و نورانی شده بود. مثل همیشه نبود. برای رفتن عجله داشت. در نهایت بعد از چهار روز، دوباره راهی شد. مدتی بعد خبر شهادتش را برایمان آوردند. ●گویا ابتدا به شدت مجروح می شود و بچه ها تا او را به بیمارستان می رسانند در آنجا شهید می شود. می گویند تا مسیر رسیدن به بیمارستان على شهادتین می گفت. قبل از عملیات از یکی از دوستانش که در سامرا بود خواست که برایش دعا کند و او هم در محضر امام حسن عسگری (ع) برای علی و شهادتش دعا می کند و این گونه امام برات شهادتش را امضا نمود. ✍ راوی: همسربزرگوارشهید 🌷 ●ولادت : ۱۳۶۴ خرمشهر ●شهادت : ۱۳۹۳/۱۲/۲۰ سامرا j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
. نگاهشان که میکنم حال دلم خوب میشود و آنوقت است که حتی در اوج ناراحتی هم به رویشان میزنم...🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 27 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
: تقوا از لازم‌تر است آن ‌را مےپذیرم اما می‌گویم: آن‌ڪس ڪہ تخصص ندارد و کارے را مے‌پذیرد ،بے تقواست. 🇮🇷 🌷 ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
«یک روز شهید بسیار ناراحت بود. به طوری که اشک می ریخت. به ایشان گفتم: «چرا ناراحت هستید؟ گفت: امروز فرزند یکی از شهدا را دیدم. هنوز قیافه ای او در جلوی چشمم است. مسئولیت این بچه های شهدا با کیست؟ ما نباید بگذاریم که این فرزندان احساس ناراحتی بکنند.» زمانی که به مرخصی می آمد. از روبه رو شدن با خانواده های شهدا خودداری می کرد. می گفت: «خجالت می کشم، اگر از من در باره ی شهیدانشان سوال کنند.» به خانواده هایی که همسرشان در جبهه بود سر می زد. تا اگر کاری داشتند انجام دهد و یا مشکل مالی دارند برطرف کند. می گفت: «ما مسئولیت داریم که از شما رسیدگی کنیم.» چون او همیشه در گردان خط شکن حضور داشت، ابتدا با نیروها اتمام حجت می کرد. می گفت: «برگشت ما در این عملیات کم است. اگر کسی دوست ندارد که با ما باشد، می تواند به گردان دیگری برود.» ولی او چنان اخلاق پسندیده ای داشت که همه در همان گردان او می ماندند و بسیاری از آن ها شهید می شدند. 📎فرماندهٔ گردان‌عبدالله لشگر۵نصر 🌷 ولادت : ۱۳۳۱/۶/۱۶ نیشابور ، خراسان‌رضوی شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ هورالعظیم ، عملیات بدر @sangarshohada🕊
او شجاع و نترس بود، مهربان بود و از خودگذشتگی نشان می‌داد، اگر از کسی دلگیر بود هیچ وقت به کل با او ارتباطش را قطع نمی‌کرد، همیشه مکمل بود و کاملم می‌کرد و در تصمیمات مصمم می‌کرد. راهنمایی‌هایش تاثیر گذار بود. ◽️در زمان ناراحتی مدتی را خارج از خانه می‌گذراند تا راه بهتری پیدا کند و وقتی نهایت ناراحتی در او موج می‌زد قرآن می‌خواند و واقعا آرام می‌شد. هنوز هم با خودم می‌اندیشم که چه کار کرد که خداوند او را به آرزویش رساند؟. او احترام ویژه‌ای به والدینمان قائل بود نماز اول وقت دوست داشت، از همه جالب‌تر اینکه هیچ وقت مرگ در بستر را دوست نداشت. هر وقت از شهدا حرف می‌زد غبطه می‌خورد که چرا در میان آنها نیست بعد می‌گفت من لیاقتش را ندارم اما او لیاقتش را داشت. ◽️او ارادت خاصی به حضرت زهرا(س) داشت و هر زمان در باره ایشان سخن می‌گفت چشمانش برق خاصی داشت. با اینکه در جنگ شیمیایی شده بود اما هرگز به دنبال ثبت مدارک به عنوان جانباز نرفت. هرچه دوستانش می‌گفتند که باید این کار را انجام دهی می‌گفت: " همه چیز برای این دنیا نیست باید برای آن دنیایم هم چیزی نگه دارم". 🌷 ว໐iภ↬ @sangarshohada🕊🕊
▫️ميلي به دنيا نداشت و جبهه را بهترين جاى عبادت مى دانست. هشت بار به جبهه رفته بود و هر گاه رفتن به جبهه را اندى به تاخير مى انداخت روحش زجرش ميداد. ▫️تا اينكه اخيراً بشاشيت سيمايش متعجب ميساخت كه اگر بصورت وى نظر مى انداختى همانگاه در ميافتى كه شهادت وى نزديك است با اينكه بيش از چهار ماه در منطقه بود و به او پايان ماموريت ميدادند ولى به خانه نمى آمد و مجدداً بخط مقدم مى رفت و ميگفت ميخواهم ببينم صدام چگونه ميخواهد فاو را پس بگيرد. ▫️ او با دوشكايش در مقابل پاتكهاى دشمن ايستاد و تا اينكه عاقبت در نزديكپ كارخانه مخروبه نمك به شهادت رسيد و روحش بطرف كمال مطلق پرواز كرد و زندگى ايده آل بهشتى را نائل آمد.  🌷 ◽️ولادت : ۱۳۴۱/۱۰/۹ ، محموداباد ◽️شهادت : ۱۳۶۴/۱۲/۲۱ ، فاو ◽️منبع: سایت نوید شاهد j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃ ختم قران به نیابت از شهدا وتعجیل در ظهور اقا...لطفاجزهای انتخابی خود را به ای دی زیر بفرستید.. @R199122 📿 3 📿 4 📿 5 📿 6 📿 7 📿 8 📿 9 📿 10 📿 11 📿 12 📿 13 📿 14 📿15 📿 وتعداد صلوات های خودرا اعلام کنید تاکنون صلوات ختم شده⇩⇩⇩ ( ) ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
🍃🌸 🌸🍃 28 ڪلام حق امروز هدیہ به روح: ╔══ ⚘ ════ 🕊 ══╗ @sangarshohada ╚══ 🕊 ════ ⚘ ══╝
سلامٌ على أرواح طاهرة أبت الموت إلا شرفاً و شهیدا سلام بر روح و جان هاي پاكي كه چيزي جز شرف از مرگ نخواستند و شهید شدند 📎پ ن : مادر در کنار شهید حاج قاسم سلیمانی...قاب شهید در دستان سردار دلها 🌷 •••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شـھــداچشـم‌هـایـشـان‌رابستنـد تـا مـا زنـدگے کنـیـم. بـہ ‌احتـرام ‌چشـم‌ هایشان،چشم‌هایمان‌رابازوهوشیار نـگہ‌داریـم 📎پ ن : بیست و دوم اسفند ماه، روز شهید گرامی باد🌷 @sangarshohada
| : «خاک پای همه‌ی شهدا و آرزومند مقام آنها، سیدعلی خامنه‌ای» 📎پ ن : بیست و دوم اسفند ماه، روز شهید گرامی باد🌷 •••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
● داوود عابدی که یکی از یلان گردان میثم بود، با صدای رسا و قشنگی روضه می‌خواند و با لهجه اصیل تهرانی و بسیار تو دلی دعا می‌کرد. بچه‌ها به داوود می‌گفتن: «داوود غزلی». ● او یک بار هم ابرام هادی را زیارت نکرده اما مریدش شده بود. هر وقت مرا می‌دید، از پهلوانی و مرام و مسلک ابرام می‌پرسید. می‌خواست مثل ابرام داش بشود. گیوه ی نوک تیز می‌پوشید. شلوار کردی تن می‌کرد و کلاه کف سری می‌گذاشت. این جوری، بسیار خوش رخ تر می‌شد. ●داوود، یک تسبیح سندلوس اعلا داشت که هر روز صبح، با یک تکه چوب مخصوص بهش روغن می‌زد تا شفاف و براق بماند. داوود از عملیات والفجر چهار به گردان میثم آمد و من هر وقت او را می‌دیدم، این تسبیح سندلوس دستش بود. 🌷 ●ولادت : ۱۳۴۲/۱/۷ تهران ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر •••❥•ʝøɪɴ: @sangarshohada🕊
بارالها! قدمى كه در اين راه گذاشته ‏ام سعادتى بوده كه تو به من عنايت كردى، پس اين افتخار را هميشه براى من حفظ كن و به من توان شكر اين نعمت را عطا فرما.» 🔺بافرا رسيدن عمليّات خيبر در سال 1362، دوباره به جبهه برگشت و در همين عمليّات بود كه برادر باوفايش «حاج رمضان عامل» - فرمانده تيپ امام صادق(ع) - به شهادت رسيد. او راضى نبود به خاطر تشييع جنازه برادرش جبهه را ترك كند، امّا با اصرار زياد مسئولان، براى تشييع جنازه برادرش به مشهد آمد. 🔺میگفت: «راهى كه برادرم انتخاب كرده بود، به مقصد رسيد، پس من هم اگر در اينجا راه او را ادامه دهم، برادرم راضیتر است تا اينكه در تشييع جنازه‏ اش حاضر شوم.» 🔺در مراسم ياد بود برادر شهيدش، مكرّر به مادر خود میگفت:«دشمنان اسلام از جزع و فزع بستگان شهدا مسرور میشوند. بنابراين عملى كه موجب شادى دشمن میشود از شما سرنزند.» 🔺وى احتمال شهادت خود را نيز براى مادر بيان كرد و پيشاپيش مادر را براى قبول شهادت دوّمين شهيد خانواده آماده كرد. 📎فرماندهٔ گردان‌زرهی لشگر ۵ نصر 🌷 ●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون @sangarshohada🕊🕊
🔰روابط او با ديگر افراد فاميل خوب و شايسته بود و هميشه صله رحم را به جاى میآورد. او هميشه متبسّم بود و آن قدر متين و خوش اخلاق بود كه همه را تحت تأثير قرار میداد. هميشه با وضو بود و هر وقت كه موقعيّت پيدا میکرد، قرآن قرائت میكرد و هيچ وقت در جبهه نماز شب او ترك نشد. 🔰سپاه يك دستگاه موتورسيكلت به ايشان داده بود، بعضى شبها ايشان رزم شبانه داشتند و براى آموزش رزم شبانه مى ‏رفتند. همسر ايشان چون در منزل تنها بود، براى ابوالفضل يادداشت مى ‏گذاشت كه من رفته ام منزل پدرم يا جاى ديگر. 🔰وقتى كه ابوالفضل از محل آموزش بر مى ‏گشت و ملاحظه مى ‏كرد كه يادداشت گذاشته‏ اند، موتور را در منزل مى‏ گذاشت و با تاكسى يا وسيله ‏اى ديگر مى ‏آمد دنبال همسرش. وقتى علّت را جويا شديم، ايشان گفتند كه موتور براى استفاده من از پادگان تا منزل واگذار شده است نه براى امورات شخصى و من نمى ‏توانم از آن استفاده كنم چون از بيت المال است.» 🔰او وقتى میخواست به جبهه برود، تكيه كلامش اين بود كه وعده من و شما كنار حرم مطهر حضرت سيدالشهدا(ع). نشد كه يك ‏بار هنگام خداحافظى شكل حرفش را عوض كند. ✍به روایت پدربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گردان روح‌الله لشگر۵نصر 🌷 ●ولادت : ۱۳۳۸/۸/۳۰ اشکذر ، یزد ‌●شهادت : ۱۳۶۳/۱۲/۲۲ جزیرهٔ مجنون ، عملیات بدر ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
🌷 🌷 در سلسلہ ے عشق سرآمد شده اے در هرچہ قشنگےسٺ زبان زد شده اے ایهام قشنگےسٺ در آیینہ‌ے تو با نام علے خود محمد شده اے ✨🌺 (ع)✨🌺 ✨🌺 @sangarshohada 🕊
4_5785180188748810162.mp3
9.55M
🌸 (ع) 💐ماه اومد 💐ببینید دلبر دل خواه اومد 🎤 👏 @sangarshohada 🕊