❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»↬🌷❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍وصيتم به شما خانواده و دوستان اين است كه با هوشيارى كامل پيرو خط امام باشيد و راه شهيدان را كه همان راه رهبر است، و راه رهبر همان راه اسلام واقعى است را طى كنيد و پشتيبان رهبر باشيد و به گفتارى كه امام می گويد عمل كنيد كه همان قرآن است و هميشه دعا كنيد خدايا، خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار ..
#شهید_جعفر_هادى🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
میگفت:
ڪسے ڪہ #آقــــا را قبول ندارد، مدیون است ڪہ نان من را بخورد!
برسردرخانہ نوشتہ بود:
هرڪہ دارد بر #ولایت بدگمان،حق ندارد پا نہد در این مڪان...
#شهیـد_احمـد_عطایـے🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#ڪلام_امیرالمومنین:
برترين ادب آن است كہ...
انسان در حدّ خود بماند و از اندازه خويش تجاوز نكند
#غررالحكم_حدیث_3241📗
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :2⃣7⃣1⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 173
این قبیل مراقبتها در فضای عمومی روستا هم مؤثر بود و مردم هم با ما همکاری میکردند.
در طول یکی دو هفته ای که در مرخصی بودیم حداقل دو سه برنامه رزم شبانه گذاشتیم. ده ما کوهستانی بود و من در نبردهای کوهستانی مهارت داشتم. اول روی تخته سیاه نقشه موقعیت خودمان و دشمن فرضی را میکشیدم و بچه ها را به مسیر حرکت توجیه میکردم: «مستقیم که نمیشه به طرف دشمن رفت، از شیارها و دره ها باید رفت. دشمن هم که این قسمتها رو آماده عبور شما نمی گذاره حتماً شیارها مین گذاری میشن...» در این کوهپیمایی ها انتقال تجربیات میکردیم. جاهایی را که امکان داشت مین های ضدنفر، ضدتانک، ضدخودرو گذاشته شود به بچه ها نشان میدادم. سعی میکردیم نقاط کوری را که از تیررس دشمن فرضی دور بود یا جاهایی را که امکان داشت از موانع پاک مانده باشد، پیدا کنیم و از آنجا بالا برویم.
از طرف سپاه هم برای بچه های پایگاه دورههای آموزش نظامی گذاشته بودند و بیشتر نیروهای پایگاه کارت آموزشی داشتند. این نیروها وقتی به جبهه اعزام میشدند نیروی صفر کیلومتر نبودند و تقریباً با حال و هوای جبهه آشنا بودند. بعد از هر مرخصی ما تعدادی از این نیروها را با خودمان به گردان میبردیم. در لشکر این اجازه داده شده بود که هر کس که نیرو بیاورد میتواند نیروها را به گردان خودش بیاورد. البته آنها بعد از مدتی که به محیط خو میگرفتند دوباره سازماندهی میشدند و ممکن بود به گردان دیگری منتقل شوند، گاهی با نیروهای اعزامی جدید گردان تازهای هم تشکیل میشد.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :3⃣7⃣1⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 174
چون امکان نداشت که گردان سیصد نفری، ششصد نفره بشود، اما بعد از جدا شدن از همدیگر هم تازه واردها را تنها نمی گذاشتیم و مرتب به آنها سر میزدیم.
بدین ترتیب، روزهای مرخصی اتفاقاً روزهای پرکاری بود. گذشته از اینها، برای شبها برنامه داشتیم. عیادت از مجروحان جنگی در تبریز یا ده خودمان، زیارت خانواده های شهدا که کار هر شبمان بود و هر شب حداقل به محضر دو خانواده شهید میرفتیم. این رفت و آمدها هم برای ما و هم برای خانواده شهدا روحیه دهنده بود. رابطه آنقدر صمیمی بود که آنها با ما واقعاً مثل پسر خودشان رفتار میکردند. بدون تعارف ما را به غذای شبشان مهمان میکردند. بارها پیش آمده بود که برای «باقلا» هم مهمان شده بودیم: «اَیلشون! پَخله قویموشوخ پیشسین!»[1] ما بی تکلف می نشستیم و از جبهه، رزمنده ها، خاطرات شهدا و اینکه جای هر شهید را دهها نفر پر خواهند کرد، صحبت میکردیم. روحیه میدادیم و روحیه میگرفتیم.
گاهی با اینکه مثلاً در مرخصی بودم اما آنقدر سرم شلوغ بود که بنده خدا مادرم سراغ بچه های پایگاه می آمد که «بابا حداقل بذارید نورالدین شبها بیاد تو خونه بخوابه!» بیچاره حاج خانم همیشه شاکی بود. در طول ده پانزده روز مرخصی فقط دو سه بار سر سفره شام یا ناهار بودم. به مادرم میگفتم: «مطمئن باش اونا که من همیشه باهاشونم بچه های خوبی ان.» و مادر میگفت: «قبول ولی به خونه خودت هم سر بزن!» راست میگفت. گاهی شبها ساعت یک نیمه شب بود که به خانه میرفتم در حالی که در روستا ساعت ده یازده شب همه چفت پشت در را میانداختند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(1)تشریف داشته باشید، باقلا بار گذاشتیم!
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✧✦•﷽ ✧✦•
#دستهای_خـــــدا_روی
#زمیـــــن_باشید
✍سلام همسنگری های عزیزماقصد داریم #مبلغی را برای یک خانواده مستضعف (مادری پیر)جمع اوری کنیم مهم نیست چه مقدار میتونیم کمک کنیم مهم اینه که بی تفاوت نباشیم چنانچه کسی قصد داره در این امر خیر شریک بشه با ای دی زیر هماهنگ کنه
@FF8141
باتشکر🌹🌹