#اینجا_کربلاست
به آنهاییکه قصهٔ کربلا را باور ندارند
بگویید ما کربلا را دیدهایم ؛
ما همراه و همرزم اصحاب عاشوراییِ
امامِ عشق بودهایم ؛ ما امروز میدانیم
قصهی یک اربعین فراق یعنی چه ...
شلمچه ۱۳۶۵
عملیات کربلای پنج
عکاس: ساسان مؤیدی
بدرقه پیکر دو رزمندهی شهید
در میان اندوه همرزمان
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
یک روز دیدم علی با محمدرضا دعوا می کند. محمدرضا، علی را تهدید کرد و گفت: اگر کوتاه نیایی به بابا می گویم در مدرسه چکار می کنی.
من با شنیدن این حرف کمی ترسیدم، اما آن موقع به روی خود نیاوردم. آنها کلاس دوم و سوم ابتدایی بودند و با اوضاعی که آن روزها داشت، حسابی هوایشان را داشتم.
مدتی بعد محمد را کنار کشیدم و گفتم بابا، علیرضا در مدرسه چکار می کند؟ محمد گفت: بابا نمی دانی با پول توجیبی که بهش می دهی چه می کند؟ من ترسم بیشتر شد و حسابی مضطرب شدم، خوب بابا بگو با آن پول چه می کند؟ جواب داد: دفتر و مداد می خرد و می دهد به بچه هایی که خانواده شان فقیر هستند.
✍به روایت پدربزرگوارشهید
#شهید_علیرضا_موحددانش🌷
#سالروز_ولادت
ولادت : ۱۳۳۷/۶/۲۷ تهران
شهادت : ۱۳۶۲/۵/۱۳ حاجعمران ، عملیات والفجر۲
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
#چفیه
وقتی پیکرشراداخل قبرگذاشتم، ازطرف همسرمعززش گفتندمحمودرضا سفارش کرده چفیه ای که ازآقا گرفته بااو دفن شود!
جاخوردم نمی دانستم ازآقاچفیه گرفته، رفتندچفیه راازداخل ماشین آوردند، مانده بودم باپیکرش چه بگویم!
همیشه درارادت به آقا(مقام معظم رهبری) خودم رابالاتر می دانستم، چفیه راکه روی پیکرش گذاشتم فهمیدم به گرد پایش هم نرسیده ام!
دراین چندوقت،یادم هست یکبارچندسال پیش گفت شیعیان دربعضی کشورها بدون وضو تصویر آقارا مس نمی کنند وگفت مااینجا ازشیعیان عقب افتاده ایم.
#شهید_محمودرضا_بیضایی🌷
j๑ïท ➺ @sangarshohada🕊🕊
شبِ حمله شبِ ديدار مهدی (عج)...
#تبلیغات
#تابلو_نوشته
#دفاع_مقدس
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@sangarshohada
May 11
✹﷽✹
کوچڪ بود وقتے ڪه رفت؛
#سنش را مے گویم...
ڪوچڪتر شد وقتے ڪه برگشت؛
#قامتش را مے گویم...!
شهید دهه هفتادی
#سید_مصطفی_موسوی
#صبحتون_شهدایی🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#خاطرات_شهید
🔸حامد در کمک کردن به دیگران بسیار حرفهای بود از کمک به دوستان و آشنایان بگیر تا کمک های مخفیانه به خانوادههای نیازمندایی که بعد از شهادتش معلوم شد .
🔹یکی از دوستان تازه می خواست عروسی بگیرد و خانه ای در یکی از روستاهای اطراف کرایه کرده بود حامد در آن زمان تمام دوستان و نزدیکان را جمع کرد تا با رنگ آمیزی و تعمیر خانه شرایطی را به وجود بیاورد که تازه عروسِ رفیقش در خانهای که می خواهد برای اولین بار پا بگذارد زیبا و پر رنگ و لعاب باشد و به اصطلاح توی ذوقش نخورد بماند...
🔸که آخر کار هنگام تعمیر سقف آنقدر سقف پوسیده بود که پایش تا بالای زانو روی سقف رفته و مجبور شد خانه خودش را برای تازه عروس و داماد خالی کند و تا تعمیر سقف برود خانه مادرش.
🔹در کمک مالی به دیگران هم که بسیار مخفیانه و مخلصانه کار میکرد حامد فامیلی داشت کارگر بنده خدا چند وقتی بود که سفارش کار نداشت و وضع مالی اش خراب شده بوده حامد در آن ایام به هر بهانه ای به خانه آنها سرکشی میکرد و بارها وقتی آن بنده خدا از اتاق بیرون میرفت مخفیانه در جیب کت او پول می گذاشت وقتی حامد شهید شد آن بنده خدا در بین گریه ها و ناله هایش داستان را برای من تعریف کرد.
#شهید_حامد_کوچک_زاده🌷
#سالروز_ولادت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
دوربین ؛
از اسمش پیداست
دوردَست را نشان میدهد
و ما چقدر از شما دوریم ...
#مردان_بی_ادعا
#دفاع_مقدس
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
مسیر افلاک
از خاک میگذرد !
خاکی شوید ؛
تا آسـمانی شوید ...
#رزمنده_لشکر۳۱عاشورا
#عملیات_بیت_المقدس۲
#صبحتون_شهدایی🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊