پیکار کنید
و بگذارید؛
دامٰان کفنِ تان
بہ جاے
لکہ سیاه ننگ؛
آغشتہ بہ
خونِ سرختان باشد ...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
▪️بار دگر مدینہ
غمے تازه دیده است
داغے دگر به جان و دل او رسیده است
▪️تنها مدینہ نیست
ڪہ در سوگ و ماتم است
ماتم نشین و غم زده هر آفریده است
#شهادت_امام_محمد_باقر_ع_تسلیت
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :1⃣3⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 232
یک شب آقا مهدی باکری به همراه اصغر قصاب و چند نفر دیگر آمده بودند تا از نزدیک درگیری بلمها را با دشمن فرضی ببینند. در حین درگیری با دشمن فرضی یکی از آر.پی.جی زن ها آمادۀ شلیک شد اما در همان لحظه، بلم تکان خورد و سر آر.پی.جی به سمت آب خم شد. گلولۀ شلیک شده به سطح آب برخورد کرد و درست به سمتی که فرماندهان ایستاده بودند، برگشت. در یک لحظه، جمع فرماندهان را دیدیم که هر یک خود را به سویی انداختند. گلوله منفجر شد اما به خاطر عکس العمل به موقع فرماندهان کسی آسیبی ندید. قبلاً در جزیرۀ مجنون برای اولین بار کمانه کردن تیر را دیده بودم. آنجا که گاه روزهای متوالی بیکار بودیم و به بچه ها آموزش تیربار می دادیم. تعدادی گلولۀ زنگ زده و خاک خورده را جمع کرده و با گازوئیل و مواد دیگر تمیز میکردیم تا در آموزش از آنها استفاده کنیم. یک روز که بچه ها مشغول تیراندازی بودند، من ایستاده روبه رو را نگاه میکردم. هدف تیربارچی حدود پنجاه متر جلوتر در سطح آب بود. متوجه شدم همزمان با تیراندازی بچه ها چیزهایی به سرعت و با صدای عجیبی از کنار من رد میشوند؛ ویژ... ویژ... حیران مانده بودم که : «این دیگه چیه؟» نمی دانستم آنها گلوله هایی هستند که تحت زاویۀ خاصی به آب میخورند و کمانه میکنند و به همان سمتی که از آنجا رها شده اند، برمی گردند! به لطف خدا آن همه گلوله از کنار ما رد میشد بی اینکه به ما اصابت کند. با دقت زیاد بالاخره قضیه را فهمیدیم. برای اثبات، این جریان را دوباره از داخل سنگر آزمایش کردیم، آنجا بود که فهمیدیم وقتی گلوله ها با شیب خاصی به سطح آب برخورد میکنند، برمیگردند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#نود_ویکمین
#خــتـــمــ_قــرانــ_شــهدا
لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ
خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد..
@FF8141
🌷2🌷11🌷12🌷13🌷16🌷17🌷22🌷24🌷25🌷28🌷29🌷
وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ
صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@
( #s788_315)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#فرازے_از_وصیت_نامہ
✍ انقلاب اسلامی که آرزوی انبیاء الهی ، ائمه طاهرین و مومنین و مومنات و مستضعفین عالم به رهبری امام خمینی(ره) و ایثار و فداکاری شهدا و خانواده آنها ، جانبازان و خانواده محترم و امت شریف و مقاوم ایران اسلامی محقق شد فراموش نشود از مساعدت و همکاری و رهبری عزیز دست بر ندارید.
✍در ثانی وحدت خودتان را فراموش نکنید . دنبال اجرای دستورات خداوند متعال و انبیاء و ائمه طاهرین باشید. بهانه برای تفرقه زیاد است و راحت می شود پیدا کرد که از یکدیگر فاصله بگیرید و رضایت شیطان و غضب الهی را فراهم نمایید.
هنر این است که دنبال راهی برای وصل کردن باشیم.
#سردار_شهید_حمید_تقوی_فر🌷
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
آخرش #روزے بهار خندههامان مے رسد... پس بیا با عشق، فصل بغضمان را رد ڪنیم... #شهید_هادی_باغبانی
❃↫🌷«بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن»🌷↬❃
#خاطرات_شهید
✍هادی حضورش در سوریه را فقط به من گفته بود .پدر و مادرمان اطلاعی نداشتند . بار اول هم که رفته بود برای من شرایط آنجا را کاملا توضیح داد .رضوانه دخترش موضوع شهادت پدرش را خیلی درک نمی کند . هرچند گاهی می گوید پدرم تیر خورده ، اما چون پدر رضوانه ماموریت زیاد می رفت ، او عادت دارد که پدرش را دیر به دیر ببیند . هادی خودش هم می گفت زیاد زنگ نمیزنم که خانواده عادت به بودنم نکنند .
#نون_حلال
✍چند روز که صداشو نمی شنیدم دلم
می گرفت . پرمشغله بود ، یعنی خودش دورش رو شلوغ کرده بود . هدف هاش رو تایم بندی می کرد . از سنش جلو تر بود . یبار از اداره با من تماس گرفته بود ، صحبتمون به درازا کشید ،میشناختمش که وسواس داره ، با خودم گفتم یادآوری کنم بهش که از اداره زنگ میزنه . بهم گفت نگران نباش ! یه صندوق گذاشتم اینجا تلفنای شخصی رو حساب میکنم ، بیشتر از معمولش هم تو صندوق میندازم . یکی از مهم ترین منش های ایشون وسواس در بردن نون حلال به خونه بود .. و در پرداخت خمس مقید بود .
#شهید_هادی_باغبانی
راوے : #برادر_شهید
#سالروز_شهادت🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :2⃣3⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 233
بعضی شبها که برای آموزش بیدار میشدیم در صفهای منظم نیم ساعت می ایستادیم تا مربیان و مسئولان نظراتشان را در مورد کارمان بگویند. در این نیم ساعت کوچکترین صدایی از ما درنمی آمد. همه به حرف مسئولان گوش میدادیم که از بیرون آب، نحوۀ حرکت و کار ما را میدیدند و نقاط ضعف و قوت ما را میگفتند. آن روزها آنقدر مهارت پیدا کرده بودیم که وقتی وارد آب میشدیم، به قدری آرام حرکت میکردیم که اصلاً معلوم نمیشد آنجا کسی هست. صدای قورباغه ها و موجودات آبزی را میشنیدیم اما صدایی از بچه ها بلند نمیشد. حتی صحبت کردنمان هم کم شده بود و عادت کرده بودیم که حرفهای ضروری را هم آهسته بگوییم.
آموزش حدود چهل و پنج روز طول کشید. در طول این روزهای سخت، شوخی ترک نشده بود. یک روز امیر مارالباش آمد و گفت: «بیا بریم برامون صیغۀ اخوت بخونن!» با هم به طرف روحانی قد بلندی که اهل زنجان بود رفتیم و او بین من و امیر صیغه اخوت خواند، بعد رو کرد به من و گفت: «حالا بیا با من هم صیغه بخونیم!» گفتم: «خدا حفظت کنه، داداش شدن با مُلاها خیلی سخته!» آنجا تنها کسی که سربه سر همه می گذاشت و شوخی میکرد، من بودم چون هم قیافه ام خنده دار بود هم خودم!
در آن شرایط گاه با شوخیها، گاه با عزاداریها و گاهی با صبحانۀ وحدت، روحیه مان را قوی نگه میداشتیم. گرفتاری آقا مهدی آن روزها زیاد بود و فقط چند بار بدون اینکه به نیروها بگویند، آمده و از نزدیک روند آموزش نیروها را دیده و نظراتش را گفته بود.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
سنگرشهدا
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران ✫⇠قسمت :
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_نورالدین_پسر_ایران
✫⇠قسمت :3⃣3⃣2⃣
✍ به روایت سید نورالدین عافی
📖 شماره صفحه: 234
هیچوقت به ما نمیگفتند امشب آقا مهدی یا افراد دیگری برای دیدن مانور و آموزش خواهند آمد چون طبیعتاً آن شب همه بیشتر دقت میکردند و میزان نظم و توجه ما در طول آموزش به دست نمی آمد. فقط میگفتند: «فرض کنید شب عملیات است.» بچه ها واقعاً عالی کار میکردند، درست پارو میزدند و دقیق و بیصدا حرکت میکردند. چند بار به ما گفتند: «دیشب از قرارگاه آمده بودند. دستتان درد نکند! از فلان آبراه که عبور میکردید اصلاً معلوم نبود آنجا بلمی هست و نیرویی. دست مریزاد!»
ترکیب بلمها متفاوت بود گاه سه نفره و اغلب پنج نفره. در بعضی بلمها، تیربارچی بود و در بعضی آر.پی.جی زن. روی چند بلم نیز دوشکا وصل کرده بودند که کنترل این بلمها خیلی مشکل بود و حفظ تعادل آنها مهارت فوق العاده ای میخواست.
در این مدت همه مقید به رعایت تذکرات حفاظتی بودیم. هیچکس از منطقه جیم نمیشد و حتی بعضی از بچه ها که به تماس تلفنی با خانواده هایشان مقید بودند و از آنجا راحت می توانستند به سوسنگرد بروند، این کار را نمیکردند. در آن مدت که متوجه حساسیت اوضاع بودیم اصلاً فکر در رفتن را هم نمیکردیم. تنها رابط ما با بیرون یکی از بچه های تدارکات بود که نامه های بچه ها را می آورد. یک روز آمد و همراه نامه به یکی از بچه ها، خبر فوت پدرش را داد اما او حتی برای تماس تلفنی در آن شرایط هم عقب نرفت. بچه ها تا این حد برای حفظ عملیات مایه میگذاشتند.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
↫✨« بــِســـم ِ ربـــــــِّـ الــشــــُّـهـداءِ والــصــِّـدیــقــیــــن »✨↬❃
#نود_ویکمین
#خــتـــمــ_قــرانــ_شــهدا
لــطــفــا جــزهاے انــتــخــابــیــ
خــود را بــه اے دے زیــر بــفــرســتــیــد..
@FF8141
🌷11🌷12🌷17🌷
وتــعــداد صــلــوات هاے خــود را اعــلــام ڪــنــیــد تــا ڪــنــونــ
صــلــوات خــتــم شــده⇩⇩⇩@
( #s790_615)
ว໐iภ↬ @sangarshohada 🕊🕊
#در_محضـــر_شهیـــــد
آنان ڪہ بہ من بدے ڪردند ،
مرا هشیار ڪردند
آنان ڪہ از من انتقاد ڪردند ،
بہ من راہ و رسم زندگے آموختند
آنان ڪہ بہ من بے اعتنایے ڪردند ،
بہ من صبر وتحمل آموختند
آنان ڪہ بہ من خوبے ڪردند ،
بہ من مهر و وفا ودوستے آموختند
پس خدایا ؛
بہ همہ ے آنانے ڪہ باعث تعالے
دنیوے واخروے من شدند ،
خیر ونیڪے دنیا وآخرت عطا بفرما .
#شهید_دڪتر_چمران🌷
iD ➠ @sangarshohada🕊🕊
✧✦•✨﷽ ✨✧✦•
تحلیلے نو از حرڪت امام حسین(ع) در #یـــــوم_التـــــرویه:
وقتی عبادت ما سنگ راهمان میشود!
✍قیام امام حسین(ع) در یومالترویه، علیه عبادت بیمحتوا بود؛ عبادتی که در آن جهاد، ولایت و نجات بشریت نیست.
گاهی خودمان را به برخی عبادتها و کارهای خوب عادت میدهیم، اما خدا کار مهمتری مثل «نجات مردم» را از ما میخواهد. اگر به این فرمان خدا توجه نکنیم، همان عبادت، سنگ راهمان خواهد شد.ما اگر میخواهیم دچار آفت عبادت و تصلبها و تحجرهای دینی نشویم باید به یوم الترویه بپردازیم.
✍یومالترویه به روز هشتم ذیحجه و یکروز قبل از عرفه گفته میشود؛ روزی که امام حسین(ع) با ترک مراسم حج، سفر به کربلا را آغاز کرد.
#یوم_الترویه
(8ذیحجه): ۲۹مردادماه
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊
✾ ﷽✾
عرفہ آمد و من باز مصفا نشدم ....
حاجے معتڪف یوسف زهرا نشدم ...
همہ گشتند سفید و دل من هست سیاه باز هم شڪرکه پیش همه رسوا نشدم...
ว໐iภ ↬ @sangarshohada🕊🕊